مقدمه
امروزه نوعی اتفاقنظر بر سر اینکه داراییهای فکری، یک منبع اولیه برای ایجاد ارزشافزوده و مزیتهای رقابتی پایدار در کسبوکار هستند، به وجود آمده است. این رویکرد که ارزش یک شرکت تجاری در گرو مالکیت فکری سازمانی است، ناشی از نوعی تغییر پارادایم، از بخشهای مرتبط با سرمایههای فیزیکی بهسوی صنایع مبتنی بر دانش است که طیف وسیعی از فعالیتهای تحقیق و توسعه در صنایعی همچون داروسازی، بیوفناوری، تجهیزات مخابراتی و ... را شامل میگردد. همین عامل، موجب شده است تا دولتها، سازمانهای تحقیقاتی عمومی و بنگاههای نوآور، در تلاش برای ارتباط هر چه بیشتر فعالیتهای تحقیق و توسعه و نوآورانه خود، با استراتژیهای تجاری اتخاذ شده بوده و موانع فرهنگی که به لحاظ تاریخی بین نتایج تحقیقات علمی و بخش کسبوکار جدایی افکنده است را رفع نمایند. به صورت خلاصه، میتوان چنین گفت که بازیگران اکوسیستم نوآوری، در پی توسعه تلاشهای علمی و تحقیقاتی به نحوی هستند که به داراییهای فکری با پتانسیل تجاریسازی مناسب منجر شود.
با توجه به نقش بسیار کلیدی مالکیت فکری «IP» در موفقیت انتقال فناوری و به صورت عام کسبوکارهای نوآورانه، در این بخش از گزارش، به برخی از جنبههای ارزیابی و حسابرسی داراییهای فکری در هر سازمان یا بنگاه اقتصادی خواهیم پرداخت. در این راستا، به طور خاص بر این پرسش متمرکز خواهیم شد که چگونه سازمانهای تحقیقاتی عمومی و شرکتهای نوآور، میتوانند با استفاده از ممیزی داراییهای فکری «IP Audit»، اقدام به شناسایی داراییهای فکری ارزشمند خود نموده و از آن برای رشد و توسعه خود و ایجاد ارزشافزوده استفاده نمایند. گفتنی است، ممیزی داراییهای فکری، روشی است که اغلب شرکتهای جهان، برای شناسایی داراییهای ناملموس خود بکار میگیرند.
ممیزی داراییهای فکری
همانگونه که در سطور پیشین ذکر شد، نقش مدیریت مالکیت فکری برای مدیریت موفق و توأمان فرآیند انتقال فناوری و توسعه کسبوکارهای نوآورانه، بسیار مهم و کلیدی است. به منظور توسعه توانمندیها و قابلیتهای مدیریت مالکیت فکری، میبایست دیدی کلی از موقعیت فعلی سازمان، بهویژه در زمینه فناوریها و داراییهای فکری در دسترس، ایجاد گردد. ممیزی داراییهای فکری، یک شناخت کلی از وضعیت فعلی سازمان در زمینه توانمندیهای مدیریت مالکیت فکری، حاصل مینماید و کمک میکند تا «IP»های واقعی و بالقوه سازمانی، شناسایی و ثبت شوند. به عبارت دیگر، گام نخست برای مدیریت داراییهای فکری سازمان، شناسایی آنها است. خروجی ممیزی داراییهای فکری، معمولاً گزارشی است که شامل فهرست تمامی داراییهای فعلی و موقعیت آنها در شرکت شده و با ارائه توصیههایی برای تدوین و پیادهسازی استراتژی داراییهای فکری، دستیابی به اهداف اصلی شرکت را تسهیل مینماید.
یکی از سؤالاتی که در ابتدای امر میتواند ذهن مدیران ارشد سازمانی را به خود جلب نماید، این است که کدامیک از داراییهای فکری میتواند از سوی خود سازمان مورد بهرهبرداری قرار گیرد و کدامیک را میتوان از طریق صدور مجوزهای بهرهبرداری از پتنت، برای استفاده از سوی یکی از شرکتهای همکار و یا حتی یک شرکت زایشی «Spin Off» واگذار نمود. داشتن یک دیدگاه منسجم، پیرامون حقوق مالکیت فکری در اختیار سازمان، یک چالش بزرگ است که میتواند از طریق ارزشگذاری داراییهای فکری بهخوبی مدیریت شود.
الف) اهداف ممیزی داراییهای فکری:
هدف اصلی از حسابرسی داراییهای فکری در وهله اول، مشخص نمودن داراییهای فکری موجود است. ممیزی «IP»، باید تمامی داراییهای فکری تولیدشده توسط بخشهای مختلف سازمانی، اعم از ثبت شده در سیستمهای حفاظتی نظیر سیستم پتنت و یا بدون ثبت در آنها و حتی بدون داشتن موافقتنامههای محرمانگی را شناسایی و ثبت نماید. به غیر از شناسایی داراییهای فکری، ممیزی میتواند مقادیر قابلتوجهی از اطلاعات عمومی و خاص را فراهم نماید که برای اهداف سازمانی بسیار ارزشمند خواهند بود. برای مثال، از این اطلاعات میتوان برای مدیریت بهینه داراییهای فکری و نیز اصلاح و بهروزرسانی سیاستها و استراتژیهای مالکیت فکری استفاده نمود.
ب) ابعاد ممیزی داراییهای فکری:
یکی دیگر از مواردی که میبایست به آن توجه داشت، ابعاد و محدوده ممیزی است که بستگی به وظایف کارکردی و منابع در دسترس دارد. برای مثال، ارزیابی و حسابرسی جامع داراییهای فکری، برای آن دسته از شرکتهایی منطقی خواهد بود که طیف وسیعی از داراییهای فکری مفید و ارزشمند در اختیار داشته و از آن مهمتر، منابع و قابلیت کافی برای ایجاد و توسعه داراییهای فکری بالقوه در اختیار دارند. این در حالی است که ممیزی داراییهای فکری در یک بخش خاص سازمانی، ممکن است از سوی یک شریک تجاری و یا سرمایهگذار انجام گیرد.
ج) پیادهسازی ممیزی داراییهای فکری:
یکی از راههای انجام ممیزی، طراحی پرسشنامهای در زمینه داراییهای فکری تولیدشده در سازمان و اخذ اطلاعات از طریق تکمیل این پرسشنامه از سوی کارکنان و پیمانکاران است. از مهمترین سؤالاتی که در پرسشنامه میبایست مدنظر قرار گیرد، میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
۱. شرایط تسهیل سطح دسترسی به داراییهای فکری ایجادشده و نیز محدودیتهای سازمانی مربوطه کدامند؟
۲. داراییهای فکری کجا و توسط چه کسانی ایجاد شدهاند؟ (حوزههای شناسایی شده، کمک مینمایند تا میزان دسترسی و تولید داراییهای فکری جدید در آنها، با نظارت بیشتری همراه گردد. همچنین، میتوان از انطباق سیاستهای مالکیت فکری سازمانی، با فرآیند ایجاد و توسعه داراییهای فکری در این حوزهها، اطمینان حاصل نمود.)
۳. نقش داراییهای فکری و اهمیت آنها از جنبه فعالیتها و فرآیندهای جاری در سازمان، به چه صورت است؟
۴. داراییهای فکری که بهصورت بالقوه میتوانند در سازمان ایجاد شوند، کدامند؟
مستندات جمعآوری شده از کارکنان درگیر در تولید داراییهای فکری، ممکن است شامل موارد زیر باشد:
- پرسشنامههای تکمیل شده
- فرمها و اشکال مختلف افشاء
- توافقنامههای انتقال مواد «MTAs»
- موافقتنامههای صدور مجوز
- موافقتنامههای همکاری
- قراردادهای استخدامی
- مجموعه موافقتنامههای دریافت بودجههای تحقیقاتی از مؤسسات مالی و اهداکنندگان دیگر (دولتی و خصوصی)
تا به اینجا، مفهوم ممیزی فناوری، اهداف و محدوده آن و مجموعه مستندات لازم برای پیادهسازی آن را مرور نمودهایم. پرسش اصلی این است که چگونه میتوان اطلاعات لازم را با توجه به اندازه سازمان و دامنه ممیزی، دریافت و مستند نمود. به طور کلی، در ممیزی داراییهای فکری، اطلاعات لازم اغلب از طریق «نظرسنجیهای آنلاین از کارکنان ارشد سازمانی و نیز بخش پژوهش و تحقیقات در جهت شناسایی توافقها و فعالیتهایی که ممکن است پیامدهایی برای داراییهای فکری سازمانی در پی داشته باشند»، «مصاحبه حضوری با کارکنان فوق، با هدف روشن شدن اطلاعات مرتبط با نظرسنجیهای آنلاین»، «تجزیه و تحلیل قراردادهای MTA و سایر اسناد» و نیز «درخواست مجموعه فرمهای افشاء اطلاعات» حاصل میشوند. علاوه بر ابزارهای رسمی جمعآوری اطلاعات، شبکههای غیررسمی بین کارکنان درگیر در ایجاد داراییهای فکری و مدیران این حوزه، میتواند بسیار مؤثر باشد. جلسات گفتگو پیرامون تحقیقات انجامگرفته (برای مثال، ایدههای تحقیقاتی آتی)، به طوری که چالشهای حوزه مالکیت فکری کاهش یابد، میتواند به کارآمد شدن استراتژی مالکیت فکری سازمان، کمک شایانی نماید. در حالت ایدهال، سازمانهایی که پویا و چابک بوده و مدیریت فرآیندهای سازمانی در آنها بهطور بهینه انجام میگیرد، اجرای منظم ممیزی داراییهای فکری ضروری نیست، چرا که بهروزرسانی آنچه در حوزه حقوق مالکیت فکری در سازمان رخ میدهد، همواره در حال انجام است و تلاشهای اینچنینی، صرفاً به صورت موردی و در پروژههایی که نیاز به توجه و منابع بیشتری دارند، انجام میگیرد.
د) سازماندهی نتایج ممیزی داراییهای فکری:
برای آنکه بتوان نتایج حاصل از ممیزی را به بهترین شکل مورد استفاده قرار داد، در گام ابتدایی میبایست تمامی منابع واقعی و بالقوه دارایی فکری مرتبط با تحقیقات سازمانی را شناسایی نمود. این امر، شامل پتنتها، طراحیها، اسرار تجاری، کپیرایت و علائم و نشانهای تجاری میشود. پس از شناسایی منابع یادشده، میبایست مالکیت هر یک از داراییهای فکری را با هدف مشخص شدن استفادههای غیرمجاز دیگران از آنها، مسئولیت بالقوه سازمان در قبال نقضهای صورت گرفته و نیز تعیین صاحبان قانونی داراییهای فکری مشترک بهویژه در همکاریهای تحقیقاتی مشترک را معین نمود. علاوه بر این، مشخص شدن مالکیت داراییهای فکری، میتواند روشهای مطلوب حفاظت و نگهداری از آنها را تا حد زیادی روشن نماید.
پس از این که داراییهای فکری فعلی و نیز داراییهایی که به صورت بالقوه ممکن است در سازمان ایجاد شوند، همراه با مالکیت و چگونگی بهرهبرداری از آنها مشخص شد، نوبت به ایجاد پروندههای مالکیت فکری و یک پایگاه داده مناسب برای مدیریت و نگهداری از آنها است. مجموعه اطلاعات ارزشمند حاصل از ممیزی داراییهای فکری، میبایست در قالبی مناسب، جمعآوری و نگهداری شود تا آنالیز سیستماتیک دادهها، بتواند به فرآیند مدیریت و توسعه داراییهای فکری در سازمان کمک نماید.
اهداف، کارکردها و الزامات برای توسعه یک پایگاه داده «IP»، مشتمل بر موارد زیر است:
۱. دستهبندی پتنتها با توجه به برخی پارامترهای خاص، نظیر نوع محصول یا خدمت، مدل کسبوکار و ویژگیهای ماهوی صنعت؛
۲. متمرکز نمودن پتنتها در یک واحد تجاری، نظیر دفتر انتقال دانش «KTO» که میتواند قراردادهای صدور مجوز بهرهبرداری از پتنتهای موجود و بالقوه را با توجه به پتانسیلهای درآمدی و هزینههای صدور مجوز ارزیابی نماید؛
۳. شناسایی فرصتهای سرمایهگذاری مالکیت فکری از طریق مؤسسات تحقیقاتی دولتی و خصوصی (برای مثال، مدیریت داراییهای فکری، ممکن است فرصت قابل توجهی برای خرید فناوریهای مکمل پیش روی خود ببیند که بلافاصله به یک منبع جدید درآمدی از طریق صدور مجوز بدل شود)؛
۴. شناسایی داراییهای فکری ارزشمند و در عین حال، بدون بازده مطلوب (در این حالت، میتوان آنها را فروخته و یا به دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی عامالمنفعه اهدا نمود. این اقدام، برخی صرفهجوییهای فوری در هزینهها، بهویژه در حوزه مالیات و هزینههای نگهداری از پتنت که با فناوریهای محوری سازمان مرتبط نیستند را فراهم میآورد)؛
۵. شناسایی داراییهای فکری بدون ارزش تجاری که هنوز برای اکثریت جامعه قابل اطمینان هستند (انتشار چنین داراییهای فکری به عنوان یک مفهوم علمی، علاوه بر ارتقاء شهرت و برند سازمانی و دستیابی به برخی بودجههای دولتی برای تحقیقات، پایهای برای سایر پروژههای تحقیقاتی و یا توسعههای علمی را بنیان خواهد گذاشت)؛
۶. نگهداری و نظارت مستمر بر داراییهای فکری، بهویژه برنامهریزی اقدامات و فعالیتهای پیگیری ثبت اختراع و تجدید اعتبار علائم و نشانهای تجاری.
حسابرسی
هدف اصلی از حسابرسی «Accounting» و تدوین گزارشات مالی، ارائه یک چشمانداز دقیق از دستاوردهای گذشته کسبوکار، با تمرکز بر رشد و سودآوری است. این اقدام، میتواند اطلاعات مهمی برای مدیریت کسبوکار در آینده ارائه دهد، اما از لحاظ مفهومی، با ارزیابی «Valuation» یک کسبوکار (و یا یک دارایی در یک کسبوکار)، متمایز است. نکته کلیدی در این است که هدف اصلی حسابداری، ارائه یک دیدگاه واقعی و دقیق از دستاوردهای گذشته شرکت یا سازمان است و به همین دلیل است که استانداردها و روشهای حسابرسی، تمایل به اجتناب از بهکارگیری مفروضات مربوط به عملکرد در آینده دارند.
از لحاظ تاریخی، تمایل حسابرسی بر تدوین و تنظیم ترازنامهها بر مبنای داراییهای فیزیکی، نظیر ماشینآلات و تجهیزات است و بدیهی است، محاسبات مرتبط با داراییهای فکری، میتواند چالشی بسیار بزرگ ایجاد نماید. در مقایسه با داراییهای فیزیکی، داراییهای نامشهود «Intangible Assets» با مفهوم استهلاک به آن شکلی که در مورد داراییهای فیزیکی مطرح است، مواجه نیستند و تنها در صورتی از بین میروند که نوآوریهای فناورانه به دلیل پایان دوره عمر و جایگزینی از سوی فناوریهای نوظهور، منسوخ شوند. نکته مهم دیگر، به هزینههای شکلگیری و توسعه داراییهای فکری و نقش آنها در موفقیت شرکتها در عصر حاضر باز میگردد. امروزه با ظهور و رواج فناوریهای مختلف و نقش روزافزون دانش در اقتصاد کشورهای مختلف که حتی منجر به ظهور مفهوم «اقتصاد دانشبنیان» شده است، تقریباً از سوی تمامی محققین پذیرفته شده است که «IP» میبایست بهعنوان یک دارایی جدا از داراییهای دیگر سازمان، اعم از داراییهای فیزیکی، منابع انسانی و ... در نظر گرفته شود.
با تمامی تغییر و تحولات صورت گرفته، هنوز هم چالشهای مهمی باقی مانده است. درست است که داراییهای فکری در ترازنامههای حسابداری وارد شده و در محاسبات تعیین ارزش داراییهای یک شرکت محاسبه میشود؛ با این حال، خرید و فروش آنها در بازار، عموماً دشوار بوده و در بسیاری از موارد، امکانپذیر نیست. با توجه به ارزش بسیار زیاد برخی از داراییهای فکری، میبایست راهکاری برای مبادله آنها فراهم شود که این راهکار، چیزی جز مجوزهای بهرهبرداری نیست.
فرآیند ساده برای تبادلات پتنتها، صدور مجوزهای بهرهبرداری از پتنت و سپس درآمدزایی از طریق واگذاری حق امتیاز آنها است. البته ترکیب و درهمپیچیدگی داراییهای ملموس و ناملموس شرکت از یکسو و ابهام در نحوه ارزشگذاری داراییهای فکری بهویژه برای شرکتهای کوچک و متوسط «SMEs»، موجب شده است تا این فرآیند اخذ و صدور مجوزهای بهرهبرداری برای این دسته از شرکتها تا حدی دشوار باشد.
ارزیابی
ارزیابی داراییهای فکری، بخش مهمی از بهرهبرداری از داراییهای فکری در داخل سازمان و یا انجام معاملات در بیرون از سازمان را تحت تأثیر قرار خواهد داد. تصور نمایید که یک سازمان، از صدور مجوز فناوری و درآمد حاصل از آن، برای آغاز یک پروژه تحقیقاتی استفاده مینماید و یا فروش آن را به عنوان بخشی از استراتژی تجاریسازی خود در نظر میگیرد. سازمان دیگری ممکن است از یک دارایی فکری ارزشمند خود، به عنوان وثیقه یک وام و یا افزایش سرمایه در بازار استفاده نماید. اهدای داراییهای فکری برای استفاده از معافیتهای مالیاتی و در بدترین حالت، ورشکستگی و بازپرداخت دیون از طریق واگذاری داراییهای فکری، از دیگر کارکردهایی است که میتواند به وقوع بپیوندد.
پارادوکس مهم در ارزیابی داراییهای فکری، این است که اکثر سازمانها با وجود آگاهی از ارزش بالقوه داراییهای نامشهود خود، به ندرت حاضر به تعیین ارزش دقیق آنها میشوند. تنها زمانی میتوان از یک پتنت و حفاظتهای صورت گرفته از آن، برای درآمدزایی و یا دیگر کارکردهای جانبی بهره برد که ارزش آن، با توجه به بازار و کاملاً واقعگرایانه ارزیابی شود. در این صورت است که ارزشمند بودن دارایی فکری، به معنای پتانسیلهای کسب درآمد خواهد بود و میتوان به یک معامله موفقیتآمیز فکر نمود.
سرمایهگذاران دولتی و خصوصی نیز میتوانند از ارزیابیهای سیستماتیک داراییهای نامشهود بهرهمند شوند. آنها با ارزیابیهای واقعبینانه، میتوانند فرآیند انتخاب و سرمایهگذاری خود را بهینه نموده و در نتیجه بازده خود را بالا برند. امروزه تعیین ارزش واقعی پتنتها، یکی از پیششرطهای اصلی سرمایهگذاری است که بسیاری از استارتآپها و شرکتهای فناور نوپا، در فرآیند تأمین مالی خود با آن مواجه میشوند.
بررسی مجموعه پتنتهای به ثبت رسیده، نشان میدهد که اغلب، بخش مهمی از ارزش یک مجموعه پتنت مشخص، به تعداد کمی از آنها مربوط بوده و بخش بزرگی از آنها، دارای ارزش کمتری هستند. بدیهی است، شناسایی پتنتهای دارای ارزش بالا، برای دارندگان آنها (بهویژه استارتآپها و «SME»ها)، مؤسسات تحقیقاتی سرمایهگذاری دولتی و سرمایهگذاران خصوصی، بسیار مهم و حیاتی خواهد بود. آنها میبایست ابزارهای مناسبی برای ارزیابی دقیق و موشکافانه داراییهای فکری بکار گیرند و ارزش هر یک از داراییهای فکری تحت اختیار خود و یا کاندید برای سرمایهگذاری را با نهایت دقت مشخص نمایند.
برخی از مزایای ارزیابی داراییهای فکری به شرح زیر است:
- شناسایی «IP»های ارزشمند و لزوم محافظت کامل از آنها؛
- شناسایی «IP»هایی که هنوز هم از بازده مطلوب برای سازمان برخوردارند و در صورت عدم ارزیابی دقیق آنها، ممکن است فروخته و یا اهدا شوند؛
- ایجاد جریانهای جدید و متنوع درآمدی، از طریق اخذ و یا توسعه، حفاظت و بهرهبرداری از داراییهای فکری؛
- ایجاد درک کلی از هزینههای مرتبط با اخذ و یا توسعه، حفاظت و بهرهبرداری از داراییهای فکری؛
- ایجاد آگاهی بیشتر کارکنان از نقش داراییهای فکری در پایداری مالی سازمان؛
- تعیین قیمت واقعبینانه، جهت آغاز مذاکرات صدور مجوز به یک شرکت خصوصی مایل به بهرهبرداری از پتنت؛
- شفافیت در تصمیمگیری پیرامون درخواستهای ثبت اختراع و دیگر اشکال محافظت.
ارزیابی داراییهای فکری، میتواند برای مقاصد و اهداف مختلف انجام گیرد که هر یک، در یکی از اصول ارزشگذاری زیر متبلور میشوند:
- هزینه جایگزینی: ارزش دارایی فکری با توجه به نظر دارنده آن و مبتنی بر هزینههای متحمل شده در صورت جایگزینی آن محاسبه میشود،
- ارزش بازار: ارزش دارایی فکری، با توجه به ارزش مقایسهای آن در بازار مشخص میشود،
- مفهوم ارزش منصفانه: این روش ارزشگذاری، به نوعی متمایل به رعایت عدالت برای هر یک از دو طرف معامله است (فرض بر این است که مبادله در یک بازار آزاد رخ نمیدهد و فروشنده و خریدار، در یک روال قانونی و منصفانه بر روی یک قیمت مشخص تفاهم میکنند.)؛
- ارزش مالیاتی؛
- ارزش سرمایهگذاری و ارزش انحلال به عنوان یک مفهوم اثرگذار بر ارزش دارایی؛
روشهای ارزشگذاری داراییهای فکری
در حالت کلی، ارزیابی و تعیین ارزش داراییهای غیرمستقیم، مانند حقوق مالکیت فکری، بر مبنای دو مفهوم کلی «هزینه» و «درآمد» قابل انجام است. بر این اساس، سه رویکرد متمایز برای ارزشگذاری میتوان بیان نمود که به ترتیب عبارتند از «روش مبتنی بر بازار»، «روش مبتنی بر هزینه» و «روش مبتنی بر درآمد».
در رویکرد بازار محور، از معاملات بازار به عنوان یک مرجع برای ارزشگذاری دارایی فکری استفاده میشود و بیشتر متمرکز بر یافتن یک دارایی مشابه و تخمین ارزش، بر مبنای قیمت آن در بازار تقاضا است. رویکرد دوم، مبتنی بر هزینه است و ارزش یک دارایی فکری را بر مبنای هزینههای انجام گرفته و نیز هزینههای جایگزینی آن محاسبه مینمایند. رویکرد سوم نیز، بر پیشبینی جریان نقدی حاصل از بهرهبرداری از پتنت و تعیین حجم فروش محصول، متمرکز است و از طریق محاسبه سود نهایی، میتوان به ارزش دارایی فکری دست یافت.
به طور خلاصه، میتوان گفت که رویکرد مبتنی بر بازار، به شرط وجود نمونههای مشابه و از آن مهمتر، بازارهای شفاف مالی، میتواند جامعترین روش باشد. البته استفاده از رویکرد درآمدی، به دلیل سادگی و مرسوم بودن آن برای داراییهای فیزیکی، رایجتر است. با تمام این تفاصیل، باید خاطرنشان ساخت که ارزیابی و ارزشگذاری داراییهای فکری، بسیار مهم بوده و میتواند مدیریت مالکیت فکری در یک بنگاه اقتصادی، یک دانشگاه یا مؤسسه تحقیقاتی عمومی و یا یک صندوق سرمایهگذاری مخاطرهپذیر خصوصی را، کارآمد ساخته و بهرهوری آن را دو چندان نماید.
ارزیابی غیرپولی پتنت
علاوه بر روشهای ارزشگذاری ذکر شده در بالا، میتوان از نوعی ارزیابی غیرمالی نیز برای تعیین ارزش استفاده نمود. روشهای ارزیابی اینچنینی، مبتنی بر تجزیه و تحلیل جامع داراییهای فکری شرکت است که ممکن است در قالب کارآیی فرآیند، انگیزه کارکنان و ... باشد. معیارهای ارزیابی، تا حد زیادی به اهداف ارزشگذاری وابسته است و میتواند دامنه پتنت، قابلیتهای داخلی سازمان جهت تجاریسازی و تأثیرگذاری بر درآمدهای حاصل از آن، سهم فناوری پتنت شده در فروش محصول نهایی، رشد بازار و سهم و موقعیت بازار را شامل گردد. علاوه بر این، مدلهای اقتصادسنجی نیز ممکن است در ارزیابیهای غیر پولی پتنت، مورد استفاده قرار گیرد. برای مثال، تصور نمایید که یک پتنت، دارای هزینههای مجدد برای تمدید اعتبار و نگهداری است و یا دادرسیهای حقوقی در موارد نقض پتنت، ممکن است شرکت را با هزینههای سنگین روبرو سازد، در این مثالها، میتوان از مدلهای اقتصادسنجی نیز برای تخمین ارزش پتنت مرتبط با هر یک از معیارهای تعیین شده استفاده نمود.