مقدمه
مسیر توسعه فناوری و تجاریسازی آن، دشوار و سرشار از عدم قطعیتهایی است که میتواند برای کارآفرینان و نوآوران، شکستهای مقطعی زیادی را به همراه داشته باشد. چری مورای «Cherry Murray»، برنده جایزه ملی نوآوری و فناوری آمریکا و ایرینا بوهیمچی «Irina Buhimschi»، برنده جایزه «پتنت برای بشریت»، در زمینههای متفاوتی کار میکنند، اما چشمانداز و نگاه مشترکی به نقش شکست در فرآیند نوآوری و اهمیت حفظ یادداشتها و ایدههای لحظهای خود دارند.
دکتر مورای، فارغالتحصیل دانشگاه هاروارد است که کار خود را در اواخر دهه ۱۹۷۰ میلادی، در آزمایشگاههای بل آغاز نمود. وی در سال ۲۰۱۲، برای کار در زمینه نانو فناوری، مدال ملی فناوری و نوآوری که بالاترین افتخار ملی برای دستاوردهای فناورانه محسوب میشود را از رئیسجمهور آمریکا دریافت نمود. دکتر بوهیمچی نیز، دکترای زنان و زایمان از دانشگاه ایلینوی داشته و مخترع آزمایش تشخیص بیماری خطرناک پرهاکلامپسی «Preeclampsia» است که عامل مرگ دهها هزار زن باردار و نوزاد آنها است. وی در سال ۲۰۱۶ میلادی، موفق به دریافت جایزه پتنت برای بشریت، از دفتر ثبت اختراع و علائم تجاری آمریکا «USPTO» گردید. این جایزه، به نوآوران و مخترعینی اهدا میشود که از فناوریهای تحولآفرین، برای مقابله با چالشهای جهانی پیش روی بشریت استفاده میکنند.
در این نوشتار، بهعنوان یکی دیگر از قسمتهای «داستانهای سریالی مخترعین و کارآفرینان»، به مرور نقطه نظرات آنها در گفتگو با «لیندا هاسلر» خواهیم پرداخت. داستانهای فوق، به انتخاب «USPTO» به معرفی و مصاحبه با افرادی میپردازد که با نوآوریهای پیشگامانه خود، توانستهاند تغییری مثبت در جهان پدید آورند.
لیندا: از آنجا که نوآوری از تشخیص یک مشکل آغاز میگردد، میتوانید کمی درباره این بگویید که چطور مشکلی که میخواستید حل نمایید را پیدا کردید و بعد چگونه آن را حل نمودید؟
چری مورای: برای من پیدا کردن مشکلی که برای آن اختراعی انجام دهم آسان بود، چرا که من در آزمایشگاههای بل مشغول به کار بودم و این آزمایشگاهها، یک هدف عمده دارند: «اختراعات مرتبط با آینده ارتباطات مخابراتی». در این مسیر، من و مخترعین همکارم، به موضوع ذخیرهسازی نوری دادهها علاقهمند شدیم.
ایرینا بوهیمچی: خب، فکر کنم داستان من کمی متفاوت است. من یک پزشکم و یکی از بیماریهای شایع در منطقه من پرهاکلامپسی است. این بیماری، زیاد شناختهشده نبوده و زنان در طی دوران بارداری خود به آن مبتلا میشوند. همین عامل، موجب شده است تا اغلب متخصصین زنان، به دنبال این باشند که تشخیص دهند این بیماری چیست؛ امری که میتواند به زنان باردار، کمک شایان توجهی نماید.
لیندا: همه ما میدانیم که نوآوری آسان نیست و شکست بخشی از روند آن محسوب میشود. میتوانید زمان یا لحظه مشخصی را توضیح دهید که حس میکردید شکست خوردهاید یا میخواستید کار را رها کنید؟
ایرینا بوهیمچی: مشکلات و مسائل اینچنینی، فقط نوعی چالش بر سر راه هستند، که باید حل شوند. این مسئله واقعاً شکست نیست. من فقط کنجکاو هستم و میخواهم بدانم چه اتفاقی میافتد، میخواهم به جلو حرکت کنم. من فکر نمیکنم که هیچ چیزی را بتوان یک شکست دانست.
من فکر نمیکنم که هیچ چیزی را بتوان یک شکست دانست.
چری مورای: اینها فقط چالشاند و شما به کار کردن ادامه میدهید. ما تصمیم گرفتیم این کار را امتحان کنیم، آن کار را امتحان کنیم. امتحان میکنیم تا بینیم آیا هر یک از آنها به نتیجه میرسند؟ و این موضوع اتفاق افتاد. بنابراین این موضوع مشابه شکست نبود. این موضوع چیزی بود که ما برای آن نقشه میکشیدیم تا چگونه امتحانش کنیم؛ حال ممکن است، یکی از آنها برای بار نخست بسیار خوب کار کند.
ایرینا بوهیمچی: بهعنوان یک دانشمند، من برای شکست بیشتر از موفقیت آمادهام. زمانی که نتیجه میدهد، میگویید: «اوه، این نمیتواند اتفاق افتاده باشد.»
من برای شکست بیشتر از موفقیت آمادهام.
چری مورای: این درست است. ما انتظار نداشتیم که به این آسانی باشد.
لیندا: میتوانید کمی درباره نقش مالکیت فکری و پتنت در کار خود صحبت کنید؟ چرا برایتان مهم بود که دستاوردها و اختراعاتتان را به ثبت برسانید؟
چری مورای: خب، در آزمایشگاههای بل مطمئن میشوید که داشتن پتنت، میتواند برای آینده شغلی شما بسیار خوب باشد. مقالات علمی عالی هستند، اما پتنتها از آن هم بهتر است. اشتیاق زیادی برای آن وجود دارد، بنابراین، این کار تنها بخشی از فضای کاری است.
مقالات علمی عالی هستند، اما پتنتها از آن هم بهتر است.
ایرینا بوهیمچی: در آزمایشگاهی که اولین پسادکتری خودم را در آن گذراندم، چیزهای زیادی درباره فرآیند ثبت اختراع میدانستند و من در آنجا درباره این مسئله یاد گرفتم. فکر میکنم این برای من خیلی خوب بود، چون زمانی که از آنجا رفتم، در یک آزمایشگاه بزرگ استادیار شدم. در چنین جایی، ایدهها میآیند و میروند و گاهی رئیس آزمایشگاه است که تمام اعتبارات را از آن خود میکند. واقعیت این است که من تنها کسی بودم که گاهی میتوانستم همه چیز را سر جایشان بگذارم. همانطور که ایدهای شروع میشد، من حس میکردم که این ایده، کمک خیلی زیادی در شغل من خواهد بود.
چری مورای: اما شما آن را در دفتر یادداشت خود مینوشتید.
ایرینا بوهیمچی: من خیلی خوب یاد گرفتهام که چطور یادداشتها را نگهدارم. من به همه دانشجوهایم یاد میدهم، چطور دفتر یادداشت خود را داشته باشند. به این ترتیب، بخشی از اطلاعات که پایه و اساس خلاقیت و ایدهپردازی را تشکیل میدهند، پراکنده نمیشوند.
چری مورای: این نکته مرا یاد چیزی انداخت، اولین روز کاری در آزمایشگاههای بل، هرکسی یک دفتر یادداشت ثبت اختراع داشت تا آنچه را در طول روز انجام داده، بنویسد، سپس آن را امضاء کرده و تاریخ بزند.
لیندا: به دیگر نوآوران چه توصیهای میکنید؟
چری مورای: مشکلی را بیابید که واقعاً میخواهید آن را حل کنید و در آن مسیر پیش بروید.
مشکلی را بیابید که واقعاً میخواهید آن را حل کنید و در آن مسیر پیش بروید.
ایرینا بوهیمچی: خب من میگویم این درباره زندگی شماست، چون شما روی این کار وقت خود را صرف میکنید. مشکل باید برایتان مهم باشد تا زندگی خود را روی آن بگذارید. در این صورت، اگر ذهن خود را صرف آن نمایید، هیچ چیزی نمیتواند شما را از انجام آنچه میخواهید انجام دهید، دور کند.
لیندا: به مسیر شغلی و تأثیر اختراع بر آن برگردیم. بیشتر از همه، به چه چیزی افتخار میکنید؟
چری مورای: تحریک جوانان به دانشمند و نوآور شدن. من به اینکه فضایی را فراهم کنم که مشابه آزمایشگاههای بل باشد، خیلی افتخار میکنم. جایی که مکانی هیجانانگیز برای خلق ایده بود و این ایده شما بود که میتوانستید با آن کارکنید.
لیندا: چگونه فضای اطراف خود را پرورش میدهید؟
چری مورای: موارد بسیاری است که باید به مدیر یا رئیس آزمایشگاه بگویید. این یک نگرش است که همه میتوانند آن را انجام دهند و حتی تأکید دارم که همه باید آن را انجام دهند. چنین مکانی بسیار هیجانانگیز خواهد بود.
ایرینا بوهیمچی: من میگویم پسرم، احتمالاً او هم دانشمند خواهد بود. بنابراین، من خیلی افتخار میکنم که او را تحریک به نوآوری و ایدهپردازی میکنم.
لیندا: شما به من داستان شگفتانگیزی را گفتید که چطور پسرتان در پیدایش اختراعتان دخیل بوده است. میتوانید درباره این داستان توضیح دهید؟
ایرینا بوهیمچی: بله. مشکلی بود که من مدت زیادی سعی داشتم آن را حل کنم. در نقطهای از کار، من بهطور غیرمترقبهای متوجه شدم که ساختار پروتئین آلزایمر، مشابه پروتئینی است که من به دنبالش هستم و این اتفاقی کاملاً لحظهای و غیرقابل پیشبینی بود. من میدانستم که این موضوع بزرگی است؛ یک طرح بزرگ از تمام چیزهایی که من میدانستم. پس به پسرم گفتم بیا به آزمایشگاه برویم و این آزمایش را انجام دهیم.
چری مورای: پسر شما چند ساله بود؟
ایرینا بوهیمچی: او هفت سال داشت.
چری مورای: بسیار خب.
ایرینا بوهیمچی: من به او نشان دادم که اگر این و این را مخلوط کنیم، چه اتفاقی باید بیفتد. من گفتم: ببین، اگر این اتفاق بیفتد، ما وارد یک کسبوکار میشویم وگرنه میرویم خانه و شام درست میکنیم. خودش است؛ اگر نتیجه بدهد، ما بیشتر کار میکنیم. پسرم گفت، «اوه مامان، من کشفش کردم!»
چری مورای: پس او یک همکار در اختراع شما است؟
ایرینا بوهیمچی: نه، او همیشه حس میکرد که باید یک مخترع باشد.[خنده]
چری مورای: اینطور به نظر میرسد.
ایرینا بوهیمچی: میدانم.
چری مورای: فوقالعاده است.
لیندا: از دکتر بوهیمچی و مورای متشکرم که وقت خود را با ما گذرانده و تجربیات خود را با ما به اشتراک گذاشتند و حالا به شما که در خانه هستید میگویم: بیرون بروید و مشکلی برای حل پیدا نمایید و البته دفتر یادداشت خود را فراموش نکنید.