۱۲ بهمن ۱۳۹۶ اختراع کردن و به دیگران اجازه‌ی نوآوری دادن: یک چارچوب برای حالت‌های انتقال پتنت دانشگاهی
1- مقدمه
دانشگاه‌ها، تولیدکننده‌های مهم دانش، از قبیل اختراعات قابل ثبت و تجاری‌سازی، هستند. هرچند دانشگاه‌ها برای تولید محصولات و خدمات قابل‌اتکا، نیازمند انتقال ‌یافته‌های خود به دیگر سازمان‌ها هستند. تعداد زیادی مطالعه بر روی شناسایی مالکین پتنت‎های دانشگاهی در زمان ثبت درخواست پتنت انجام‌شده است. هنوز کمبود مشاهدات تجربی در زمینه‎ی چگونگی تجاری‌سازی اختراعات دانشگاهی ثبت‌شده در طول زمان وجود دارد. شناخت عمیق‌تر راه‌های انتقال پتنت می‌تواند در سیاست‌گذاری و کار در زمینه‌ی نوآوری مؤثر واقع شود. این مقاله در مورد انتقال پتنت بین مخترعین دانشگاهی و نوآوران خارجی در زمان اختراع (t0)، ثبت پتنت (t1) و هر زمان دیگر (tn)، بحث و بررسی می‌نماید. این مطالعه کارهای قبلی در زمینه‎ی تجاری‌سازی دانشگاهی را با اضافه کردن مؤلفه زمان، توسعه می‌دهد.
مسیرهای انتقال اختراعات ثبت‌شده از آزمایشگاه‌های دانشگاهی به مصرف‌کننده نهایی، نیازمند مشارکت نهادهای متعددی است تا محصول نهایی تولید شود. با اینکه نقش اعضای هیئت‌علمی برای سرعت بخشیدن به تولید محصولات و موفقیت در زمینه‎ی تجاری‌سازی فناوری‌های مبتنی بر کارهای دانشگاهی، غیرقابل انکار است، مطالعات نشان می‌دهند که سازمان‌های خارجی با دانش و منابع مکمل، برای توسعه پایین‌دستی اختراعات دانشگاهی موردنیاز می‌باشند. به‌خصوص در زمینه‌های علمی دارای پیچیدگی زیاد، هیچ ارگانی به‌تنهایی قابلیت داخلی لازم برای تبدیل یک ایده به محصول قابل‌ارائه در بازار را ندارد. به خاطر اینکه دفاتر انتقال فناوری (TTOs) یا مخترعین دانشگاهی با کمبود منابع مورد نیاز برای توسعه مواجه‌اند، مجبور به دادن مجوز یا واگذاری پتنت به دیگر نهادها هستند. در بخش دارویی سهیم شدن نهادهای متفاوت در مراحل مختلف توسعه و تجاری‌سازی امر رایجی است.
اثرات قابل‌ملاحظه‌ای از انتقال دانش بین سازمانی را می‌توان در بررسی انتشارات علمی و پتنت یافت. اطلاعات نهفته در مدارک پتنت معمولاً دانش کدگذاری شده ایست که از تبادل غیررسمی دانشمندان با سایر دانشمندان و شرکت‌ها حاصل می‌شود. مزیت استفاده از پتنت قابلیت اندازه‌گیری و ردیابی آن‌ها است. یک پتنت همچنین می‌تواند توسط یک محقق دانشگاهی به‌عنوان اولین قدم به سمت تجاری‌سازی در نظر گرفته شود. خواص پتنت باعث گسترده‌تر شدن تحقیق درزمینه‎ی ثبت اختراع دانشگاهی و همچنین سیاست‌گذاری با تمرکز بر ایجاد قوانینی همچون مالکیت پتنت‌های دانشگاهی گردیده است.
موازی با موارد فوق، تلاش‌هایی برای شناسایی و دسته‌بندی سازمان‌هایی که پتنت‎ها را جذب و اختراعات دانشگاهی را تجاری‌سازی می‌نمایند، صورت گرفته است. نتایج نشان می‌دهد که مالکیت پتنت‌های دانشگاهی بین مخترعین دانشگاهی، دانشگاه‌ها (سازمان‌های تحقیقاتی دولتی و خصوصی)، دفاتر انتقال فناوری و شرکت‌های کوچک، متوسط و بزرگ پخش‌شده است. علاوه بر آنالیز توزیع مالکان پتنت، تحقیقاتی بر روی عوامل مؤثر بر احتمال انتقال پتنت و مجوز استفاده انجام‌شده است. در تلاش برای فهم اینکه چه چیزی باعث تجاری‌سازی تحقیقات دانشگاهی می‌شود، محققین عوامل درونی (از قبیل انگیزه‌ها و مشخصات مخترعین) و همچنین عوامل بیرونی (نظیر قوانین مالکیت پتنت و سازمان‌های حامی واسطه‌ای) را بررسی نموده‌اند.
یکی از مسائلی که منابع تحقیقاتی ثبت اختراع دانشگاهی بر آن تأکید دارند این است که تنها در نظر گرفتن نقش دفاتر انتقال فناوری در تبدیل اختراعات محققین دانشگاهی به پتنت یا مجوزهای تجاری، ممکن است منجر به تخمین کمتر میزان واقعی تجاری‌سازی دانشگاهی شود. این مقاله بر اساس شواهدی که در این مطالعات بیان‌شده است، یک چارچوب (یعنی چارچوب ABC) برای آنالیز انتقالات پتنت پیشنهاد داده که تمامی مسیرهای انتقال پتنت از مخترع دانشگاهی به نهادهای جذب‌کننده‌ی پایین‌دستی را در نظر گرفته است. لازم به ذکر است که انتقال پتنت به معنای تغییر واقعی در مالکیت پتنت از یک نهاد به نهاد دیگر در نظر گرفته شده است. لذا، در این مقاله مجوز استفاده یا سایر قراردادهای همکاری که در آن دانش و فناوری به‌طور معمول انتقال می‌یابد، در نظر گرفته نشده است. ثبت رسمی اطلاعات مالک پتنت به همراه قابلیت انتقال این مالکیت، فرصتی ایجاد نموده برای بررسی اینکه چگونه و توسط چه نهادی، دانش حاصل از نتایج تحقیقات دانشگاهی، جذب می‌شود.
ایده‌ی چارچوب ABC این است که قابلیت شناسایی تمامی مخترعین اصلی (یعنی صاحبان پتنت در زمان ثبت) را ایجاد می‌نماید، مستقل از اینکه اختراع با همکاری یک شرکت بیرونی، یا از طریق دفاتر انتقال فناوری دانشگاه و یا توسط یک شرکت زایشی (spin-off)، طراحی و ثبت‌شده باشد. با این کار، تفاوت این روش با مطالعات قبلی که دفاتر انتقال فناوری محور بودند، در این است که مسیرهای تجاری‌سازی تحقیقات دانشگاهی به شکل گسترده‌تری پوشش داده می‌شود. به‌منظور بررسی تمام مسیرهای انتقال، یک روش جستجوی نام که در بخش 3 شرح داده‌شده، به کار گرفته‌شده است.
هرچند، همان‌طور که در این مقاله نیز بحث شده است، همچنان کمبود مشاهدات تجربی در زمینه‎ی اینکه کدام اشخاص، شرکت‌ها یا سایر سازمان‌ها، اختراعات دانشگاهی را به‌عنوان نوآوران اولیه، ثانویه و بعدی جذب می‌نمایند، وجود دارد. در مسیر رشد اختراعات به سمت فناوری‌های قابل‌فروش، توسعه بیشتر در بستر زمان و همچنین به‌کارگیری توأمان و مستمر دانش و مهارت توسط نهادهای خارج از دانشگاه، ضروری به نظر می‌رسد. بنابراین هدف این مقاله ایجاد چارچوبی است که در کنار پوشش گسترده‌ی انتقال پتنت، امکان شناسایی مخترعین درگیر در تجاری‌سازی پتنت‌های دانشگاه از زمان اولین انتقال پتنت (یعنی فروش پتنت یا صدور مجوز بهره‌برداری از پتنت) در طول زمان را میسر سازد.
همان‌طور که با جزئیات بیشتر در بخش 5 پرداخته‌شده است، چارچوب ABC می‌تواند به‌عنوان یک ابزار برای بررسی انتقال دانش بین دانشگاهی و همچنین در بررسی اثرات اجتماعی-اقتصادی این انتقال، مورد استفاده قرار بگیرد. دید بهتر نسبت به مخترعین و مبتکرین دخیل در طول زمان، می‌تواند مدیران دانشگاهی را در توسعه‌ی هدفمندتر حمایت‌های داخلی شامل کمپین‌های آموزش و اطلاع‌رسانی در مورد چگونگی ایجاد همکاری با صنعت و مدیریت تعاملات بالقوه، یاری رساند. در نهایت، فهم بیشتر محدوده‌ی انتقال پتنت می‌تواند سهم دانش دانشگاهی را در بازار دانش و فناوری مشخص نماید. این مطالعه مبتنی بر داده‌های تجربی گرفته‌شده از Karolinska Institutet Intellectual Property-KIIP است که اطلاعات جمع‌آوری‌شده به‌وسیله‌ی جستجوی نام محققین دانشگاهی در پایگاه‌های داده‌ی پتنت، در طول 15 سال (2010-1995) را نگهداری می‌کند.
این مقاله بدین‌صورت بخش‌بندی شده است که در بخش 2 یک نمای کلی از کارهای گذشته بر روی مکانیزم‌ها، روش‌ها و واسطه‌ها، در زمینه‎ی انتقال فناوری دانشگاهی داده‌شده است. همچنین در این بخش مطالعات پیشرفته در زمینه‌ی انتقال مالکیت پتنت و مبانی آن ارائه گردیده است. بخش 3، داده‌های تجربی و همچنین روش به کار گرفته‌شده را شرح می‌دهد. نتایج، به همراه توسعه چارچوب ABC که بر روی داده‌های تجربی به کار گرفته‌شده است، در بخش 4 دنبال می‌شود. در نهایت در بخش 5، بحث در مورد مشارکت‌ها، پیامدها و محدودیت‌ها آورده شده است.

filereader.php?p1=main_cfcd208495d565ef6

2- بررسی منابع
1-2- واسط‌های انتقال فناوری: مخترعین، دفاتر انتقال فناوری و شرکت‌ها
در چهار دهه اخیر، فعالیت‌هایی با موضوع انتقال فناوری دانشگاهی، بیشتر مورد توجه محققان و برنامه‌های سیاست‌گذاری نوآوری جهانی قرار گرفته‌اند. تمرکز، بیشتر بر چگونگی نفوذ دانش و فناوری از دانشگاه به صنعت، بوده است. 
در مورد اینکه انتقال دانش و فناوری از محققین دانشگاهی به جهان خارج از طریق روش‌های متعددی نظیر، مقاله، قرارداد تحقیقاتی، مشارکت‌های پژوهشی، ثبت اختراع، مجوز استفاده، مشاوره و تأسیس شرکت‌های زایشی (spin-off)، صورت می‌گیرد، اتفاق‌نظر گسترده‌ای وجود دارد. همچنین نشان داده‌شده است که مکانیسم‌های انتقال، مکمل یکدیگر هستند.
همان‌طور که در مقدمه اشاره شد، مخترعین دانشگاهی با چالش‌هایی درزمینه‎ی تجاری‌سازی نتایج تحقیق خود مواجه‌اند. به‌طورمعمول واسطه‌هایی نظیر دفاتر انتقال فناوری و شرکت‌های باسابقه، برای توسعه‌ی آتی اختراعات ثبت‌شده و تبدیل به یک محصول در بازار مورد نیاز است. در نتیجه، انتقال فناوری‌های دانشگاهی بین نهادهای مختلف در طول زنجیره‌ی ارزش، دور از انتظار نیست. مطالعات متعددی نقش مخترعین دانشگاهی، دفاتر انتقال فناوری دانشگاهی و شرکت‌ها را در انتقال فناوری بررسی کرده‌اند.
روشن است که محققین دانشگاهی، نقش کلیدی را در شناسایی نتایج تحقیق قابل‌تبدیل به پتنت، دارند. اینکه یک محقق تصمیم به ثبت و تجاری‌سازی اختراع خود بگیرد به عوامل مختلفی بستگی دارد: نهادی، سازمانی و شخصی. کانینگهام و همکاران، نشان دادند که محققین دانشگاهی موانع متعددی را در مسیر تجاری‌سازی تحقیقات دانشگاهی خود تجربه می‌کنند. این موانع شامل تنش میان اهداف کارآفرینی و دانشگاهی و همچنین ارزش‌گذاری، فروش و ظرفیت بازار ناکافی دفاتر انتقال فناوری می‌باشد. به‌عنوان مثال محققینی که تجربه منفی با دفاتر انتقال فناوری خود دارند، تمایل کمتری به ثبت اختراع و تجاری‌سازی نشان می‌دهند.
مطالعات دیگر نشان می‌دهد که ممکن است با درک این مطلب که ثبت پتنت و تجاری‌سازی باعث افزایش شهرت محققین دانشگاهی و کمک به پیشرفت تحقیقاتشان شود، در آن‌ها انگیزه برای پیگیری ایجاد کند. مؤید این ایده بر اساس نتایجی است که نشان می‌دهد تعداد استنادات و در نتیجه کیفیت کارهای علمی دانشمندانی که این نتایج را در همکاری با شرکت‌های نوین زیست‌فناوری انتشار می‌دهند، بیشتر از دانشمندانی است که مستقل عمل می‌کنند. همچنین آلدریج و آدریچ یافتند که دانشمندان با سرمایه اجتماعی بالاتر مبتنی بر ارتباطات صنعتی، به‌احتمال زیاد به یک کارآفرین تبدیل می‌شوند.
بر اساس کار اون-اسمیت و پاول، انگیزه‌ی ثبت اختراع بین دانشمندان به‌واسطه‌ی اختلاف در ذات فناوری‌ها و بازارها، متفاوت است. آن‌ها ادعا کردند درحالی‌که دانشمندان فیزیک به پتنت به‌عنوان راهی برای دسترسی به منابع مکمل نگاه می‌کنند، محققان علوم زیستی اختراعات خود را به‌عنوان کالاهای قابل معامله می‌بینند. بنابراین مأموریت دانشمندان علوم زیستی پیدا کردن بهترین همکار به‌منظور توسعه و ایجاد بازار برای فناوری‌شان خواهد بود. دیگران ممکن است از طریق همکار خود یا تعهد دانشگاه خود برای حمایت از فعالیت‌های انتقال فناوری، تشویق به تجاری‌سازی شوند.
با اینکه انگیزه‌های شخصی و تأثیر همکاران، برای ایجاد زمینه‌ی ثبت اختراع اهمیت دارند، دانش، تجربه و منابع مکملی که در دفاتر انتقال فناوری داخلی یا شرکت‌های بیرونی یافت می‌شوند برای ادامه مسیر تجاری‌سازی لازم هستند. امروزه، بیشتر دانشگاه‌ها خدمات ثبت پتنت و تجاری‌سازی را در قالب دفاتر انتقال فناوری داخلی ارائه می‌نمایند که اعضای هیئت‌علمی می‌توانند برای مشاوره به آن‌ها مراجعه نمایند.
در تلاش برای ایجاد دانشگاه‌های کارآفرین بین‌المللی، نقش دفاتر انتقال فناوری به‌عنوان سازمان‌های ایجادکننده‌ی ارتباط بین محققین دانشگاهی و شرکت‌ها، روزبه‌روز پررنگ‌تر شده و باعث ایجاد زمینه‌های تحقیقاتی گسترده‌ای گشته است. به‌عنوان ‌مثال، نقش دفاتر انتقال فناوری به‌عنوان موتورهای رشد منطقه‌ای و همچنین کارگزار، مورد بررسی قرارگرفته است. مطالعاتی نیز بر روی استراتژی آن‌ها و عملکرد و بهره‌وری آن‌ها، صورت گرفته است. از جمله عوامل مؤثر بر بهره‌وری عبارت‌اند از: سیستم تشویق اعضای هیئت‌علمی، مکانیسم جذب نیرو برای دفاتر انتقال فناوری و جبران خسارت برای این دفاتر.
از آنجایی‌که هدف کلی دفاتر انتقال فناوری کمک به تجاری‌سازی اختراعات دانشگاهی و مدیریت حقوق مالکیت فکری دانشگاه‌ها است، لذا این واسط‌ها دارای مدل‌های سازمانی و ساختارهای قانونی متفاوتی می‌باشند. نتیجه این مسئله، راهی است که دفاتر انتقال فناوری برای توزیع مالکیت پتنت بین بخش‌های مختلف برمی‌گزینند. میر سه حالت برای انتقال فناوری پیشنهاد داد که نقش دفاتر انتقال فناوری را در مالکیت پتنت و انتقال آن، شرح می‌دهد. در ‘حالت مستقیم’، پتنت به‌صورت مستقیم از مخترع دانشگاهی به شخص ثالث، مثلاً یک شرکت، انتقال می‌یابد. در ‘حالت غیرمستقیم’، دفاتر انتقال فناوری در انتقال پتنت با مالکیت دانشگاه به شخص ثالث، به کار گرفته می‌شوند. در ‘حالت واسطه‌ای’ دفاتر انتقال فناوری بدون اینکه مالک پتنت بشوند در انتقال پتنت به شخص ثالث مشارکت می‌کنند.
تحقیقات اخیر نشان می‌دهد که دفاتر انتقال فناوری در مقابل اتخاذ هویت و مشروعیت در نقش یک واسط بین دانشگاه و صنعت مقاومت می‌کنند. این نتایج، یافته‌های قبل را تأیید می‌کند که نشان می‌داد محققین دانشگاهی باتجربه‌تر، بیشتر بر ارتباطات اجتماعی خود با سرمایه‌گذاران خطرپذیر، فرشتگان کسب‌وکار و مشاورین پتنت اتکا دارند تا دفاتر انتقال فناوری. به‌عنوان مثال، حتی در کشورهایی که دانشگاه‌ها مالک پتنت محققین خود هستند، مشاهده می‌شود که مخترعین، دفاتر انتقال فناوری دانشگاه را برای اینکه خودشان تجاری‌سازی کنند، دور می‌زنند.
در کنار دفاتر انتقال فناوری، سایر واسط‌ها نظیر شرکت‌های خصوصی اختراعات دانشگاهی را در قالب همکاری تحقیقاتی، انتقال می‌دهند. شرکت‌های کوچک به‌عنوان کارگزاری که اختراعات تولیدشده توسط دانشگاه را جذب کرده و بعد از توسعه بیشتر به شرکت‌های بزرگ پایین‌دستی انتقال می‌دهند، باعث رشد بازار برای علوم دانشگاهی هستند.
انتقال موفق فناوری معمولاً نیازمند ارتباط نزدیک و مستمر بین مخترع و شرکت جذب‌کننده است. بنابراین شرکت‌ها تمایل دارند تا وارد همکاری‌های رسمی و غیررسمی با محققین دانشگاهی شوند و آن‌ها را در قراردادهای تحقیقاتی مشارکت دهند. کرگ بوردمن و پونوماریوف یافتند که اشکال غیررسمی تعاملات معمولاً بر روابط رسمی ارجحیت دارد. مزایای این موضوع برای شرکت‌ها این است که امکان انتخاب و جذب فناوری‌های جدید را در مراحل ابتدایی فراهم می‌آورد. دانش نهفته‌ی همراه با اختراع معمولاً باعث ایجاد نیاز برای دخالت محقق در فرآیند تجاری‌سازی بعد از انتقال حق استفاده از فناوری، می‌شود. به‌عنوان مثال آگراوال مشارکت محققین دانشگاهی را در توسعه فناوری انتقال‌یافته در دوسوم نمونه‌های دانشگاه MIT نشان داد. در یک مطالعه دیگر نشان داده شد که 40% فناوری‌ها نیازمند مشارکت محققین برای تجاری‌سازی موفق هستند. مخصوصاً مراحل ابتدایی توسعه نشان از سودمندی مشارکت محققین دارد. همچنین زاکر و داربی دریافتند که شرکت‌های نوین زیست‌فناوری مرتبط با محققین برتر، محصولات درحال‌توسعه و موجود در بازار بیشتر و همچنین رشد اشتغال‌زایی بالاتری نسبت به شرکت‌های بدون چنین ارتباطی، دارند.

2-2- توزیع مالکیت پتنت در بین واسط‌ها
هم‌افزایی‌ بین فعالیت‌های مرسوم دانشگاهی و تعاملات صنعتی نشان می‌دهد که واسط‌ها نقش مهمی در انتقال دانش و فناوری دانشگاهی دارند. بنابراین جای تعجب نیست که شرکت‌های خصوصی، دانشگاه‌ها در قالب دفاتر انتقال فناوری، مخترعین شخصی و سایر سازمان‌ها نظیر دولت و سازمان‌های تحقیقاتی دولتی، به‌عنوان چرخه‌ی صاحبان پتنت‌های دانشگاهی نشان داده‌شده‌اند.
دو مدل اصلی برای قانون‌گذاری مالکیت پتنت، در کشورهای مختلف شناسایی‌شده است. مدل مالکیت دانشگاه (مانند قانون بای-دل) زمانی است که دانشگاه حقوق مالکیت فکری حاصل از محققین را برای خود حفظ می‌کند و مدل مالکیت مخترع (مانند معافیت معلم یا مزیت استاد) زمانی است که مخترعین شخصاً مالک این حقوق هستند. بسته به قوانین و سیاست‌های داخلی دانشگاه، پتنت‌های دانشگاهی ممکن است در داخل یا خارج از دانشگاه مورداستفاده قرار بگیرند.
بزرگ‌ترین مالکان پتنت دانشگاهی در بسیاری از کشورهای اروپایی، شرکت‌های خصوصی هستند که نزدیک به 80-60 درصد پتنت‌ها را در اختیاردارند. در آمریکا، مالکیت حقوقی پتنت‌های دانشگاهی نزدیک به یک‌چهارم از کل است. مالکیت دانشگاهی در آمریکا نزدیک به 70% و در اروپا به‌جز انگلیس که در حدود 22% است، کمتر از 10% می‌باشد. مالکیت پتنت دانشگاهی برای مخترعین شخصی بین 3 تا 5% برای فرانسه، انگلیس و آمریکا متغیر است، درحالی‌که در برخی کشورهای اروپایی، مالکیت شخصی بین 8 تا 20%، می‌باشد. فرانسه در مقایسه با سایر کشورها به‌واسطه‌ی سهم 25% دولتی، تفاوت دارد. به‌عنوان یک نتیجه، تصویر کلی نشان می‌دهد که شرکت‌های خصوصی، مالکان عمده پتنت در اروپا هستند درحالی‌که در آمریکا، دانشگاه‌ها این نقش را ایفا می‌کنند. تفاوت در توزیع مالکیت پتنت در سطح کشوری، همان‌طور که در بالا اشاره شد، به چهار عامل عمده مثل تفاوت‌های قانونی، پویایی صنعتی و سیاست‌های دانشگاهی ملی و محلی، مربوط است.
درحالی‌که این مطالعات، شواهد تجربی در مورد تفاوت در توزیع مالکیت در سطح کشوری را نشان می‌دهند، مالکیت تنها در یک نقطه‌ی زمانی (مثلاً در زمان ثبت پتنت) ارزیابی‌شده است. باوجود امکان انتقال، بررسی مالکیت به‌تنهایی در زمان ثبت پتنت، تغییراتی را که می‌تواند در طول زمان اتفاق افتاده باشد، در نظر نمی‌گیرد.

3-2- بررسی زمانی و گستره‌ی انتقالات مالکیت پتنت
همان‌طور که در مطالعه انجام‌شده توسط فینی و همکاران تأکید شده است، افشای اختراع، ثبت اختراع، مجوزهای بهره‌برداری و شرکت‌های زایشی شکل‌گرفته توسط دفاتر انتقال فناوری دانشگاه، به‌عنوان بدنه اصلی کار بر روی تجاری‌سازی تحقیقات دانشگاهی، موردبررسی قرارگرفته است. با توجه به اینکه تمرکز بر روی اختراعات ثبت‌شده توسط دفاتر انتقال فناوری دانشگاهی به‌تنهایی ممکن است منجر به کم‌توجهی سیستماتیک به تجاری‌سازی واقعی دانشگاهی شود، بنابراین منطقی است که محققین تلاش کنند که تمامی اختراعات پتنت شده‌ی مخترعین دانشگاهی را دنبال کنند نه آن‌هایی که صرفاً توسط دفاتر انتقال فناوری تصاحب، مدیریت و ثبت‌شده است. این مقصود با به‌کارگیری روش‌های جستجوی نام، دنبال می‌شود. چنین روش‌هایی که TTO-محور نیستند، منجر به آنالیز وسیع‌تر از گستره‌ی مالکیت اختراعات پتنت شده‌ی دانشگاهی می‌شوند.
با وجود این تلاش‌ها همچنان کمبود شواهد تجربی درزمینه‎ی چگونگی تجاری‌سازی اختراعات دانشگاهی ثبت‌شده، در طول زمان، وجود دارد. به‌ویژه، درزمینه‌ی تحقیقات بر روی آینده‌ی تجاری‌سازی محصولات، کمبود احساس می‌شود. درحالی‌که نقش اکتشافات دانشگاهی در توسعه دارویی غیرقابل‌انکار است، در مورد اینکه چه اشخاص، شرکت‌ها یا سازمان‌های دیگری به‌عنوان توسعه‌دهنده‌ی اولیه، ثانویه یا آتی، اختراع را جذب می‌کنند، اطلاع زیادی در دست نیست.
اول اینکه، تبدیل اختراعات دانشگاهی به محصولات مخصوصاً درزمینه‌ی علوم زیستی ممکن است 15-10 سال بعد از ثبت پتنت اتفاق بیفتد. به همین ترتیب دانش نهایی شده در درخواست پتنت در طول زمان می‌تواند توسعه یابد. مشابه فرآیند نوآوری که شامل تولد پتنت، توسعه فناوری و بازاریابی می‌شود، گارتنر و شین مدعی شدند که طبیعت کارآفرینی شامل یک مجموعه اتفاقات در طول زمان، نظیر شکل‌گیری یک کار، بقا یا مرگ آن، ورود به خوداشتغالی و غیره می‌باشد. بنابراین برای شناسایی قسمت‌های درگیر در تجاری‌سازی اختراعات دانشگاهی، نیاز به ردیابی مقاصد پتنت‌ها بعد از مرحله ثبت می‌باشد.
دوم اینکه، همان‌طور که در تعدادی از مطالعات قبلی اشاره‌شده است، اختراعات دانشگاهی معمولاً توسط یک نهاد خارج از دانشگاه تجاری‌سازی می‌شوند. به‌ویژه، مطالعات بر روی شرکای استراتژیک در بخش علوم زیستی، تعاملات صنعتی-دانشگاهی را نشان می‌دهد. همان‌طور که توسط استوارت و همکاران نشان داده‌شده است، همکاری‌ها در این بخش به شکل زنجیره‌ی شراکت سه‌جانبه در قالب روابط بلندمدت میان دانشگاه، شرکت‌های زیست‌فناوری و شرکت‌های دارویی باسابقه، قابل‌تشخیص است. بنابراین درزمینه‌ی تجاری‌سازی اختراعات ثبت‌شده‌ی دانشگاهی در حوزه‌ی علوم زیستی، توجه به تغییرات موقت، می‌تواند به شناسایی بخش‌های درگیر در زمینه‎ها و در زمان‌های متفاوت انتقال دانش کمک کند.
سوم اینکه، تحلیل پتنت در طول زمان می‌تواند اطلاعاتی در مورد هرگونه تغییر در نرخ و نسبت انتقال پتنت بین مالکان، بدهد. برای مثال، سرانو یافت که مخترعین خصوصی و کوچک، نسبت به آژانس‌های دولتی و مخترعین بزرگ، فروشنده‌های فعال‌تری درزمینه‌ی پتنت هستند. او همچنین نشان داد که 13.5% از پتنت‌های موردبررسی، حداقل یک‌بار در طول عمر خود، معامله‌شده‌اند. هرچند نسبت پتنت‌های معامله‌شده در حوزه‌های مختلف متفاوت است: 12.9% برای کامپیوتر و ارتباطات، 16% برای داروها و پزشکی. این تفاوت‌ها بین بخش‌های مختلف درزمینه‌ی تجارت پتنت می‌تواند نشان‌دهنده‌ی الگوهای ثبت اختراع به‌دست‌آمده در مطالعات مانزفیلد و لوین و همکاران باشد. مسلماً تنها یک تحلیل مبتنی بر گذشته می‌تواند این موضوع را روشن‌تر نماید.
چهارم اینکه در ارزیابی تحقیقات دانشگاهی، جایی که هدف، شناسایی دست‎آوردهای اقتصادی و اجتماعی است، انتقال پتنت می‌تواند به‌عنوان شاخص نفوذ دانش، مورداستفاده قرار گیرد. همان‌طور که توسط استرزی نشان داده‌شده است، پتنت‌های انتقال‌یافته از دانشگاه یا سازمان تحقیقاتی دولتی به یک شرکت، کیفیت بالاتری را نسبت به آن‌هایی که انتقال نیافته‌اند، دارا می‌باشند که نشان‌دهنده این است که شرکت‌ها پتنت‌های موردعلاقه خود را گزینش می‌کنند. سریواستاوا و وانگ مدعی شدند که دخالت شرکت‌ها در تجارت پتنت، می‌تواند توانایی مدیریت دارایی‌های فکری‌شان را افزایش دهد. به گونه‌ی مشابه، شواهد و مدارک توسعه‌ی تجارت پتنت‌های دانشگاهی به‌وسیله‌ی واسطه‌ها، می‌تواند برای برنامه‌ریزی بسته‌های حمایت از نوآوری توسط مدیران دانشگاهی به کار گرفته شوند.
بااینکه مطالعاتی درزمینه‌ی انتقال در طول زمان پتنت‌های دانشگاهی وجود دارد ولی در آن‌ها افشای اختراع یا پتنت‌هایی (و مجوزهای بهره‌برداری حاصل از این پتنت‌ها) که به دفاتر انتقال فناوری تعلق دارند به‌عنوان مبنای بررسی، در نظر گرفته‌شده‌اند. مطالعه دچناکس و همکاران به اختراعاتی که توسط دفاتر انتقال فناوری بین سال‌های 1980 تا 1996 افشاشده‌اند، محدودشده است. همان‌طور که در بالا اشاره شد، یک چنین روشی محدودکننده است و تنها برای مواردی که دفاتر انتقال فناوری، کنترل‌کننده‌ی جریان اختراعات ثبت‌شده حاصل از دانشگاه هستند، معنی‌دار می‌باشد. بنابراین، بررسی‌های تجارت پتنت یا مجوزهای بهره‌برداری صادرشده توسط مخترعین دانشگاهی که توسط دفاتر انتقال فناوری تجاری‌سازی شده‌اند، ریسک عدم در نظر گرفتن کل فعالیت‌های تجاری را به دنبال دارد.
شناخت علمی اینکه داده‌های مبتنی بر دفاتر انتقال فناوری در ایجاد یک تصویر کامل از تمامی حالت‌های تجاری‌سازی دانشگاهی دچار محدودیت است، باعث هدایت مطالعات اخیر به سمت توسعه تحلیل‌ها برای شناسایی تمامی مخترعین و دسته‌بندی تمام مالکان پتنت‌های دانشگاهی، شده است. هرچند، باوجود این تغییر از مطالعات دفاتر انتقال فناوری محور، به سمت مطالعات جدید، همچنان محدودیت در شناسایی مالکان پتنت در زمان ثبت پتنت یا نزدیک به آن وجود دارد. بنابراین خلأ درزمینه‌ی چگونگی شناسایی نوآوران درگیر در تجاری‌سازی پتنت دانشگاهی چه از لحاظ گستره و چه در طول زمان، تا زمان وقوع اولین فروش پتنت یا صدور مجوز، وجود دارد.
برای پر کردن این خلأ، چارچوبی برای هدایت مطالعات تجربی به‌منظور دنبال کردن اختراعات ثبت‌شده از مخترع دانشگاهی تا بازار، ارائه‌شده است. این چارچوب، انتقال پتنت را در طول زمان در نظر گرفته و قابلیت شناسایی اشخاص یا سازمان‌هایی که پتنت را جذب و تجاری‌سازی می‌کنند، ایجاد می‌نماید. به‌ویژه این چارچوب، اندازه‌گیری وسعت تغییرات ممکن را در طول زمان تسهیل کرده و امکان بررسی ناهمگونی‌های ممکن را در مسیرهای تجاری‌سازی فراهم می‌آورد.

3- روش
1-3- زمینه تجربی: یک دانشگاه تحقیقات پزشکی سوئدی
بااینکه منابع، شواهد قانع‌کننده‌ای را مبنی بر اینکه پتنت تنها یکی از راه‌های متعدد برای انتقال دانش از جامعه تحقیقاتی به جامعه‌ی گسترده‌تر است، نشان می‌دهند، نتایج به‌دست‌آمده، بیانگر احتمال بیشتر شرکت دانشمندان در کارآفرینی‌های مبتنی بر پتنت در حوزه‌ی علوم زیستی در مقایسه با علوم مهندسی و علوم اجتماعی است. ازآنجایی‌که مطالعات این مقاله بر مبنای داده‌های یک دانشگاه تحقیقات پزشکی بوده است، لذا تمرکز بر اختراعات ثبت‌شده (پتنت‌ها) یک روش مفید برای بررسی انتقال دانش به شمار می‌آید.
سوئد یکی از کشورهای استثنا در اروپاست که در آن محققین دانشگاهی حق مالکیت اختراع‌های ثبت‌شده‌ی حاصل از تحقیقات حمایت‌شده با بودجه‌ی دولتی را دارا می‌باشند (قانون معافیت اساتید). بنابراین، یک مخترع دانشگاهی سوئدی می‌تواند به‌عنوان‌مثال از بین دفاتر انتقال فناوری دانشگاهی، سرمایه‌گذار ریسک‌پذیر و یا یک شرکت، برای کمک در تجاری‌سازی محصول خود، یکی را انتخاب نماید. سوئد به‌واسطه‌ی قوانین مالکیت مخترع به‌عنوان یکی از موارد جالب برای بررسی ثبت اختراع دانشگاهی، به‌حساب می‌آید.
موسسه کارولینزکا (KI) یکی از بزرگ‌ترین دانشگاه‌های پزشکی اروپاست و حدود 30% از کل محققین هیئت‌علمی دانشگاهی را در سوئد، در استخدام خود دارد. KI به‌عنوان یک دانشکده واحد، نزدیک به 40% تحقیقات دانشگاهی را در زمینه‌ی پزشکی در سوئد، تولید می‌کند و رابطه‌ی تنگاتنگی با بیمارستان تحقیقاتی یعنی بیمارستان دانشگاه کارولینزکا، دارد. بسیاری از محققین، دارای تجربه‌ی درمانی به‌عنوان پزشک، دندان‌پزشک یا پرستار، هستند. در اواسط دهه‌ی 1990، یک ساختار حمایتی رسمی از نوآوری، شکل گرفت که شامل دفتر انتقال فناوری دانشگاهی به اسم نوآوری‌های کارولینزکا (KIAB)، بود. KIAB به‌واسطه‌ی دسته‌بندی پیشنهادشده توسط کوئن و همکاران، به‌عنوان یک دفتر انتقال فناوری مستقل، غیر-انحصاری، با تخصص ویژه و یکپارچه می‌باشد. مدل سازمانی KI توسط بارالدی و والیوسزکی شرح داده‌شده است.

2-3- داده‌ها
1-2-3- پایگاه داده‌ی KIIP
یافتن پتنت‌های دارای مالکیت دانشگاهی، در پایگاه‌های داده‌ی پتنت، به‌وسیله جستجوی نام دانشگاه در قسمت مالک، به نسبت ساده‌تر است. پیدا کردن پتنت‌های دارای مالکیت غیردانشگاهی به‌واسطه‌ی اینکه مالک می‌تواند شخص یا سازمان باشد، با چالش بیشتری همراه است. به همین دلیل، آمار پتنت‌های دانشگاهی در اروپا با نقص مواجه است. در سوئد به‌واسطه‌ی مدل مالکیت مخترع، این چالش برای اکثر جستجوهای پتنت دانشگاهی وجود دارد. ازآنجایی‌که دانشگاه‌های سوئد به‌طورمعمول پتنت‌های ثبت‌شده توسط محققین را دنبال نمی‌کنند، لذا یک دانش سیستماتیک و تجمیعی از بهره‌وری اختراع در دانشگاه‌های سوئد وجود ندارد. جستجوی اسم محققین به‌جای اسم دانشگاه، امکان مقایسه‌ی دانشگاه‌ها و کشورها را درزمینه‌ی ثبت اختراع دانشگاهی بهتر فراهم می‌کند.
به‌منظور دستیابی به هدف این مطالعه، تمامی پتنت‌های ثبت‌شده توسط محققین در KI در بازه‌ی زمانی 2010-1995، به‌وسیله‌ی یک روش جستجوی نام، جمع‌آوری‌شده که منجر به ایجاد پایگاه داده‌ی مالکیت فکری موسسه کارولینزکا (KIIP) گردیده است. ایجاد KIIP از سال 2011 شروع شد و شامل اطلاعات 7110 محقق KI، از قبیل نام، موقعیت، دپارتمان و گروه تحقیقاتی می‌باشد. این پایگاه داده، محققین اصلی و فرعی را شامل شده است. همچنین KIIP، اکثر کشورهای جهان را به همراه اطلاعات مربوط به مالکان پتنت، پوشش می‌دهد.
برای ایجاد KIIP، داده‌های چهار منبع مهم تجمیع شده‌اند:
  • لیست محققین KI از واحد منابع انسانی دانشگاه،
  • داده‌های پتنت از Innography
  • داده‌های پتنت از Thomson Innovation 
  • اطلاعات مربوط به مالکین که به‌صورت دستی جمع‌آوری‌شده‌اند. 
ایجاد پایگاه داده شامل پنج گام اصلی بوده که در ادامه آمده است: 
  • نمونه‌گیری
  • جستجو و بازیابی مستندات پتنت
  • تأیید مخترعین
  • نرمال‌سازی و دسته‌بندی مالکین
  • اضافه کردن خانواده پتنت INPADOC و اطلاعات مربوط به وضعیت حقوقی پتنت.

3-3- آنالیز داده‌ها
1-3-3- نرمال‌سازی و دسته‌بندی مالکان پتنت
وجود اشکالات مختلف املایی و کمبود اطلاعات ثبت‌شده در پایگاه‌های داده پتنت، غیرمعمول نیست. برای نرمال‌سازی داده‌ها، مجموعه داده‌ها به‌صورت دستی از غلط‌های املایی عاری شدند. برای جلوگیری از تخمین بیش از حد تعداد انتقال مالکیت پتنت، تغییرات نام شرکت‌ها در نظر گرفته نشد و به‌عنوان مثال شرکت‌های AstraZeneca و AstraZeneca در یک گروه (AstraZeneca) دسته‌بندی شدند. اگر مالکیت یک پتنت به‌واسطه‌ی ادغام یا تجمیع، تغییر کرده بود به‌عنوان انتقال مالکیت پتنت در نظر گرفته‌شده است.
قبل از 2012، نیازی به اعلام مالکیت پتنت در درخواست‌های پتنت در آمریکا، نبود. به همین خاطر و به‌واسطه‌ی دلایلی دیگری (مثل خطای انسانی)، مجموعه داده‌ها، شامل پتنت‌های بدون مالک نیز بودند که احتمالاً برخی از آن‌ها به معنی مالکیت خود مخترع بوده است. به‌واسطه‌ی این عدم قطعیت در داده‌های پتنت، قسمت‌های خالی با عنوان ‘unassigned’ یا به‌اختصار ‘UA’ در نظر گرفته شدند.
تحقیقات قبل نشان داده است که در دسته‌بندی مالکان اصلی پتنت‌های دانشگاهی به گروه‌هایی که در ادامه آمده‌اند: یعنی اشخاص، شرکت‌ها، سازمان‌های تحقیقاتی و دانشگاه‌ها که عموماً در قالب دفاتر انتقال فناوری‌شان هستند، اتفاق‌نظر وجود دارد. مشابه این مطالعات، مالکان پتنت در هشت دسته که در جدول 1 آمده است، طبقه‌بندی شدند. در این مقاله، تنها دو شرکت، معیار ‘شرکت بزرگ’ را برآورده کردند و برای اهداف مدیریت داده، در دسته‌ی SME قرار گرفتند. دسته TTO به دفاتر انتقال فناوری مرتبط با دانشگاه مورد مطالعه، اشاره دارد (جدول 1).

4-3- انتقال مالکیت در چند مرحله
همان‌طور که در بالا توضیح داده شد، این مقاله مالکیت پتنت را در طول زمان در نظر می‌گیرد و داده‌ها، حاوی اطلاعات مالکان پتنت در زمان‌های t0، t1 و t2 است (رجوع شود به شکل 1). مالک اصلی و فعلی به ترتیب در زمان‌های t1 (زمان درخواست پتنت) و t2 (زمان دانلود اطلاعات در سال 2011) مشخص‌شده‌اند و t0 (زمان اختراع) بیانگر زمانی است که اختراع در دست مخترع می‌باشد. بر اساس قانون‌گذاری مالکیت مخترع در سوئد (مراجعه شود به بخش 3-1)، مخترع به‌عنوان مالک در زمان اختراع (t0) فرض شده است. نقل‌وانتقال‌های مالکیت دیگری می‌تواند در بازه‌ی زمانی بین t1 و t2 اتفاق افتاده باشد ولی در اینجا در نظر گرفته نشده‌اند. نقطه زمانی tn، جایی که n نشان‌دهنده‌ی سالی بین زمان پر کردن اولین درخواست ثبت و 20 سال پس‌ازآن است، امکان ردیابی مستمر تغییرات شرایط مالکیت در طول چرخه‌ی عمر پتنت را ایجاد می‌نماید.

جدول 1- دسته‌بندی مالکان پتنت
filereader.php?p1=main_96a3be3cf272e0170
filereader.php?p1=main_c4ca4238a0b923820
شکل 1- روش بررسی تغییرات مالکیت پتنت در طول زمان. اطلاعات مالکیت در زمان‌های t0، t1، t2 و tn، مبانی تجربی تجزیه‌وتحلیل را فراهم می‌آورد.
filereader.php?p1=main_c81e728d9d4c2f636
شکل 2- مقایسه‌ی روش‌های دستیابی به تغییرات مالکیت پتنت در طول زمان، به‌وسیله‌ی دنبال کردن یک پتنت به‌تنهایی در مقابل دنبال کردن یک عضو از خانواده پتنت

به‌واسطه‌ی اینکه پتنت‌های نمونه در زمان‌های مختلفی بین 1995 و 2010 درخواست داده‌شده‌اند، بازه‌ی زمانی بین t1 و t2 ممکن است بین 1.5 تا 15 سال بعد از تاریخ حق تقدم متغیر باشد (تاریخ حق تقدم برابر با تاریخ ثبت اولین درخواست پتنت از یک خانواده پتنت مشخص می‌باشد). ازآنجایی‌که مخترع می‌تواند زمانی را قبل از پر کردن پتنت صبر کند، بنابراین زمان بین t0 و t1 نیز متغیر است. این تأخیر زمانی نامشخص است اما می‌تواند از مصاحبه‌های مخترعین به دست آید.
در مجموعه داده‌ها، 4176 پتنت مستقل برای 703 اختراع ثبت‌شده‌اند. برای دربرداشتن بیشترین وقایع ممکن که می‌تواند در داده‌ها منعکس شود، اولین سند پتنت انتشاریافته در یک خانواده پتنت به‌عنوان مشخص‌کننده‌ی مالک اصلی در زمان t1 و آخرین سند انتشاریافته از همان خانواده به‌عنوان مشخص‌کننده‌ی مالک فعلی در زمان t2 در نظر گرفته‌شده‌اند. در بیشتر موارد، این روش منجر به دو نتیجه‌ی ثبت‌شده‌ی مختلف برای هر اختراع می‌شود. در شکل 2، روش استفاده‌شده برای به دست آوردن تغییرات مالکیت در طول زمان به‌وسیله دنبال کردن یک نماینده منتخب از خانواده پتنت، مشخص‌شده است. این روش با روش دنبال کردن تغییرات مالکیت تک اختراع، مقایسه شده است. در مواردی که یک اختراع تنها شامل یک ثبت پتنت بود، آن مدرک برای بیان هر دو واقعه مورداستفاده قرار گرفت. این روش امکان ایجاد نمونه با قلمروهای جغرافیایی متفاوت و بیشترین بازه زمانی ممکن را برای بررسی تغییرات مالکیت فراهم آورد. درخواست‌های پیمان همکاری ثبت اختراع (PCT) به‌واسطه‌ی اینکه فقط به مدت 30 ماه فعال هستند و بازه‌ی بررسی تغییرات مالکیت را به کمتر از سه سال محدود می‌کنند، به‌عنوان نماینده انتخاب نشدند.

4- نتایج
در این قسمت، نتایج توزیع مالکیت پتنت و انتقال مالکیت پتنت اختراعات ثبت‌شده در موسسه کارولینزکا آورده شده است. این مورد به‌عنوان مبنایی برای نشان دادن روش پیشنهادشده در این مقاله، به کار گرفته‌شده است.

1-4- توزیع مالکیت پتنت
توزیع مالکیت 703 اختراع ثبت‌شده در موسسه کارولینزکا در t1 (مالک اصلی) و t2 (مالک فعلی) در جدول 2 نشان داده‌شده است. بزرگ‌ترین بخش مالک در زمان t1 SMEها (51%) و به دنبال آن اشخاص (17%) و دفاتر انتقال فناوری (12%)، می‌باشند. مالکیت بین 131 SME و 32  MNC و 22 سازمان تحقیقاتی در زمان t1 و 149 SME و 34 MNC و 18 سازمان تحقیقاتی در زمان t2، توزیع یافته است. روند کلی در نمونه مورد ارزیابی، این است که مالکیت پتنت از TTOها و اشخاص در زمان t1 به SMEها در زمان t2 انتقال‌یافته است (رجوع شود به جدول 2). در t2، TTOها مالک 6% تمام پتنت‌های تولیدشده توسط موسسه کارولینزکا بوده‌اند. بنابراین نیمی از دارایی اصلی بین t1 و t2، انتقال‌یافته است.

2-4- انتقال مالکیت پتنت
بر مبنای دسته‌بندی مالکان (جدول 1)، 49 مسیر انتقال مالکیت پتنت شناسایی‌شده‌اند. مسیر انتقال مسیری است که مالکیت از مخترع دانشگاهی (t0)، توسط مالک اصلی (t1) به آخرین مالک شناخته‌شده (t2)، انتقال می‌یابد. لازم به ذکر است که در برخی موارد مالکیت ممکن است در اختیار مخترع باقی بماند که به این معنی است که هیچ تغییر مالکیتی در مسیر انتقال اتفاق نیفتاده است. در شکل 3، نسبت‌های پتنت‌های انتقال‌یافته از دانشگاه به نهادهای پایین‌دست در سه مرحله نشان داده‌شده‌اند.
filereader.php?p1=main_eccbc87e4b5ce2fe2
شکل 3- انتقال مالکیت پتنت بین دسته‌های مالکان (الف-و) در سه‌نقطه‌ی زمانی: t0 (مخترع)، t1 (صاحب اصلی) و t2 (صاحب فعلی). (الف) RO به‌عنوان واسط، (ب) MNC به‌عنوان واسط، (ج) SME به‌عنوان واسط، (د) اشخاص به‌عنوان واسط، (ه) TTO به‌عنوان واسط، (و) OTHER به‌عنوان واسط


جدول 2- توزیع عددی و سهم اختراعات در موسسه کارولینزکا در بازه‌ی زمانی 2010-1995
filereader.php?p1=main_a2ef406e2c2351e0b
در این مقاله، انتقال مالکیت پتنت، تمامی انتقال‌های ممکن بین بخشی و درون بخشی، را دربرمی گیرد. در ابتدا، انتقال‌ها بین دسته‌های مالکیتی مختلف دنبال شده‌اند (مثل انتقال از SME به MNC). سپس انتقال‌ها در داخل یک دسته، موردبررسی قرارگرفته‌اند (مثل انتقال از یک SME به یک SME دیگر).
در اولین گام انتقال، از t0 تا t1، 17% پتنت‌ها در اختیار مخترع باقی‌مانده و باقی به نهادهای خارجی انتقال پیداکرده‌اند. در t2، 11% همچنان در اختیار مخترعین باقی‌مانده‌اند بدین معنی که باقی به سایر نهادهای خارجی انتقال‌یافته است. نتایج همچنین نشان می‌دهد که 27% تمامی پتنت‌ها دو بار انتقال‌یافته‌اند، اول بین t0 و t1 و سپس دوباره بین t1 و t2. این تعداد، شامل انتقال‌های بین و درون دسته‌های مالکان است.
شکل 3-الف، تمامی مسیرهای انتقال به‌وسیله‌ی یک سازمان تحقیقاتی به‌عنوان واسطه را در t1 نشان می‌دهد. قسمت عمده‌ی (73%) اختراعات انتقال‌یافته بین t1 و t2، در دست سازمان‌های تحقیقاتی باقی می‌مانند. دیگر گیرندگان عمده، SMEها (15%) و اشخاص (10%) می‌باشند.
شکل 3-ب، تمامی مسیرهای انتقال را جایی که یک MNC، نوآور اصلی است، نشان می‌دهد. می‌توان مشاهده کرد که 8% کل اختراعات از مخترع (t0) به MNCها (t1) انتقال‌یافته است. در t2، 75% این اختراعات همچنان در اختیار MNCها است. یک بررسی عمیق‌تر در مورد نرخ انتقال مالکیت بین MNCهای مختلف (مانند AstraZeneca به Pfizer) نشان از انتقال 11 درصدی بین t1 و t2 دارد (رجوع شود به شکل 4). دومین گروه بزرگ از گیرندگان در زمان t2، SMEها (19%) هستند.
در شکل 3-ج، SME ها نزدیک به نیمی از کل اختراعات حاصل از مخترعین دانشگاهی را به‌عنوان واسطه دارا می‌باشند. در 95% از این موارد در بازه‌ی زمانی موردبررسی این مطالعه، اختراعات در t2 در اختیار SMEها باقی می‌مانند. هرچند، در 10% از این موارد، انتقال مالکیت بین دو SME مختلف، وجود دارد (رجوع شود به شکل 5). تعداد کمی اختراع ، 3% کل، در زمان t2 به MNCها، TTOها یا اشخاص، انتقال‌یافته است.
filereader.php?p1=main_a87ff679a2f3e71d9
شکل 4- انتقال مالکیت پتنت بین دو MNC متفاوت در بازه‌ی t1 تا t2
filereader.php?p1=main_e4da3b7fbbce2345d
شکل 5- انتقال مالکیت پتنت بین دو SME متفاوت در بازه‌ی t1 تا t2

شکل 3-د، تمامی مسیرهایی را که مخترع واسط جذب‌کننده‎ی پتنت‌ها است (17%)، نشان می‌دهد. نتایج نشان می‌دهد که نزدیک به نیمی از 17% اختراعات در t1 در زمان t2 در اختیار مخترعین باقی می‌مانند. این نسبت احتمالاً با در نظر گرفتن اینکه 4 تا 9% اختراعات متعلق به مجموعه ‘unassigned’ هستند، حتی افزایش نیز می‌یابد. بیشترین گیرنده‌ی اختراعات از اشخاص در زمان t2، SMEها (31%) هستند.
شکل 3-ه، تمامی اختراعاتی که در آن TTO مالکیت اولیه را در اختیار دارند، نشان می‌دهد. نزدیک به نیمی از اختراعات که در ابتدا در اختیار TTOها (12% در t1) بوده است، به نهادی دیگری در t2 انتقال‌یافته است. گیرنده‌ی عمده اختراعات از TTOها، بخش SME (30%) است. به نظر می‌رسد که TTOها، 10% از اختراعات را به مخترعین بازمی‌گردانند.
شکل 3-و، تمامی مسیرهای انتقالی را که از بخش Other در زمان t1 می‌گذرند، نشان می‌دهد. بیشتر این اختراعات (83%) در زمان t2 در اختیار همین بخش باقی می‌مانند و باقی به‌طور مساوی بین بخش‌های MNC و SME و اشخاص توزیع می‌شوند.
همان‌طور که در جدول 3 نشان داده‌شده است، 49 مسیر انتقال مالکیت پتنت، شناسایی‌شده‌اند. با محاسبه سهم نسبی هرکدام از این مسیرها، می‌توان مشاهده کرد که کدام‌یک از این مسیر بیشتر یا کمتر مورداستفاده قرارگرفته‌اند. نتایج نشان می‌دهد که بسیاری از مسیرهای انتقال مورداستفاده قرارگرفته‌اند. تنها یازده مسیر انتقال، هیچ انتقال پتنتی را نشان نمی‌دهند. این اطلاعات در بخش بعد به‌منظور ایجاد چارچوبی از حالت‌های انتقال فناوری، استفاده خواهند شد.

3-4- ایجاد چارچوب ABC برای حالت‌های انتقال پتنت دانشگاهی
همان‌طور که از شکل 6، مشخص است، یک چارچوب به نام چارچوب ABC، ایجادشده است که می‌تواند برای آنالیز انتقال دانش از دانشگاه به جهان بیرون، مورداستفاده قرار گیرد. با بررسی انتقال مالکیت پتنت در چند زمان (t0، t1، t2 و tn)، این مقاله در مقایسه با مطالعات قبلی که مالکیت را در یک نقطه‌ی زمانی (معمولاً زمان درخواست ثبت پتنت) موردبررسی قرار داده‌اند، متفاوت است. در ادامه‌ی تقسیم‌بندی مالکان پتنت مورداستفاده در بخش 3-3-1، تمامی 49 مسیر انتقال مالکیت نشان داده‌شده در جدول 3، در قالب سه حالت انتقال فناوری، دسته‌بندی‌شده‌اند. این حالات بیانگر راه‌های تجاری‌سازی است که فرض می‌شود مخترعین دانشگاهی در هر زمان برای ثبت یک اختراع از طریق دفاتر انتقال فناوری داخل دانشگاه (یعنی حالت واسطه‌ای)، یک شرکت (یعنی حالت حقوقی) یا به‌وسیله‌ی خود (حالت حقیقی)، طی می‌کنند. هر یک از حالات در ادامه توضیح داده‌شده‌اند. لازم به ذکر است که یک مخترع دانشگاهی می‌تواند مسیرهای متفاوتی را برای انتقال پتنت مربوط به اختراعات متفاوت، انتخاب نماید. بنابراین در تلاش برای تجاری‌سازی اختراعات، مخترع ممکن است برای یک اختراع به دفاتر انتقال فناوری مراجعه نموده و در مورد اختراع دیگر، به یک شرکت زایشی رجوع نماید. همان‌طور که در بررسی منابع در بخش 2، توضیح داده شد، این موضوع می‌تواند به تجارب تجاری‌سازی گذشته، وجود شبکه اجتماعی یا ماهیت اختراع، بستگی داشته باشد. چارچوب ABC در شکل 6 نشان داده‌شده و تعریف سه حالت انتقال فناوری در ادامه‌ی آن آمده است.
اولین گروه از مسیرهای انتقال، اختراعاتی را شامل می‌شود که از طریق اشخاص یعنی مخترع دانشگاهی یا همان مالک اصلی پتنت، انتقال پیداکرده‌اند. تجاری‌سازی توسط تلاش شخصی و ابتکار عمل مخترع صورت می‌گیرد. این گروه از مسیرهای انتقال، تحت عنوان حالت حقیقی (A-mode) انتقال فناوری، یادشده‌اند.

جدول 3- نگاه کلی به تعداد و سهم اختراعات انتقال‌یافته از طریق هریک از مسیرهای انتقال
filereader.php?p1=main_e45ee7ce7e88149af
گروه دوم مسیرهای انتقال مربوط به پتنت‌هایی است که دفاتر انتقال فناوری دانشگاه یا یک سازمان تحقیقاتی خارجی، مالک اولیه پتنت شده و به‌عنوان یک پل میان دانشگاه و صنعت عمل می‌نماید. شباهت بین این بازیگران واسطه این است که قسمتی از مأموریت آن‌ها، حمایت محققین دانشگاهی در تلاششان برای تجاری‌سازی است. ازاین‌رو، پتنت‌های انتقال‌یافته از طریق TTO یا سازمان‌های تحقیقاتی، در دسته‌ی انتقال فناوری حالت واسطه‌ای (B-mode) قرار می‌گیرند.
گروه سوم مسیرهای انتقال به انتقال مستقیم از مخترع به یک شرکت مثل یک SME یا یک MNC، اشاره می‌کند. انتقال مستقیم به یک شرکت نشان‌دهنده‌ی دخالت صنعت در قالب همکاری تحقیقاتی یا قرارداد تحقیقاتی است. ازاین‌پس این گروه از مسیرهای انتقال، حالت حقوقی (C-mode) انتقال فنّاوری نامیده می‌شود.
filereader.php?p1=main_1679091c5a880faf6
شکل 6- چارچوب ABC برای حالات انتقال پتنت دانشگاهی

4-4- نمونه‌ی چارچوب ABC
چارچوب ABC در مورد موسسه کارولینزکا به کار گرفته‌شده است. تمامی الگوهای انتقال 624 اختراع (یعنی خانواده‌های پتنت) موردبررسی قرار گرفتند. جدول 4 توزیع انتقال پتنت‌ها به‌واسطه‌ی هرکدام از حالات را نشان می‌دهد. مسیرهای انتقال کمتر استفاده‌شده در جدول 4 با یک ستاره نشان داده‌شده‌اند. آن‌ها نهایتاً تا 1% به حالت حقیقی، 4% به حالت واسطه‌ای و 3% به حالت حقوقی، اضافه می‌نمایند. 
چارچوب حالات انتقال فناوری در شکل 7 نشان داده‌شده است که نشان‌دهنده‌ی مسیرهای عمده انتقال در هر حالت (موارد بدون ستاره در جدول 4)، به همراه نسبت پتنت‌های انتقال‌یافته از مخترعین به نهادهای پایین‌دستی، است.

1-4-4- حالات حقیقی، واسطه‌ای و حقوقی انتقال پتنت
مخترع، مالکیت ابتدایی پتنت را در حالت حقیقی در اختیار دارد. همان‌طور که در شکل 7، نشان داده‌شده است، 17% از کل پتنت‌ها به‌وسیله‌ی خود مخترعین انتقال‌یافته‌اند که می‌تواند بیان‌کننده اهمیت شبکه دانشمندان دانشگاهی و متخصصین صنعتی مورد اشاره در مطالعات قبلی، باشد. همچنین نشان داده‌شده است که تجارب کارآفرینی و تمایل به تجاری‌سازی دو ویژگی مخترعین است که نقش بسیار مهمی در تجاری‌سازی تحقیقات دانشگاه ایفا می‌کند. یافته‌های این مقاله، با یافته‌های کارهای قبلی در مورد اینکه محققین، دفاتر انتقال فناوری خود را دور می‌زنند، همسو است. به‌عنوان مثال، در یک بررسی 54 دانشگاه آمریکا، مارکمن و همکاران ، مشاهده کردند که 42% استادان، دفاتر انتقال فناوری را دور می‌زنند. همچنین، وجود قانون معافیت اساتید (teacher’s exemption) در سوئد، که هم مشوق محققین دانشگاهی است و هم آن‌ها را در مسیر تجاری‌سازی مسئول می‌داند، می‌تواند سهم 17% مشاهده‌شده را در انتقال پتنت توضیح دهد. جذب‌کننده‌های عمده‌ی پتنت‌ها از مخترعین (t1)، SME ها (t2) هستند. SME در یک مورد خاص می‌تواند یک شرکت زایشی جدید یا باسابقه باشد. بااین‌حال، اگر مخترع قبلاً یک شرکت زایشی تأسیس کرده باشد، به‌احتمال زیاد، تحقیقات آتی در همان حوزه در زمان t1 به‌طور مستقیم، به همان شرکت اختصاص می‌یابد. بنابراین یک چنین انتقالی در قالب حالت حقوقی در نظر گرفته می‌شود.

جدول 4- دسته‌بندی مسیرهای انتقال پتنت به حالت‌های حقیقی، واسطه‌ای و حقوقی
filereader.php?p1=main_7d0665438e81d8ece
حالت واسطه‌ای، شامل پتنت‌هایی است که دفاتر انتقال فناوری یا یک سازمان تحقیقاتی به‌وسیله‌ی در اختیار گرفتن مالکیت اولیه‌ی اختراع، در جهت تسهیل فرآیند انتقال آن دخالت نمایند. نزدیک به 19% کل اختراعات، از این طریق انتقال‌یافته‌اند (رجوع شود به شکل 7). پایین بودن نسبی سهم مالکیت دفاتر انتقال فناوری در این نمونه موردبررسی به‌واسطه‌ی قوانین مالکیت حقوق فکری دانشگاه‌های سوئد است. این بدان معنی است که دفاتر انتقال فناوری دانشگاه‌های سوئد می‌بایست با جاه‌طلبی‌های محققین دانشگاهی در راستای تجاری‌سازی نتایج تحقیقاتشان در یک بازار باز، رقابت کنند. این مطلب می‌تواند در تقابل با نتایج به‌دست‌آمده در آمریکا با سابقه‌ی طولانی درزمینه‌ی مالکیت دانشگاهی، که نشان‌دهنده‌ی در دست داشتن 70% از پتنت‌های دانشگاهی توسط دفاتر انتقال فناوری است، قرار گیرد.
نزدیک به دوسوم (رجوع شود به شکل 7) کل مسیرهای انتقال زیرمجموعه‌ی حالت حقوقی قرار می‌گیرند که نشان‌دهنده‌ی همکاری قبلی دانشگاه با صنعت است. با مقایسه‌ی نسبت‌های انتقال پتنت در قالب سه حالت انتقال، قسمت عمده‌ی آن‌ها به بخش کسب‌وکار انتقال می‌یابد. این نتایج با مطالعات قبلی که نشان می‌دادند بین 50 تا 80% پتنت‌های دانشگاهی اروپایی توسط شرکت‌ها تصاحب می‌شوند ، همسو است. مطالعات قبلی نشان دادند که بخش عمده‌ای از پتنت‌های دانشگاهی با مالکیت شرکتی توسط تعداد کمی MNC، تصاحب‌شده‌اند. جالب آنکه، نتایج حاصل از این مطالعه نشان‌دهنده‌ی الگوی متفاوتی در موسسه کارولینزکا است که درحالی‌که 71% از کل پتنت‌های دانشگاهی (مالکان فعلی در جدول 2 مشاهده شود) دارای مالک شرکتی هستند، SME ها 61% از کل پتنت‌های دانشگاهی را تصاحب کرده‌اند. اختلاف در مالکیت بین SME ها (61%) و MNC ها (10%) را می‌توان به‌وسیله‌ی تمایل بیشتر شرکت‌های کوچک‌تر به فناوری‌های دانشگاهی نوپا، توضیح داد.
filereader.php?p1=main_8f14e45fceea167a5
شکل 7- چارچوب ABC برای حالت‌های انتقال پتنت دانشگاهی که سهم پتنت‌های انتقال‌یافته از مخترعین موسسه کارولینزکا به نهادهای پایین‌دستی را مشخص می‌نماید

5- بحث و نتیجه‌گیری
در این مطالعه، انتقال اختراعات دانشگاهی ثبت‌شده از مخترعین به نهادهای مختلف، به‌وسیله‌ی دنبال کردن تغییرات مالکیت پتنت در طول زمان، موردبررسی قرار گرفت. داده‌های تجربی از پایگاه داده‌ی KIIP، که حاوی نتایج حاصل از جستجوی نام محققین دانشگاهی و پتنت‌های موسسه‌ی کارولینزکا است، به دست آمد. مالکان پتنت در سه‌نقطه‌ی زمانی شناسایی شدند و گستره‌ی تغییرات مالکیت پتنت موردبررسی قرار گرفت. یافته‌های متعدد این مقاله، به‌وسیله‌ی معرفی یک چارچوب که هدایت‌کننده‌ی مطالعات تجربی در راستای آنالیز انتقال پتنت در طول زمان و گستره‌ی آن است، به ثبت پتنت دانشگاهی و انتقال فناوری کمک می‌نماید.

1-5- پیامدهای چارچوب معرفی‌شده در دانشگاه، بازار و سطح منطقه
با در نظر گرفتن مناظرات جاری در مورد شاخص‌های مأموریت سوم ، روش‌های سنتی ارزیابی عملکرد دانشگاه‌ها بر اساس مقالات علمی انتشاریافته، ناکافی است. برای درک بهتر تأثیر تحقیقات دانشگاهی بر روی جامعه، در گذشته پیشنهادشده است که ارزیابی تحقیقات می‌بایست بخش گسترده‌تری از فعالیت‌های محققین، نظیر ثبت اختراع را در نظر بگیرد. با توجه به استدلال بالا، چارچوب ABC، فرصت‌هایی را برای سیاست‌گذاران و مدیران دانشگاه به‌منظور ارزیابی و سنجش نتایج انتقال فناوری در سطح ملی و بین‌المللی، ایجاد می‌نماید.
همان‌طوری که نشان داده‌شده است، تغییر مالکیت می‌تواند شاخصه‌ای برای کیفیت پتنت باشد، ما تأکید داریم که گستره‌ی انتقال پتنت در طول زمان نشان‌دهنده‌ی توانایی دانشگاه برای تولید نتایج تحقیقاتی موردنیاز صنعت است. این مفهوم که افزایش تعهد دانشگاه‌ها باعث تشویق تلاش‌های اعضای هیئت‌علمی در راستای تجاری‌سازی می‌شود، بر این مطلب که دید بهتر نسبت به صاحبان پتنت، می‌تواند مدیران دانشگاه را در مسیر توسعه‌ی حمایت‌های مختص نوآوری راهنمایی نماید، دلالت دارد. به‌خصوص، آموزش چگونگی شکل دادن همکاری‌های صنعتی و مدیریت مبادلات بالقوه، موردنیاز است. مشابه با آنالیز استناد به مقالات که در تعیین جریان‌های اطلاعاتی، مورداستفاده قرار می‌گیرد، چارچوب ABC نیز می‌تواند در تخصیص منابع هدایت‌شده به گروه‌های تحقیقاتی خاص مورداستفاده قرار گیرد.
روش ارائه‌شده در این مقاله فعل‌وانفعالات بین دانشگاه و صنعت و تعاملات بین شرکت‌های فعال را در بازار دانش و فناوری در سطح بازار، ترسیم می‌کند. برای توسعه‌ی تصویر اینکه کدام اختراعات ثبت‌شده معامله‌شده‌اند و کدام‌یک نشده‌اند، ترکیبی از پتنت‌ها و مجوزها نیز می‌تواند در بررسی مورداستفاده قرار گیرند. در سطح منطقه‌ای، شرایط متفاوت محلی نظیر سطح دانش و پویایی صنعتی، نیازمند تطبیق با خط‌مشی‌های نوآوری است. ازاین‌رو، آنالیز انتقال پتنت می‌تواند برای بهبود این خط‌مشی‌ها، با ارائه شواهد درزمینه‌ی روابط بین سازمانی، نرخ نفوذ فناوری و تأثیر دانشگاه‌ها بر روی صنایع اطراف خود، اطلاعاتی را فراهم آورد. بااینکه نشان داده‌شده است که وجود شرکت‌های زایشی (spin-off) در مجاورت دانشگاه مادر، باعث تحریک رشد اقتصادی منطقه خواهد شد، ولی نقل و انتقالات پتنت که به‌صورت مستقیم توسط شرکت‌های خارجی جذب می‌شوند ممکن است لزوماً چنین مشارکتی را در منطقه نداشته باشد. به‌علاوه، به‌کارگیری چارچوب ABC برای شناسایی اینکه آیا توزیع مالکیت پتنت در کشورها یا مناطق مختلف، در طولانی‌مدت، ثابت باقی می‌ماند یا خیر، می‌تواند جذاب باشد.
در این مقاله ادعاشده است که چارچوب ارائه‌شده نه‌تنها برای ارزیابی دانشگاه به دانشگاه مناسب است، بلکه به‌عنوان گامی برای بررسی تأثیرات اجتماعی-اقتصادی نیز می‌تواند مطرح باشد. به‌واسطه‌ی شناسایی جذب‌کننده‌های اختراعات دانشگاهی در طول زمان و همچنین گستره‌ی جغرافیایی آن‌ها، معیاری برای بررسی‌های آتی شاخص‌های عملکرد مختص شرکت (مثل رشد، استخدام، سرمایه‌گذاری) و شبکه کسب‌وکار، ایجادشده است. 

2-5- پیامدهای به‌کارگیری چارچوب در علوم زیستی
یافته‌های این مقاله، مطالعات موجود بر روی تجاری‌سازی تحقیقات دانشگاهی را که گستره‌ی پتنت‌های دانشگاهی (یعنی پتنت‌های حاصل کار تمامی اعضای هیئت‌علمی) را موردبررسی قرار داده‌اند، تأیید می‌کند. کاربرد چارچوب ABC، برای موسسه کارولینزکا روشن ساخت که اختراعات ثبت‌شده، توسط راه‌های گوناگونی انتقال پیداکرده‌اند. بنابراین، می‌توان نتیجه‌گیری کرد که ارزیابی جریان مالکیت فکری مربوط به دفاتر انتقال فناوری دانشگاه، به‌واسطه‌ی اینکه می‌تواند بخش اعظم فعالیت‌های ثبت اختراع داخلی را در نظر نگیرد، کافی نیست. این ادعا، همچنین با مطالعاتی که دور زدن دفاتر انتقال فناوری به دلیل قوانین مالکیت دانشگاه، توسط دانشمندان را نشان می‌دادند، تأیید می‌شود. نتیجه محتمل ناشی از در نظر نگرفتن رفتار دور زدن، می‌تواند منجر به آمار نادرست انتقال فناوری ملی شود. شناخت اینکه چه سهمی از اختراعات دانشگاهی از طرق مختلف انتقال‌یافته‌اند، می‌تواند به حمایت مخترعین دانشگاهی در تعاملاتشان با سایر مؤسسات دانشگاهی و شرکت‌ها، کمک کند. همان‌طور که این مقاله اشاره دارد، جستجوی نام محققین دانشگاهی می‌تواند به شناسایی انتقالات پتنت خارج از محدوده‌ی دفاتر انتقال فناوری، کمک نموده و به شکل مناسبی آن‌ها را در قالب حالت حقیقی یا حقوقی، دسته‌بندی کند.
در راستای نتایج تحقیقات گذشته بر روی توزیع مالکیت پتنت در حوزه‌ی اروپا، نتایج این مقاله نشان می‌دهد که قسمت عمده‌ای از اختراعات دانشگاهی توسط نهادهای غیردانشگاهی مثل شرکت‌های خصوصی جذب می‌شوند. با در نظر گرفتن زمان و هزینه‌های موردنیاز برای توسعه‌ی یافته‌های دانشگاهی در حوزه‌های پزشکی و علوم زیستی، این نتیجه که بیش از دوسوم تمامی پتنت‌ها در قالب حالت حقوقی انتقال می‌یابند، به‌طور واضح نشان‌دهنده‌ی اهمیت همکاری دانشگاه-صنعت در انتقال فناوری است. به‌ویژه، در بخش بیو-داروها، تحقیقات نشان‌دهنده‌ی نقش مهم SME ها در حوزه‎ی فناوری زیستی به‌عنوان واسطه‌ها، در فرآیند توسعه‌ی دارو است، که با سهم بزرگ (61%) مالکیت SME ها در t2 در این مطالعه، تأیید می‌شود. همچنین در سایر بخش‌ها، به نظر می‌رسد که SME‌ها نقش عمده‌ای در تجاری‌سازی فناوری‌های نوپا دارند. به‌عنوان مثال، نتایج حاصل از پروژه‌ی رصد نوآوری در اروپا ، اهمیت SME ها را در ورود فناوری‌های ICT به بازار تأیید می‌نماید.
مشاهده‌ی اینکه همکاری‌های بین‌المللی صنعت و دانشگاه به شکل فزاینده‌ای جایگزین همکاری‌های محلی می‌شود، می‌تواند سهم نسبتاً بزرگ مالکیت SME های بین‌المللی را توضیح دهد. علاوه بر این، همان‌طور که از بررسی‌های فناوری‌های پتنت شده حاصل از تحقیقات علوم زیستی در این مطالعه به دست آمد، محصولات این حوزه به‌احتمال زیاد، نیاز به حرکت طولانی در مسیر چرخه‌ی عمر خود، برای جلب نظر شرکت‌های بین‌المللی را ندارند. دلیل دیگر اینکه ما سهم بزرگی از MNC ها را به‌عنوان جذب‌کننده‌های پتنت دانشگاهی مشاهده نمی‌کنیم می‌تواند استفاده فراگیر از مجوزها در حوزه‌ی علوم زیستی باشد.
به‌علاوه، مالکیت حقوقی پتنت‌های دانشگاهی همچنین می‌تواند در رابطه با پویایی صنعتی منطقه، شناسایی شود. بر اساس کار انجام‌شده توسط مایر، که دریافت شرکت‌های بزرگ بیشترین مالکان پتنت‌های دانشگاهی فنلاندی هستند، این احتمال وجود دارد که صنایع سنتی قوی زیست‌فناوری در سوئد در موقعیت مناسبی برای جذب اختراعات حاصل از بزرگ‌ترین دانشگاه‌های تحقیقات پزشکی کشور باشند.
به‌واسطه‌ی اینکه یافته‌های تجربی می‌تواند به‌طور ویژه برای علوم پزشکی و زیستی، که در آن‌ها ممکن است توسعه‌ی محصول تا دو دهه به طول انجامد، تفسیر شود، لذا چارچوب ABC قابلیت به‌کارگیری در بررسی جریان‌های دانش میان دانشگاه‌ها و بخش‌های متفاوت را دارا است. درمجموع این مطالعه، درک ما را از انتقال پتنت دانشگاهی بالا می‌برد. همان‌طور که تأکید شد، در ارزیابی تحقیقات دانشگاه با استفاده از اطلاعات پتنت، می‌بایست ترکیبی از معیارهای مبتنی بر پتنت در نظر گرفته شود. بنابراین، اضافه کردن آنالیز انتقالات مالکیت پتنت در طول زمان به جعبه‌ابزار تحلیل، می‌تواند ارزشمند باشد.

3-5- محدودیت‌ها و فرصت‌ها برای تحقیقات آتی
این مقاله به‌رغم وجود محدودیت‌ها، شواهدی را برای منابع انتقال مالکیت پتنت ارائه داده است. این مطالعه تنها برای یک دانشگاه که مخترعین در آن برای انتخاب کانال انتقال مالکیت فکری خود، آزاد هستند، انجام‌شده است. بااینکه ادعاشده است که نتایج، مستقل از قوانین مالکیت فکری، شباهت‌هایی با سایر دانشگاه‌ها نشان می‌دهد، گسترش مطالعه به دلیل در برگرفتن سایر دانشگاه‌های ملی و بین‌المللی می‌تواند جذاب باشد. رویکرد این مقاله انتقال فناوری بر اساس پتنت می‌باشد. به‌منظور دستیابی به نقش گسترده‌تر دانشگاهی در انتقال فناوری، توسعه‌ی مطالعه برای پوشش سایر جریان‌های دانش نیز می‌تواند مفید باشد. برای فهم واقعی اینکه آیا تفاوت محسوسی در خروجی بحث انتقال فناوری وجود دارد یا خیر، نیاز است که سایر مکانیسم‌های انتقال فناوری نظیر صدور مجوز یا شراکت، در نظر گرفته شوند.
همچنین، در نظر گرفتن شرایط خاص یک کشور یا دانشگاه (مثل موقعیت جغرافیایی، مدیریت دانشگاه، بودجه، آگاهی، انگیزه‌ی محققین) برای فهم چگونگی بهینه‌سازی ساختار حمایتی درون دانشگاهی، لازم و ضروری است. بررسی در مورد پیشینه‌ی محققین و نقش آن‌ها در تجاری‌سازی، می‌تواند باعث ایجاد دیدگاهی که قابل‌تفکیک از آنالیز کمی داده‌های پتنت نیست، گردد. برای مثال، به‌منظور فهم این موضوع که چرا نزدیک به 10% اختراعات در دست مخترعین باقی می‌ماند، بررسی عمیق‌تری از رفتار محقق موردنیاز است. این مطلب می‌تواند در کنار مطالعه در مورد نقش رهبری دانشگاه و واسطه‌های نوآوری، در مدیریت مالکیت فکری دانشگاه‌ها، قرار بگیرد.
همچنین، ازآنجایی‌که نقش مالکیت SME در نمونه‌ی موردبررسی این مقاله به نسبت پررنگ‌تر بود، مطالعه‌ی عملکرد SME در طول زمان به‌واسطه‌ی محصولات و درآمدهای آن‌ها، جالب خواهد بود. به‌ویژه ایجاد و توسعه‌ی شرکت‌های زایشی (spin-off) دانشگاهی مبتنی بر اختراعات دانشگاهی، زمینه تحقیقاتی جدیدی را ایجاد می‌نماید. بسته به زمینه تجربی، مفهوم حالت واسطه‌ای را می‌توان به‌منظور دربرداشتن سایر واسط‌های بین دانشگاه و صنعت، مانند پارک‌های فناوری، مراکز رشد کسب‌وکار و صندوق‌های سرمایه‌گذاری، گسترش داد. درنهایت، تا زمانی که داده‌ها زمان‌بندی نشده‌اند، باید به خاطر داشت که تغییر مالکیت پتنت‌های مختلف، در بازه‌های زمانی متفاوت (طولانی‌تر یا کوتاه‌تر) اتفاق می‌افتد.