امروزه سیستم ثبت اختراع، به ابزاری کارآمد برای حفاظت از داراییهای فکری مخترعین و شرکتهای فناور بدل شده و آمارها حاکی از صعود مستمر و قابلتوجه ثبت اختراع از سوی صنایع و کسبوکارهای مختلف است. در میان این همه اختراع به ثبت رسیده که همچون اقیانوسی بزرگ از دانستهها و اطلاعات فنی است، تشخیص اینکه کدام یک ارزشمند خواهند بود، بسیار دشوار است.
برای درک پیچیدگی ارزشگذاری پتنتها، به این نکته توجه داشته باشید که ما با دانش و فناوریهایی سر و کار داریم که عمدتاً ماهیتی مبهم و سرشار از عدم قطعیت دارند. علاوه بر این، بسیاری از این پتنتها، به معرفی ایدههایی میپردازند که شاید در حال حاضر، تجاریسازی آنها دور از ذهن بوده و طبعاً از ارزش تجاری چندانی برخوردار نباشند؛ اما با توسعه فناوری و فراگیر شدن آن، ارزشی بسیار زیاد مییابند. فناوری اینترنت و یا هوش مصنوعی، مثالهایی از این ایدهها هستند که امروزه زندگی بدون آنها تقریباً غیرممکن است؛ در حالی که در گذشته، بهعنوان یک ایده انتزاعی محسوب شده و کاربردهای وسیع فعلی آنها، اصلاً به ذهن خطور نمیکرد.
اما پرسش اینجا است که چگونه میتوان ارزش پتنتها را برآورد نمود؟ در میان خیل عظیمی از پتنتهای موجود در سبد داراییهای فکری یک شرکت بزرگ فناور، کدام یک از آنها از ارزش بالقوه بیشتری برخوردار خواهد بود؟ اینها پرسشهایی است که در وهله نخست، پاسخ به آنها بسیار دشوار است. یک جنبه از پیچیدگی موضوع، روند فناوری و مسیر پیشرفت آن در آینده است که با ابزارهایی مانند آیندهنگاری فناوری، میتوان کمی از پیچیدگی موضوع فروکاست. اما جنبه دیگر، ارزشگذاری بر اساس محتوای پتنت است. یک پتنت را در نظر بگیرید که با توجه به انحصار ناشی از آن و موقعیت مطلوب در بازار رقابتی، بسیار ارزشمند است، اما اگر رقبا راهی برای کپیبرداری از ایده محصول بدون نقض پتنتهای مرتبط با آن بیابند، پتنت فوق عملاً هیچ ارزشی نخواهد داشت. پس فناوری باید به گونهای در سیستم پتنت به ثبت برسد که امکان کپیبرداری از آن، تا حد امکان کم گردد. همین اصل، پایه و اساس روشی جدید برای برآورد ارزش پتنت شده است.
در خصوص مسئله ارزشگذاری ثبت اختراعات، ادعاهای فراوانی از سوی محققین مختلف ارائه شده است، اگرچه همه آنها بر کوتاهیها و ضعفهای موجود در روشهای خود اعتراف دارند. در همین راستا، «نیل تامپسون»، پژوهشگر دانشگاه «MIT»، در تحقیق خود، فرمولی ساده و ارزان معرفی میکند: «هر چقدر که کلمات موجود در ادعای نخست پتنت، کمتر باشد، حفاظت از فناوری قویتر خواهد بود». برای نشان دادن این اصل، مثال دوچرخه را در نظر بگیرید؛ پتنتی که یک «دوچرخه» را پوشش میدهد، بسیار وسیع است. اگر «دوچرخه قرمز» مدنظر باشد، محدوده فوق کمی تنگتر خواهد شد. «دوچرخه قرمز با چرخهای آموزشی اضافی»، باز هم محدوده را تنگتر نموده و افزودن هر کلمه اضافی، میتواند آن را باز هم تنگ و تنگتر نماید. بدیهی است، یک محدوده وسیع، به معنای ارزش بیشتر پتنت خواهد بود؛ چرا که انحصار وسیعتری برای بهرهبرداری از فناوری فراهم نموده و عملاً هر فعالیتی در آن حوزه، میتواند مصداق نقض پتنت تلقی شود.
تامپسون در خصوص مدل پیشنهادی خود میگوید که: «روش شمارش کلمات ادعای پتنت، یک راهکار بسیار ساده و کارآ برای ارزشگذاری پتنت است که در مقایسه با روشهای پر هزینه و زمانبر فعلی، میتواند یک برآورد نسبتاً صحیح از تعداد پتنتهای ارزشمند شرکتهای فناور و محاسبه حق امتیاز در قراردادهای صدور مجوز پتنت، ارائه نماید. این روش، همچنین برای شرکتهای بیمه فعال در حوزه مالکیت فکری که نیاز به ارزشگذاری تقریبی پتنتها برای حق بیمه نقض پتنت دارند، مفید خواهد بود.»
لازم به ذکر است که این روش پیشنهادی، میتواند چالشی بزرگ را به دنبال داشته باشد و آن این است که با یک ادعای کوتاه، ممکن است به سادگی تمرکز بر اختراع صورت گرفته از دست رفته و در نتیجه، چیزی ادعا شده باشد که بتواند به راحتی از سوی دادگاهها، رد اعتبار شود. مثالهای متعددی وجود دارد که در دعاوی قضایی، یکی از طرفین مدعی است که پتنتهای ارائه شده از سوی شاکی، همگی بدیهی بوده و به هیچ وجه، بر اصولی خاص که در انحصار آن شرکت باشد، مبتنی نیست. لذا بایستی توجه داشت که در مسئله نگارش ادعاها، بایستی کمال دقت را به خرج داده و همه جوانب مسئله را به خوبی در نظر داشت؛ چراکه یک کوتاهی ساده، میتواند همه دستاوردها و هزینههای انجام شده از سوی شرکت را، از بین ببرد. در همین راستا است که عمدتاً شرکتها و دانشگاههای بزرگ دنیا، این مسئله را به افرادی خبره واگذار نموده تا در تعامل با مخترع، نگارشی صحیح و جامع و در عین حال با دامنه حفاظتی بیشتر را، فراهم نمایند.