مقدمه
فرانسیس آرنولد (Frances Arnold)، در سال ۲۰۱۸ میلادی، نام خود را بهعنوان نخستین بانوی آمریکایی دارنده جایزه نوبل شیمی، در تاریخ علم ماندگار نمود. اما این افتخار بزرگ، تنها دستاورد خانم آرنولد نیست. با تأمل در سوابق ۳۰ ساله وی، در خصوص سبز، پاک و کارآمد ساختن شیمی، بزرگترین موفقیتش را میتوان آموزش و هدایت بیش از ۲۰۰ محقق جوان در حوزههای نوظهور فناوری دانست.
با توجه به فعالیتهای گسترده فرانسیس آرنولد در زمینه ثبت اختراع، دفتر ثبت اختراعات و علائم تجاری آمریکا، مصاحبهای با وی ترتیب داده که در ادامه، به مرور آن میپردازیم. در مقدمه این مصاحبه آمده است: «میلیونها سال طول کشیده، تا جهان اطراف ما شکل بگیرد. اما اگر بتوان سرعت این فرآیند را افزایش داده و انواع جدیدی از پدیدههای زیستی و شیمیایی ایجاد کرد، چه میشود؟ دکتر آرنولد، جایزه نوبل را به دلیل تلاشهایش در تکامل پروتئینهای جدیدی دریافت نموده که در طبیعت یافت نمیشوند. او این کار را به جای میلیونها سال، در چند روز انجام میدهد، شبیه به پرورش حیوانات اهلی یا گیاهان برای یک ویژگی خاص که طبق یک جدول زمانی کوتاهتر انجام میگیرد».
شما پیش از این هم، مدال ملی فناوری و نوآوری را کسب کرده و به تالار مشاهیر ملی مخترعین راه یافتید. آیا میتوانید آنچه برایش جایزه نوبل را دریافت کردید، توصیف کنید؟
جایزه نوبل، برای من غافلگیرکننده بود، یک سورپرایز فوقالعاده. من برنده این جایزه شدم، چراکه فهمیدم چگونه میتوان تکامل آنزیمها را هدایت کرد؛ کاتالیزورهایی که تمام شیمی شگفتانگیز دنیای بیولوژیک را شکل میدهند. من دریافتم که چگونه میتوان نسخههای جدید این کاتالیزورها را مهندسی کرد، چیزی که فهم ما در مورد چگونگی رمزگذاری توالی و عملکرد آنها را بیشتر میکند.
چه چیزی انگیزه شما برای کار در این زمینه را فراهم کرد؟
من علاقه زیادی به توسعه علم شیمی و استفاده از روشی پاک، سبز و کارآمد داشتم. از سالها پیش، میدیدم که شیمی برای زندگی روزمره ما بسیار مهم است. تمام منسوجات، غذا، مواد و اساساً همه چیزهایی که در زندگی روزمره خود استفاده میکنیم، بیشتر ناشی از شیمی است. ما برای انجام این کارها، باید راه بهتری پیدا کنیم (بهتر از آنچه تاکنون انجام دادهایم). بهزودی جمعیت کره زمین به ۱۰ میلیارد نفر میرسد. من سیارهای که در آن هستیم و همه دنیا را دوست دارم و از آن لذت میبرم. بنابراین، احساس من این است که ما باید کارآمدتر رفتار کنیم، اتلاف منابع کمتری داشته باشیم و اجزای سمی را حذف کنیم. زیستشناسی و بهطور خاص آنزیمها، این کار را برای ما شدنی میکند.
آیا میتوانید در مورد لحظهای خاص در طول زندگی حرفهای خود توضیح دهید که احساس شکست داشتید و میخواستید کار بر روی یک مسئله را رها کنید؟
خب، من در این سالها، کار بر روی مسائل زیادی را رها کردم. اما هدف اصلی را فراموش نکردم. هدف اصلی، درک این بود که چگونه میتوانیم کدهای زندگی را برنامهریزی کنیم، آن کد «DNA» شگفتانگیزی که به ما میگوید چه کسی هستیم و پروتئینهای ما چه میکنند.
من هرگز این هدف را رها نکردم. دوست داشتم بفهمم که چگونه میتوانیم آن را دوباره بنویسیم و چگونه میتوانیم نسخههای جدیدی از آن را برای حل مشکلات ایجاد کنیم. در کل، اگر در کاری شکست بخورم، یا دوباره سعی میکنم، یا سراغ مشکل بعدی میروم.
اگر در کاری شکست بخورم، یا دوباره سعی میکنم، یا سراغ مشکل بعدی میروم.
بسیاری از افراد، در مورد نقش مربیان و منتورها در مسیر حرفهای خود صحبت میکنند. آیا مربیانی داشتهاید که در زندگی حرفهای شما نقش اساسی داشته باشند؟
اولین مربی من، پدرم بود. او به من گفت: هر کاری را که فکر میکنم، میتوانم انجام دهم. مشاور دوره دکتری من، هاروی بلانچ (Harvey Blanch) هم به من کمک زیادی کرد. وی مرا به چالش میکشید تا کارهایم را به نحو احسن انجام دهم. من یک مشاور پسا دکتری عالی هم به نام ایگناسیو تینوکو (Ignacio Tinoco) داشتم. او نکات علمی را به روشی به من میآموخت که قبلاً ندیده بودم. همچنین، تعداد زیادی از همکاران و دوستانم در انستیتو فناوری کالیفرنیا که طی ۳۲ سال گذشته در آنجا مشغول تحقیق بودهام، به من چیزهای زیادی آموختهاند.
من منتورهایی داشتهام که از ایدههای من حمایت کرده و در عین حال، از من انتقاد هم کردهاند. آنها به اشکال مختلف، کار خودشان را انجام میدهند. ترفند اساسی این است که از موارد مفید استفاده کنید و از قسمتهایی که مفید نیستند، صرفنظر نمایید. من یک زن در دنیای مهندسی هستم و مشاوران زن بسیار کمی داشتهام. تقریباً تمام مربیان من مرد بودند و کار با آنها بسیار چالشبرانگیز و البته مفید بود.
آیا شما دوران کودکی خود را به یاد میآورید؟ آیا کتاب یا فعالیتی وجود داشت که شما را در مسیر فعلی تشویق کند؟
هنگامیکه یازده ساله بودم، میخواستم جراح قلب شوم. در آن زمان، از داستان دکتر کریستین بارنارد (Christiaan Barnard) که اولین پیوند قلب انسان را انجام داد، الهام گرفتم. بعداً فهمیدم که دیدن خون باعث ترس و بیماری من میشود، بنابراین مسیر شغلیم را تغییر دادم. میخواستم چیز دیگری شوم، شاید یک دیپلمات. سپس این ایده را هم تغییر دادم، زیرا فهمیدم که هیچ مهارت دیپلماتیکی ندارم. من از میان گزینههای زیاد دیگری هم عبور کردم.
در مسیر کاری خودم، مراحل بسیار متفاوتی را طی کردم؛ بهعنوان یک مهندس مکانیک شروع کردم و در نهایت، مهندس شیمی شدم. در حال حاضر، تعریف کار من دشوار است. شاید بیوشیمی یا زیستشناسی مولکولی، شیمی یا مهندسی شیمی باشد. اما هر یک از این مراحل و تغییرات، الهاماتی بود که از کتابها، مردم و توجه به آنچه دیگران انجام میدادند، حاصل شد.
شما ۶۰ پتنت آمریکایی دارید. پتنت و مالکیت فکری در حرفه شما چه جایگاهی دارد؟
من فکر میکنم که نقش پتنت، بهعنوان بخشی از روند رساندن فناوری به دست مردم، بسیار مهم است. تا وقتی کسی از اختراعات شما استفاده نکند، خلاقیت و علم شما مفید نخواهد بود. چگونه میتوان مردم را به استفاده از آن سوق داد؟ سرمایهگذاریهای فراوان، صرف زمان، پول و منابع دیگر لازم است تا محصول نهایی به دست مردم برسد. من از ابتدای کار، به فرآیند انتقال فناوری علاقه داشتم. به زمانهایی که یک شرکت، اختراعات من را گرفته و نسبت به تولید محصولات مبتنی بر آنها اقدام میکند یا اینکه شرکتهای خودمان را برای این هدف تأسیس میکنیم، بسیار مفتخرم. پتنت نقش مهمی دارد، زیرا سرمایهگذاری انجام نمیشود، مگر اینکه بتوان پاداش لازم را در مسیر مشاهده کرد.
من فکر میکنم که نقش پتنت، بهعنوان بخشی از روند رساندن فناوری به دست مردم، بسیار مهم است. تا وقتی کسی از اختراعات شما استفاده نکند، خلاقیت و علم شما مفید نخواهد بود.
با توجه به تجربیاتتان، چه توصیهای برای سایر مخترعین و مبتکران دارید؟
من دوست ندارم نصیحت کنم، زیرا مسیر افراد بسیار متفاوت است. توصیه اصلی من، لذت بردن از روند کار است و امیدوارم که افراد خلاق، از نوآوری دور نشوند. همچنین، تجربه را دست کم نگیرید، هرچه بیشتر این کار را انجام دهید، بهتر خواهید شد.
با نگاهی به تأثیر اختراعات و حرفه خود، به چه چیزی بیشتر از همه افتخار میکنید؟
در طول زندگی حرفهای خودم، با بیش از ۲۰۰ نفر از باهوشترین جوانان جهان کار کردهام و به این، بسیار افتخار میکنم. افرادی که حرفه خود را ادامه دادهاند و تأثیر بسیار زیادی در دنیای شیمی بیولوژیک و مهندسی آنزیمها خواهند داشت. طی سالها، شاهد رشد و شکوفایی آنها بودهام. دوست دارم دستاوردهای افرادی که با آنها کار کردهام را ببینم.
حضور در مورد مراسم نوبل چطور بود؟
مراسم نوبل، تجربهای کاملاً جدید و متفاوت بود. برخلاف مراسم دیگری که در آنها حضور داشتم، بهزیبایی و پرشکوه سازماندهی شده بود، اما در همه جای آن، علم و دانش موج میزد. نوبل یک جشن علمی است، دقیقاً مثل اینکه ما در این کشور، سرگرمیهای خود را جشن میگیریم.
اکنون، احساس میکنم که سیندرلا هستم. من یک هفته را با خانوادههای سلطنتی، لباس زیبا و لحظات خوش گذراندم و بعد به دفترم بازگشتم. دقیقاً مانند سیندرلا، اتومبیلم تبدیل به کدو تنبل شد و این، یک خاطره فوقالعاده است.
برنده شدن جایزه نوبل، شرایط را برای شما تغییر میدهد؟
خب، برنده شدن این جایزه، تغییرات زیادی ایجاد میکند. ایمیل من در حال انفجار است و من یک چالش بزرگ برای تنظیم زمانهای خود در طول روز دارم. تقریباً هر روز مصاحبه انجام میدهم. علاوه بر این، از من خواسته میشود تا برای سازمانهایی که به آنها اهمیت میدهم، کارهای دیگری انجام دهم. بنابراین، مجبورم وقتم را برنامهریزی کنم.
من میخواهم به کار علمی ادامه دهم. این همان چیزی است که در آن مهارت دارم.