مقدمه
شرکت آمریکایی جنرال الکتریک (General Electric-GE) که ریشههای آن به یکی از مشهورترین مخترعین تاریخ، یعنی توماس ادیسون باز میگردد، پایه و اساس خود را بر نوآوری بنیان نهاده است. در واقع، میتوان گفت که این شرکت فناور، بر پایه نوآوری تأسیس شده و علاوه بر اثرات قابلتوجه در بسیاری از بازارها، در حال شکلدهی روندهای جدیدی از نوآوری است. در این رویکرد نوآورانه، جنرال الکتریک خود را بهعنوان یک پیشگام در حوزه مدیریت مالکیت فکری نیز مطرح نموده است. مجله سازمان مالکیت فکری جهانی (WIPO Magazine)، برای درک بهتر دیدگاه مدیران این شرکت در خصوص نوآوری و مالکیت فکری، پای صحبتهای کارل هورتون (Carl Horton)، مشاور ارشد مالکیت فکری آن نشسته است.
هورتون در گفتگو با مجله وایپو، از رویکرد جنرال الکتریک در خصوص نوآوری، مالکیت فکری و فناوریهای سبز میگوید. در این نوشتار، مروری بر این مصاحبه جالب و خواندنی خواهیم داشت که میتواند نقشه راهی برای شرکتهای فناور و همچنین سیاستگذاران حوزه فناوری و نوآوری باشد.
چرا نوآوری برای جنرال الکتریک اهمیت دارد؟
جنرال الکتریک، مبتنی بر نوآوری ایجاد شده است. ما بر این باوریم که آنچه ما را از همتایانمان متمایز نموده است، سرمایهگذاری بر روی فناوری است. نوآوری، ما را در وضعیتی قرار میدهد که به حل مشکلات بزرگ جهانی و ارزشآفرینی برای مشتریانمان کمک کنیم. نوآوری باعث میشود که راهحلها مقرونبهصرفهتر شوند.
در طولانیمدت، همانطور که این فناوریها مقرونبهصرفهتر میشوند، دولتها هم صرفهجویی بیشتری انجام داده و سرمایههای بیشتری را برای اهداف توسعهای دیگر آزاد میکنند.
آیا از منظر کسبوکاری، نوآوری سبز منطقی است؟
بله؛ ما در سال ۲۰۰۴ میلادی، با راهاندازی کمپین «Ecomagination»، مشاهده کردیم که یک شرکت هم میتواند شهروند حقوقی خوبی باشد و هم سود مناسبی کسب کند. تحت این اقدام، ما متعهد به موارد زیر بودیم:
- تقویت سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه، با هدف تخصیص سرمایه ۱/۵ میلیارد دلاری برای تولید کالاهایی که یک مزیت زیستمحیطی آشکار دارند؛
- افزایش درآمد حاصل از فروش این محصولات تا ۲۰ میلیارد دلار؛
- کاهش انتشار گازهای گلخانهای و مصرف انرژی؛
- شفاف بودن و اطلاعرسانی به سهامداران در مورد پیشرفتها.
دولتها در حرکت به سمت یک اقتصاد کمکربن چه نقشی دارند؟
دولتها نقشی کلیدی در تسهیل انتقال به یک اقتصاد کمکربن دارند. بهطور مثال، روزی که مالیات بر کربن گرفته شود، هر تصمیم تجاری، با لحاظ شرایط مربوطه و میزان تولید کربن اتخاذ میشود. ما بهشدت موافق مالیات بر کربن هستیم و باور داریم که این کار، بزرگترین تأثیر را بر کسبوکارها خواهد داشت.
نوآوری معکوس، بخش مهمی از مدل کسبوکار جنرال الکتریک است. آیا میتوانید بیشتر در مورد آن توضیح دهید؟
طی یک دهه گذشته، جنرال الکتریک تأثیر قابلتوجهی در کشورهای مختلف داشته است. نوآوری معکوس زمانی رخ میدهد که ما پیش از بهکارگیری یا عرضه یک محصول در بازارهای بزرگتر و بالغتر، در واکنش به یک نیاز محلی خاص (مثلاً خدمات مراقبت بهداشتی یا روشی مقرونبهصرفه برای تصفیه آب)، نوآوری به خرج دهیم.
ما در واکنش به نیازهای محلی، متوجه شدیم که بسیاری از افراد در جاهای دیگر هم، به دنبال محصولات مشابهی بودهاند. اما هیچگاه تصور نمیکردیم که مقیاس تقاضا برای چنین محصولاتی اینقدر زیاد باشد. اکنون ما این محصولات را در نواحی خاصی تولید میکنیم که نوآوری بر اساس نیاز آنها صورت گرفته و سپس آنها را به سرتاسر دنیا صادر میکنیم. این سازوکار جالب، یکی از مزایای داشتن یک ردپای واقعاً جهانی است.
این کار چه الزاماتی برای مدیریت داراییهای فکری شما دارد؟
این رویکرد، ما را بر آن داشت تا زیرساختی جهانی برای مالکیت فکری بکار بگیریم که منطبق بر گسترش جغرافیایی کسبوکار ما باشد. در حالیکه کارکنان مالکیت فکری بسیاری از شرکتها، در یک مرکز خاص مستقر هستند، متخصصین مالکیت فکری ما، در حدود ۳۰ کشور پراکنده شدهاند. رد پای مالکیت فکری ما، با رویکرد تجاریمان انطباق کاملی دارد. از همین رو، با داشتن یک استراتژی مطلوب مالکیت فکری، میتوانیم برای مدیریت شرایط تجاری، از نوآوریهایی که در نواحی خاصی توسعه دادهایم، استفاده کنیم.
دوست دارید چه تغییراتی در سیستم پتنت مشاهده کنید؟
هماهنگسازی بیشتر سیستم پتنت، همه ما را با بهبود کارایی و افزایش بهره روبرو میسازد.
اگر یک محصول تثبیت یافته داشته باشیم، نیازی نیست که برای هر بازار مجزا، یک نسخه جدید تولید کنیم. اجزای اصلی در هر جایی جواب میدهند و هر چیز دیگری مقرونبهصرفه نخواهد بود. برای سیستم مالکیت فکری هم این موضوع صدق میکند. هیچ دلیلی نمیبینم که چرا میخواهیم نسخههای متعددی از یک سیستم مشابه داشته باشیم. هماهنگسازی و استانداردسازی بیشتر، به معنای هزینههای کمتر و یک سیستم سریعتر است. در این صورت، همه منتفع میشوند.
چالشهای اصلی جنرال الکتریک چیست؟
چالش اصلی و شماره یک ما از لحاظ مالکیت فکری، اجرای مناسب حقوق است. چه فایدهای دارد که میلیونها دلار برای سبد مالکیت فکری سرمایهگذاری کنید اما وقتی نسبتاً مطمئن هستید که حقوقتان توسط شرکتی نقض شده و به همین واسطه وارد یک دعوی حقوق پرهزینه با آن میشوید، هیچ تضمینی برای دریافت غرامت لازم وجود نداشته باشد.
نکته مثبت اینجا است که در کشورهای درحالتوسعه، پیشرفتهای بزرگی در حال رقم خوردن است. چند سال دیگر، شرکتهای فعال در کشورهای درحالتوسعه نیز، همان چیزهایی را درخواست میکنند که در حال حاضر ما خواهان آن هستیم. وقتی این اتفاق بیفتد، سرعت تغییر هم افزایش چشمگیری پیدا میکند.
اهمیت مالکیت فکری در نوآوری سبز چیست؟
انواع مختلفی از نوآوری در فناوریهای سبز وجود دارد. در حالیکه بحث از پیشرفتهای تصاعدی در خصوص فناوریهای سبز میشود، شاهد پیشرفتهای جزئی در فناوری احتراقی هستیم. محافظت از داراییهای فکری، کمک میکند تا شرکتی که در این حوزهها سریعترین است، بیشترین سرمایهگذاری را داشته و باهوشترین کارمندان را دارد، پاداش مناسبی را هم دریافت کند. این هزینه، مرتبط با نوآوری است و مالکیت فکری، مزایای متناسب برای جبران آن را فراهم میکند.
در هنگام به دست آوردن دستاوردهای بزرگ، مالکیت فکری ضروری است. برای مثال، ما برای مدت ده سال، بر روی انرژی هیدروژنی سرمایهگذاری کردهایم. میلیونها دلار هزینه شده و بهخوبی میدانیم که تا سالها راهحلی پیدا نمیکنیم. اولین موج پتنتها برای چیزهایی که روی آنها سرمایهگذاری میکنیم، روشنایی روز را نخواهند دید. آنها هزینه از دست رفته هستند. اما بدون نوید محافظت مناسب (مثلاً در قالب چتر حفاظتی سیستم پتنت)، احتمالاً سرمایهگذاری در این نوع از فناوریهای تحولآفرین را اصلاً شروع نمیکردیم. امید داریم که در نهایت، دریای دانش و تخصصی که انباشته میکنیم، منجر به دستاوردی میشود که بتوانیم آن را به شکلی کارآمد، تجاریسازی کنیم؛ زیرا ما حقوق مالکیت فکری را در اختیار داریم که از آنها محافظت میکند. اگر مالکیت فکری را از بازی خارج کنید، شرکتها قفل میشوند، همکاری کمتری صورت میگیرد و سرمایه به سمت بخشهای دیگری منحرف میشود که بازگشت سرمایه مطمئنتری دارند.
برخی از مفسران بر این باورند که مالکیت فکری مانعی برای نوآوری سبز است. اما من شواهدی برای این سخن پیدا نمیکنم. بسیاری از فناوریهای سبز، همانند آنچه در خودروها، موتورهای جت و توربینهای گازی و بادی یافت میشوند، برای سالیان متمادی در بازار وجود داشتهاند. اغلب فناوریهای بنیادین، برای چندین دهه است که از چتر محافظتی پتنت خارج شدهاند. این بدین معناست که شرکتهای متعددی هستند که محصول را تولید میکنند و هرکدام برای رسیدن به پیشرفت تصاعدی بعدی، در حال رقابت هستند. صرفاً به این خاطر که شرکت «A» برای یک توربین گازی پتنت دریافت میکند، به این معنا نیست که مانع از این میشود که شرکت «B» توربین گازی مخصوص خود را تولید کند، همانطور که شرکت «B» نمیتواند مانع از فعالیت شرکت «A» برای تولید توربین بادی شود. برای حفظ یک حاشیه رقابتی، آنها باید بیشتر و سریعتر نوآوری ارائه کنند.
بهطورکلی، بخش خصوصی حدود ۷۰ درصد از نوآوری در سرتاسر جهان را در دست دارد. در حوزه فناوریهای سبز، این مقدار به 80 درصد میرسد. شرکتهای خصوصی، با بازگشت سرمایه ترغیب میشوند و انگیزه میگیرند. به همین علت است که برای تقویت سرمایهگذاری در حوزه فناوریهای سبز، مالکیت فکری بسیار ضروری است.
مالکیت فکری چه نقشی در بهکارگیری فناوری و بهرهبرداری از آن ایفا میکند؟
اولین چیزی که یک سرمایهگذار خطرپذیر در یک شرکت استارتآپی به دنبال آن است، یک فناوری با دوام یا تثبیتشده، همراه با حفاظت مناسب توسط سیستمهای مالکیت فکری است. آنها میخواهند بدانند که وقتی 50 میلیون دلار صرف میکنند تا محصولی را روانه بازار کنند، شرکت دیگری نمیتواند یک نسخه کپی از آن را روز بعدش روانه بازار کند. مالکیت فکری، محرکی قابلتوجه برای شرکتهایی نظیر جنرال الکتریک است تا در این استارتآپها سرمایهگذاری نموده و به آنها برای تجاریسازی فناوریهایشان کمک نماید. فناوریهای استارتآپی بسیار زیادی نابود میشوند، زیرا منابع توسعه و عرضه یک محصول کاربردی به بازار را در اختیار ندارند. مالکیت فکری، این شکاف را از بین میبرد.
آیا جنرال الکتریک یک مدل نوآوری باز اتخاذ کرده است؟
ما نوآوری باز را مورد آزمایش قرار میدهیم و تا حد امکان از آن استفاده میکنیم. البته برخی از فناوریها نسبت به فناوریهای دیگر، راحتتر به مدل همکاری باز تن میدهند. در بسیاری از بخشهایی که ما نوآوری داریم، بهکارگیری نوآوری باز کار سادهای نیست. برای مثال، افراد باهوش زیادی وجود دارند که میتوانند یک زیرساخت برقی بهتر طراحی کنند، اما افراد زیادی نیستند که بتوان به صورت آنلاین با آنها در مورد موتورهای جت صحبت کرد.
گاهی اوقات این سوءبرداشت وجود دارد که نوآوری باز، عاری از مالکیت فکری است. قطعاً اینطور نیست. مالکیت فکری، همکاری باز را تسهیل میکند و بخش مهمی از معادله است. من مالکیت فکری را یک حق مالکیت قابل اعمال در نظر میگیرم. این چیزی نیست که شما بخرید و سر جای خود بنشینید. شما آن را میخرید، زیرا میخواهید اقدامی انجام دهید و با تملک آن، یک بازده تجاری جایگزین به دست میآورید. در نهایت، مدلهای نوآوری باز، فرآیند تجاریسازی را تسریع میکند.
جنرال الکتریک چه درسهایی از تجربه فناوری سبز گرفته است؟
در حوزه مالکیت فکری، ما چندین درس گرفتیم. مثلاً ما دریافتیم که در حوزه فناوریهای زیستمحیطی، افراد کمی میدانند که سیستم مالکیت فکری چطور کار میکند یا در مورد نقش آن در پیشبرد توسعه و بهکارگیری فناوریهای سبز فکر کردهاند. ما به شکل تجربی نشان دادهایم که مالکیت فکری یک نیروی مثبت و انگیزهبخش در فضای فناوری سبز است و در این صنعت، یک نقش مهم و مثبت در توسعه محصولات بهتر با قیمتهای جذابتر ایفا میکند. ما نشان دادهایم که یک روش بهتر، پاکتر و سادهتر برای رسیدن به یک راهحل کارآمد وجود دارد.
همچنین یاد گرفتهایم که وقتی شما به دلیل ملاحظات سیاسی به مشکل برمیخورید، چقدر میتواند دلسردکننده باشد. بسیاری از کالاهایی که در بحث تغییرات اقلیمی به دنبال آنها هستیم، نیازمند یک راهحل سیاسی هستند.
فناوریهای کمکربن چه زمانی به واقعیت تبدیل میشوند؟
فکر میکنم دو سناریوی احتمالی وجود دارد. اولاً، وقتی فناوری بر سیاست غلبه کند و ما به نقطهای برسیم که مردم آن را مشاهده میکنند، با سرمایهگذاری مناسب، میتوانید متعهد شویم که رویکرد فناوری کمکربن بدون ورشکسته کردن بانکها محقق میشود. سناریوی دوم، زمانی است که یک دلیل غیرقابل انکار وجود داشته باشد که تغییرات اقلیمی، یک حقیقت است. در این زمان، مردم باید به آن بپردازند و سیاست عقب مینشیند. در هر صورت، مطمئن هستم که با گذشت زمان، به جایی که باید باشیم، میرسیم.