مقدمه
دکتر «رؤیا غافله»، از سال ۲۰۱۱ میلادی، مدیر ارشد شرکت «OxFirst» بوده که یک شرکت زایشی از دانشگاه آکسفورد است. علاوه بر این، وی از سال ۲۰۰۸ میلادی، دارای سمتهای آکادمیک متعددی در دانشگاه آکسفورد، دانشگاه هاروارد و کالیفرنیا بوده است. وی همچنین دانشیار حوزه مالکیت فکری در دانشکده حقوق دانشگاه ادینبورگ است و تجربه همکاری پنجساله با سازمان جهانی مالکیت فکری «WIPO» و سازمان همکاریهای اقتصادی «OECD» را بهعنوان یک اقتصاددان داشته است.
«رؤیا غافله»، در دانشکده مطالعات پیشرفته بینالمللی دانشگاه جان هاپکینز، دانشگاه سوربن و دانشگاه وین تحصیل نموده و علایق تحقیقاتی او، عبارتند از ارزشگذاری «IP»، رشد و توسعه مبتنی بر داراییهای فکری، ارزیابی «IP» و نوآوری باز.
در ادامه، نقطه نظرات وی را بهعنوان فردی که سالها تجربه آموزش، تحقیق و کار اجرایی در حوزه مالکیت فکری داشته است، مرور خواهیم نمود.
چرا مدیریت «IP» مهم است؟
مالکیت فکری، نقش مهمی در فناوریهای کلیدی آینده، مانند هوش مصنوعی، بزرگ دادهها و اینترنت اشیاء «IoT» بازی میکند. بسته به نوع رویکردی که هر کس برای استراتژی مالکیت فکری شرکت متبوع خود اتخاذ میکند، میتواند شرکت را به رشد و یا به سمت سقوط و تباهی هدایت نماید.
از آنجایی که ماهیت تولید ثروت، بهطور اساسی در حال تغییر است، استراتژی مالکیت فکری، موضوع بسیار مهمی خواهد بود. در اقتصاد دانشبنیان، بازی بر سر مالکیت منابع دانشی است که اغلب از طریق مالکیت فکری محافظت میشوند. این به تنهایی، دلیلی کافی برای توجه به استراتژیهای مالکیت فکری است که یک شرکت باید اتخاذ نموده و با مدیریت مناسب آن، موقعیت خود را در رقابتهای فزاینده اقتصاد جدید، حفظ نموده و ارتقاء دهد.
چرا فکر میکنید «IP» یک دارایی اقتصادی و ارزشمند است؟
مالکیت فکری، میتواند نه بهعنوان یک حق دفاع، بلکه بهعنوان یک مکانیسم توانمند در کسبوکارها در نظر گرفته شود. این پدیده، مفهوم سنتی مالکیت صنعتی را در ذهن تغییر میدهد. با این حال، چه در دانشگاه و چه در کسبوکار، یک روند نوظهور به رسمیت شناختن ارزش ناشی از دارایی فکری، بهعنوان یک چشمانداز دارایی نامشهود، وجود دارد. «IP» را میتوان بهعنوان یک کلاس جدید از داراییها پنداشت که میتواند بهطور فعال، مدیریت، توسعه و پرورش یافته تا ارزش کسبوکار را افزایش دهد.
چرا مالکیت فکری، به یک پارادایم تجاری تبدیل شده است؟
بدون یک سیستم مالکیت فکری کارآمد، دانش قابل انتقال نبوده و ارزش آن، محدود به توانایی یا تمایل نوآوران در کار کردن با آن خواهد بود. چنین سیستمی، مانع از این میشود که نوآوران بتوانند ایده خود را به پول و ارزش افزوده تبدیل کنند. درحالیکه تحت یک سیستم مالکیت فکری کارآمد، مخترعین و نوآوران قادر خواهند بود که ایده خود را بدون نیاز به ورود به بهرهبرداری و پیچیدگیهای آن، به پول تبدیل نمایند. به عبارت بهتر، حتی اگر خودشان، زمان، مهارت و یا منابع لازم برای تجاریسازی آن را نداشته باشند، میتوانند از دارایی فکری خود بهره لازم را ببرند. مالکیت فکری، دانش و ایده را در یک سیستم بازار قرار میدهد و در عین حال، همزمان بهعنوان چهارچوبی قانونی عمل نموده که اختلافات پیشآمده در مورد مالکیت و نقض حقوق را حل میکند. به این ترتیب، هزینه اجرایی برای شرکتهای خصوصی کاهش مییابد. از نظر اجتماعی، فقدان یک سیستم مالکیت فکری کارآمد که در بسیاری از کشورهای درحالتوسعه این چالش دیده میشود، ارزش بیشمار دانش و ایده را از بین میبرد، چرا که ارزش تجاری آنها درک نمیشود.
از نظر اجتماعی، فقدان یک سیستم مالکیت فکری کارآمد که در بسیاری از کشورهای درحالتوسعه این چالش دیده میشود، ارزش بیشمار دانش و ایده را از بین میبرد، چرا که ارزش تجاری آنها درک نمیشود.
آیا فضای مسئولیت اجتماعی شرکتی در مدیریت مالکیت فکری نیز مصداق دارد؟
مالکیت فکری، این پتانسیل را دارد که جریان اقتصاد مبتنی بر دانش را بهبود بخشد. در عین حال، مالکیت فکری منبع انتقادات بسیاری بوده است. اینکه چطور بتوان شروع به درک مفهومی کرد که ارزش آن تا به حال درک نشده، عنصر کلیدی هر استراتژی «IP» است. از این رو، هر شرکتی باید به دقت، فرصتها و شکافهایی که ممکن است در یک سیستم مالکیت فکری بینالمللی با آنها روبرو شود را بررسی نماید. همچنین لازم است که مدلهای کلیدی کسبوکار، برای ارزش حاصل از مالکیت فکری را نیز بررسی کند.
از نظر مسئولیت اجتماعی شرکتی، شرکت باید بررسی کند که چگونه ایجاد حقوق مالکیت فکری بر فناوریها، موجب رشد همهجانبه خواهد شد و چه معیارها و استراتژیهای مرتبطی برای دستیابی به این هدف، مورد نیاز است. مثالهای خوبی از چگونگی انجام این کار را میتوان در «Medicines Patent Pool» پیدا نمود، جایی که سبد داراییهای فکری هماهنگ، با توجه به نیازهای توسعه بینالمللی، ذخیره میشوند.
از منظر عملی، شرکتهای کوچک و متوسط «SMEs» و استارتآپها چه کاری باید بکنند تا دارایی را بهعنوان یک دارایی اقتصادی درک کنند؟
آنها باید تا حد امکان از تواناییهای خود استفاده نمایند و درباره خطرات و ریسکهای این مفهوم، یاد بگیرند. همچنین، آنها باید با دقت بررسی کنند که برای مدیریت منابع دانشی خود، چه زمانی باید به سمت استراتژی مالکیت فکری بروند و چه زمانی به روشهای جایگزین دیگر رو بیاورند. به شرکت «IBM» فکر کنید! مدت زیادی است که آنها رکورد بیشترین ثبت اختراعات را در آمریکا دارند؛ اما درعینحال، آنها بسیار متعهد به ارائه نرمافزار متن باز «Open Source» هستند. این پارادوکس ظاهری، به «IBM» کمک نموده تا درآمد قابلتوجهی از «IP» تولید کند. در عین حال، از یک پارادایم دانش جایگزین نیز، سود میبرد.