مقدمه
از ویژگیهای قرن حاضر، میتوان به مواردی نظیر جهانی شدن اقتصاد، تولید انبوه، ظرفیت مازاد در بازارها، رقابت بر مبنای زمان، اطلاعات انبوه و کارایی ارتباطات و دانش، اشاره نمود که خود بیانگر یکپارچگی بازارهای جهانی و پیچیدگی روزافزون آنها و نیز پویایی محیط فراروی سازمانها است. راز بقا و موفقیت در دنیای رقابتی امروز و سازگاری با الزامات مرتبط با آن، ایجاد، حفظ و تداوم مزیتهای رقابتی پایدار است که میتواند انتقال به اقتصاد مبتنی بر دانش را برای کسبوکارها تسهیل نماید.
در اقتصاد دانشبنیان، داراییهای نامشهود و دانشی، به یکی از داراییهای اصلی شرکت که بخشی عمده از ارزش سازمانی را تشکیل میدهد، بدل شدهاند. حفاظت از این داراییهای فکری و مزیتهای رقابتی حاصل از آنها، یک اولویت مهم در فضای کسبوکار امروز است که میتواند ایجاد ارزش اقتصادی را سادهتر نماید. در این نوشتار، سیستم پتنت بهعنوان یکی از ابزارهای سیستم مالکیت فکری که خلق مزایای رقابتی و ایجاد ارزش از داراییهای فکری را تسهیل میسازد، مورد توجه قرار گرفته است. بر این اساس، در ابتدا با مفهوم ارزش اقتصادی، اقتصاد صنعتی و دانشبنیان، تفاوتهای کلیدی آنها و مزیتهای رقابتی آشنا شده و سپس، راهبردهای اصلی ایجاد ارزش از طریق ثبت اختراع، مورد بررسی و تجزیهوتحلیل قرار خواهد گرفت.
معنا و مفهوم ارزش اقتصادی
بنا بر تعریف لغتنامه کسبوکار و مدیریت آکسفورد (ویرایش سال ۲۰۰۹)، ارزش اقتصادی را میتوان «ارزش فعلی جریان نقدی پیشبینی شده در آینده» یا به عبارت سادهتر، «ارزش فعلی هر دارایی یا درآمد آتی که انتظار میرود در آینده تولید گردد» دانست. در مکاتب مختلف اقتصادی، این تعاریف به صورت کاملاً تدریجی تکامل یافته است. برای مثال، نظریه اقتصادی نئوکلاسیک، به ارزش اقتصادی، بهعنوان یکی از عوامل تولید که به شدت تحت تأثیر روند تولید و مصرف است (عرضه و تقاضا)، مینگرد.
در بازار امروز که به شدت تحت تأثیر روندهایی مانند جهانی شدن و افزایش نقش فناوری در زندگی بشر قرار دارد، ارائه محصولات و خدمات برتر، منوط به درک نیاز بازار و نوآوری برای رفع آنها است. در چنین فضایی، رشد پایدار در اقتصاد و موفقیت بلندمدت کسبوکار، در گرو توسعه و تجاریسازی فناوریهای جدید است که برای رسیدن به آن، باید جریان اختراعات و تبدیل ایده به محصول یا خدمت را دنبال نمود. بهعنوان یک نتیجه از این تغییرات، دانش به یک دارایی کلیدی و مهم، در بقاء و موفقیت کسبوکار بدل شده است؛ در این میان، شرکتهایی موفق خواهند بود که توسعه دانش و فناوری را در اولویت اقدامات و استراتژیهای خود قرار دهند. در اقتصاد دانشبنیان فعلی، دانش بهعنوان مهمترین و ارزشمندترین دارایی شرکتها به حساب میآید.
اگر بخواهیم بر تفاوتهای اقتصاد صنعتی و اقتصاد دانشبنیان متمرکز شویم، میتوان به فرآیند تولید و نقش دانش و نوآوری در آن، اشاره نمود. در اقتصاد مبتنی بر صنعت، محصولاتی فیزیکی تولید شده و به بازار عرضه میشوند. این روند، در اقتصاد دانشبنیان نیز وجود دارد، با این تفاوت که دانش و توانمندیهای فناورانه جهت تولید محصولات فیزیکی برتر، یکی از الزامات کسبوکار محسوب میشود. در این حالت، دانش به یک ابزار و دارایی ارزشمند بدل شده که از طریق آن، میتوان جریان تولید محصولات فیزیکی متمایز (از نظر کارکرد و یا قیمت) را کنترل نمود.
استراتژیهای عمومی برای ایجاد مزیت رقابتی
طی سالهای اخیر، مزیت رقابتی که پایه و اساس رویکرد مبتنی بر منابع به شمار میرود، در مرکز بحث استراتژیهای رقابتی قرار گرفته است. با این وجود، ارائه یک تعریف دقیق از مزیت رقابتی، مشکل است. رایجترین تعریف مزیت رقابتی، در حوزه استراتژی رقابتی و در چارچوب خلق ارزش، عبارت است از: «هر آنچه موجب شود که درآمد، بیش از هزینه افزایش یابد». از این منظر، میتوان گفت، مزیت رقابتی، مترادف با «ارزشهای قابل ارائه سازمان به مشتریان است، به نحوی که این ارزشها، از هزینههای مشتری بالاتر باشد».
صاحبنظران علم مدیریت، دو رویکرد برای کسب مزیت رقابتی مطرح نمودهاند؛ رویکرد مبتنی بر منابع و قابلیتهای داخلی سازمان و رویکرد مبتنی بر فرصتهای محیطی. به عبارت دیگر، مزیت رقابتی، میتواند از عوامل داخلی، مانند قابلیت در خلاقیت و نوآوری، و یا از عوامل خارجی، مانند تغییر در تقاضای مشتری، قیمت مواد اولیه یا پیشرفتهای فناورانه، ناشی گردد.
به صورت کلی، دو استراتژی عمومی وجود دارد که میتواند در یک کسبوکار، مزیت رقابتی به وجود آورد:
- استراتژی کاهش هزینه؛
- استراتژی تمایز محصول؛
این دو راهبرد، بیانگر دو رویکرد کاملاً متفاوت در کسبوکار است که اولی، بر کاهش هزینههای تولید بهعنوان یک مزیت رقابتی در مقایسه با قیمت تمامشده رقبا تمرکز نموده و دومی، بر خلق و افزایش ارزش مشتری، از طریق معرفی کارکردهایی متفاوت از محصول یا خدمت، تأکید دارد. «پورتر»، معتقد است که یک شرکت، باید استراتژی خود را از بین این دو استراتژی عمومی انتخاب نماید، تا بتواند موفقیت و سودآوری خود را تضمین نماید. البته، تجربه نشان داده است که در فرآیند توسعه فناوری، گاهی اوقات، میتوان روند توسعه و سازگاری محصول با خواستههای مشتریان را، در کنار کاهش هزینهها قرار داد و عملاً بهطور همزمان، بر کاهش هزینه و افزایش ارزش مشتری، متمرکز نمود.
موفقیت در هر یک از استراتژیهای کاهش هزینه و تمایز محصول، نیازمند مجموعهای از قابلیتها و منابع سازمانی است. در جدول ۱، عناصر کلیدی و استراتژیک مورد نیاز برای موفقیت در راهبردهای فوق، ارائه شده است.
جدول ۱- اجزای کلیدی، منابع و قابلیتهای سازمانی مورد نیاز برای هر یک از استراتژیهای عمومی خلق مزیت رقابتی
در کسبوکارهای مبتنی بر ساخت و تولید، مدیریت بهینه فعالیتها و رویههای تولید محصول، نیازمند ترکیبی از منابع و قابلیتهای پیچیده و متمایز است. تفاوت در این منابع، خود میتواند یکی از عوامل اصلی اثرگذار، بر نوع رقابت درون یک صنعت باشد. در توضیح بیشتر این مطلب، چنین تصور نمایید که یک صنعت، متشکل از مجموعهای از شرکتها، با منابع و قابلیتهای مشابه باشد. در چنین شرایطی، رقابت به سمتوسوی تقلید و کپیبرداری از محصولات برتر میرود، چراکه اغلب بازیگران، به شیوهای مشابه، نیاز مشتریان را برآورده میسازند. در مقابل، صنایعی با تمایز بیشتر در منابع و قابلیتهای بازیگران نیز وجود دارند که عملاً رقابت غیرمستقیم و پاسخگویی به طیف وسیعی از نیازهای مختلف را تشکیل داده که از طریق منابع و قابلیتهای متفاوت و به شکلهای گوناگون، انجام میگیرد. علاوه بر این، چگونگی رقابت شرکتها و کسبوکارهای مختلف در یک اقتصاد صنعتی، متفاوت از اقتصاد دانشبنیان خواهد بود که در ادامه، به این تفاوتها اشاره خواهد شد.
الف) رقابت و خلق ارزش در اقتصاد صنعتی:
عملکرد اصلی در یک شرکت صنعتی، استفاده از منابع تولیدی، برای تأمین و تولید کالا و خدمات است. در یک بازار رقابتی متشکل از چندین بازیگر، شرکتی سود بیشتری نسبت به دیگران کسب میکند که دارای مزیت رقابتی باشد. مزایای رقابتی، به روشهای مختلفی به دست میآید؛ مثلاً سرمایهگذاری در بخشی خاص از بازار، یک فناوری برتر و منحصربهفرد، وفاداری مشتریان و یا یک مجوز اجرایی در یک شرایط برتر نسبت به رقبا.
با گذشت زمان، رقابت درون صنعت، موجب میشود تا تفاوتهای بین شرکتهای رقیب، تا حدی از بین رفته و عملاً مزایای رقابتی، بهعنوان مجموعهای از عوامل ناپایدار که در طول زمان از بین میروند، شناخته میشوند. همین عامل، موجب میشود تا ایجاد یک مزیت رقابتی جدید در صنایع تولیدی، همواره موضوعی مهم محسوب شده و در عین حال، به میزان تغییر در صنعت، وابسته باشد. در صنایعی که با نرخ بیشتری در حال تغییر و تحول هستند و یا در جاییکه بازیگران به منابع و قابلیتهای چشمگیری دسترسی دارند، مزایای رقابتی بیشتری، در بین شرکتهای حاضر در فضای رقابت وجود خواهد داشت.
ب) رقابت و خلق ارزش در اقتصاد دانشبنیان:
در یک اقتصاد دانشی، توانایی شرکت برای ایجاد یک مزیت رقابتی جدید، از قابلیتها و توانمندیهای درونی نشأت میگیرد. در این حالت، چند چالش اصلی پیش روی کسبوکارها قرار میگیرد که یکی از بزرگترین آنها، مدیریت منابع انسانی و فرهنگسازمانی، جهت ارتقاء درک و مشارکت در اقتصاد مبتنی بر دانش است. دومین چالش، به ساختارهای داخلی و تقویت و انگیزهبخشی نوآوری اشاره دارد. مدیریت مالکیت فکری و مدیریت دانش توسعهیافته، از دیگر چالشهای کلیدی در این حوزه محسوب میشود.
خلق و اندازهگیری ارزش در اقتصاد دانشبنیان
در حالیکه نظریات اقتصادی کلاسیک، بر ارزش فیزیکی کالاها و سرمایه تأکید دارد، هنگامیکه صحبت از داراییهای نامشهود و دانشی میشود، این نظریات نمیتوانند ارزشگذاری مناسبی انجام دهند. داراییهای دانشی و به بیان کاملتر، داراییهای فکری، متفاوت از داراییها و اموال فیزیکی بوده و محافظت از آنها نیز، ابزارهای ویژهای را میطلبد. داراییهای دانشی، به دلیل ماهیت دینامیک و پویا و نیز، ویژگیهای مرتبط با یک کالای عمومی، زمانی ارزش اقتصادی خواهند داشت که توسط حقوق مالکیت فکری، مورد محافظت قرار گیرند. (دانش یک کالای عمومی غیرقابل مبادله است که به محض معرفی و انتشار، از سوی دیگران قابل استفاده بوده و عملاً نمیتواند یک دارایی ارزشمند برای توسعهدهنده آن باشد. برای رفع این مشکل، به کمک حقوق مالکیت فکری، حقوق انحصاری بهرهبرداری از آن، در اختیار توسعهدهنده و صاحب ایده قرار میگیرد که علاوه بر افزایش انگیزه برای توسعههای آتی، با قابل مبادله کردن دانش، ارزش اقتصادی برای آن ایجاد میشود.)
انتقال به اقتصاد دانشبنیان و الزامات و ویژگیهای مرتبط با آن، فرآیندی چالشبرانگیز و مبهم برای شرکتها بوده که مستلزم مدیریت دانش قوی و استفاده بهینه از داراییهای فکری است. سیستمهای مالکیت فکری، با ایجاد یک چتر حفاظتی مطلوب برای داراییهای نامشهود و ساختارمند نمودن سیستم مبادله داراییهای فکری، یک زیرساخت بسیار کلیدی، در فضای کسبوکار امروزی محسوب میشود که خلق و توسعه ارزش اقتصادی را تضمین میکند.
طی سالهای اخیر، افزایش سهم داراییهای نامشهود در شرکتها و کسبوکارهای مختلف، بسیار قابلتوجه بوده است؛ به طوری که در ۳۰ سال گذشته، سهم داراییهای نامشهود در شرکتها، با تقریباً ۳۰۰ درصد افزایش، به ۸۰ درصد از ارزش کلی شرکت رسیده است. در چنین شرایطی، یک زنجیره ارزش جدید از سرمایههای فیزیکی و داراییهای نامشهود، شامل «محصولات و داراییهای فیزیکی، محصولات مجازی (دانشی)، مجوزهای بهرهبرداری از دانش و فناوری محافظت شده و سرویسها و خدمات مبتنی بر دانش»، شکل گرفته و بر مبنای آنها، طیف وسیعی از مدلهای مختلف کسبوکار، ایجاد شده است. در این حالت، خلق مزیتهای رقابتی، مبتنی بر شناسایی و بهرهبرداری از فرصتهای بازار انجام شده و عملاً استراتژیهای کاهش هزینه و تمایز، به شکل دیگری مورد استفاده قرار میگیرند.
مزیت رقابتی پایدار
همانگونه که در سطور پیشین اشاره شد، در اقتصاد دانشبنیان، دانش و سایر داراییهای فکری، به یک دارایی بسیار ارزشمند برای شرکتها و کسبوکارهای مختلف بدل شده است. ابزارهایی مانند سیستم پتنت، میتواند از ورود بازیگران جدید و بهرهبرداری غیرمجاز از دانش و فناوری توسعهیافته، جلوگیری نماید. البته این هدف، از طریق ابزارهای دیگری، همچون محرمانگی، ورود سریع به بازار (پیشرو بودن)، یادگیری و تلاشهای مرتبط با فروش و خدمات نیز قابل دسترس است. نکتهای که باید به آن دقت نمود، ایجاد یک مزیت رقابتی پایدار و سپس محافظت از آن، از طریق استراتژیهای مختلف محافظتی، مانند محرمانگی، ثبت اختراع و ... میباشد. اما پرسش مهم این است که یک مزیت رقابتی پایدار، چه ویژگیهایی دارد؟
یک مزیت رقابتی، زمانی پایدار خواهد بود که چهار ویژگی مهم را داشته باشد:
- ارزشمند بودن؛
- کمیاب و غیرقابل دسترس بودن؛
- غیرقابل تقلید بودن از سوی رقبا؛
- استفاده مناسب در سازمان؛
این چهار ویژگی، میتواند در درازمدت، توانایی شرکت برای رقابت و بهبود جایگاه در بازار رقابتی را افزایش دهد. باید توجه داشت که شاید اولین بودن در عرضه محصول به بازار (پیشرو بودن)، بتواند مزایایی برای شرکت در پی داشته باشد؛ اما فقدان حفاظت از مزیت رقابتی از طریق سیستم پتنت و یا سایر ابزارهای مالکیت فکری، میتواند مزیت رقابتی را به خطر اندازد.
پتنتها بیانگر ارزشمند بودن مزیت رقابتی
ارزش یک دارایی فکری، به حقوق انحصاری ناشی از آن، برای بهرهبرداری و نیز، قابلیت مبادله آن است. تمامی این موارد، از طریق حقوق پتنت، قابل دستیابی است و به همین دلیل، ثبت اختراع، به یکی از مهمترین استراتژیهای ارزش افزایی شرکتهای فناور امروزی، بدل شده است. اگر بخواهیم سیستم پتنت را از منظر کارکردی تجزیهوتحلیل نماییم، میتوان چنین گفت که این سیستم، دارای کارکردهای اولیه و ثانویه است. نخستین کارکرد این ابزار کارآمد، حفاظت از داراییهای فکری، اعطای حقوق انحصاری بهرهبرداری از یک اختراع، فناوری یا دانش توسعهیافته و جلوگیری از بهرهبرداریهای غیرمجاز از سوی دیگران است که در ازای آن، اطلاعات پتنت، میبایست از سوی مخترع یا صاحبامتیاز آن، بهطور کامل افشاء گردد. افشای اطلاعات فنی، موجب تسهیل در انتشار دانش در جامعه و ارتقاء نرخ نوآوری شده و اعطای حقوق انحصاری نیز، انگیزه مخترعین و نوآوران، برای سرمایهگذاریهای بیشتر در فعالیتهای تحقیق و توسعه را افزایش میدهد که به نوبه خود، موجب ارتقاء نرخ نوآوری خواهد شد. علاوه بر این کارکرد اصلی، برخی کارکردهای ثانویه نیز وجود دارد که در ادامه، به تفصیل بیان خواهند شد:
الف) استراتژی انسداد یا «Blockade»:
یکی از ابزارهای کلیدی برای جلوگیری از ورود رقبای جدید به بازار رقابتی، ثبت اختراع است. ثبت مجموعهای از پتنتهای کلیدی مرتبط با یک فناوری خاص، میتواند هزینههای ورود به آن حوزه را برای بازیگران جدید به شدت افزایش داده و عملاً ورود آنها را به تأخیر بیندازد. این استراتژی، بهویژه در صنایعی مانند مواد شیمیایی و صنایع دارویی، با فناوریهای نسبتاً گسسته، بسیار مؤثر خواهد بود.
بسته به هدف نهایی از استراتژی انسداد، دو زیرگروه وجود خواهد داشت:
۱) انسداد تهاجمی که شرکت با هدف جلوگیری از دسترسی افراد و شرکتهای جدید به بازار رقابتی، مجموعهای از پتنتهای مختلف را به ثبت میرساند. در این حالت، پروندههای پتنت، با هدف بهرهبرداری توسط شرکت، به ثبت نرسیده و بیشتر بر جلوگیری از فعالیتهای تحقیق و توسعهای رقبای جدید، متمرکز است.
۲) انسداد تدافعی که بر حفظ آزادی عمل شرکت، برای توسعه یک گروه فناوری مشخص تمرکز دارد. در این حالت، پتنتها با این هدف به ثبت میرسند که دسترسی و آزادی عمل شرکت، برای فعالیتهای تحقیق و توسعه در یک فناوری مشخص، تضمین گردد. گفتنی است، انسداد تدافعی، ممکن است برای حمایت و پشتیبانی از اجرای استانداردهای فناوری نیز اتخاذ گردد.
در هر دو استراتژی انسداد تهاجمی و تدافعی، ارزش پتنت، از طریق دو پارامتر بسیار کلیدی، هدایت میگردد: اول، قدرت ثبت اختراع در پروندههای نقض پتنت و دوم، احتمال شناسایی نقض پتنت از سوی دیگر شرکتها. علاوه بر این دو پارامتر، ارزش پتنت، به تعداد فناوریهای جایگزین و در دسترس بودن آنها نیز، بستگی دارد. بدیهی است، در مواردی که فناوریهای جایگزین متعددی وجود دارد (بهویژه فناوریهای نوظهور بدون حفاظتهای مرتبط با سیستم پتنت)، فناوری پتنت شده، از ارزش اقتصادی کمتری برخوردار است.
ب) استراتژی تهاجمی یا «Attack»:
اگر صاحبامتیاز یک پتنت، متوجه نقض آن از سوی یک فرد یا شرکت دیگر شد، سه راهکار پیش رویش خواهد بود. وی میتواند اقدام به حلوفصل موضوع با نقضکننده پتنت نموده، ثبت شکایت و پیگیری حقوقی را دنبال نماید و یا اینکه هیچ اقدام خاصی نکند. اگر راهکار آخر و عدم واکنش به نقض صورت گرفته انتخاب شود، عملاً ارزش اقتصادی پتنت به صفر کاهش مییابد. بدیهی است که این راهکار، در اولویت آخر قرار داشته و حتیالامکان، سعی خواهد شد تا به نحوی از نقض پتنت، جلوگیری به عمل آید.
مزایای اقتصادی یک اقدام قانونی برای جلوگیری از نقض پتنت، در جبران خسارات احتمالی و دریافتهای مرتبط با صدور مجوز بهرهبرداری از پتنت برای نقضکننده آن، نهفته است. با توجه به هزینههای سنگین پیگیری حقوقی نقضهای صورت گرفته، بسیاری از شرکتها ترجیح میدهند تا حلوفصل اختلاف در بیرون از دادگاهها را پیگیری نمایند که امروزه، این راهبرد، هم از سوی صاحبان امتیاز پتنتها و هم از سوی نقضکنندگان احتمالی، در اولویت قرار دارد.
برای آنکه بتوان یک نقض پتنت متعلق به خود را شناسایی نموده و سپس، یک استراتژی تهاجمی را در قبال آن اتخاذ نماییم، پنج شرط کلیدی وجود دارد که در زیر، به آنها اشاره شده است:
۱. فعال بودن صاحب پتنت، در زمینه رصد و جستجوی اقدامات احتمالی نقض پتنت؛
۲. نقض پتنت نباید از سوی یکی از شرکا و همکاران فناورانه شرکت صورت گرفته باشد؛
۳. در صورت مشاهده نقض پتنت، منابع کافی جهت پیگیری حقوقی آن وجود داشته باشد؛
۴. پتنت، از کیفیت کافی برای ورود به یک پرونده حقوقی و پیچیده نقض پتنت برخوردار باشد؛
۵. سیستم اجرایی قدرتمند، جهت حفاظت از حقوق پتنت و جلوگیری از نقض آن وجود داشته باشد؛
ج) استراتژی تجاریسازی یا «Commercialization»:
یک پتنت را به سه طریق میتوان تجاریسازی نمود:
- انتقال به یک فرد ثالث؛
- صدور مجوز بهرهبرداری از پتنت؛
- بهرهبرداری انحصاری از پتنت.
در صورتیکه پتنت را از طریق انتقال به فرد یا شرکتی دیگر تجاریسازی نماییم، ارزش اقتصادی پتنت، برابر با میزان ارزش تجاری آن در بازار خواهد بود. در حالت صدور مجوز نیز، ارزش اقتصادی پتنت، برابر با حق امتیازی است که از سوی اخذ کننده مجوز پرداخت میشود. در حالت سوم نیز، ارزش اقتصادی پتنت، به صورت افزایش حاشیه سود و یا افزایش حجم تولید نمایان خواهد شد. لازم به ذکر است، حقوق انحصاری پتنت، به صاحب آن امکان میدهد تا سود حاصل از محصول مبتنی بر فناوری پتنت شده را افزایش داده و یا اینکه حجم تولید را ارتقاء دهد که هر دو، به دلیل عدم دسترسی دیگر بازیگران به فناوری فوق، رخ میدهد. در صورتیکه پتنت، به یک روش متفاوت برای تولید محصول اشاره داشته باشد، تولید محصول با فناوری جدید که احتمالاً با کاهش هزینههای تولید نیز همراه است، باز هم حاشیه سود بیشتری را رقم خواهد زد.
د) استراتژی چانهزنی:
فراتر از حفاظت از اختراعات و دستاوردهای فنی، حفظ موقعیت و آزادی عمل برای فعالیتهای تحقیق و توسعه، جلوگیری از ورود رقبای جدید و استراتژیهای درآمدزایی از پتنت، استفاده از حقوق پتنت برای بهبود موقعیت مذاکره و افزایش قدرت چانهزنی نیز، میتواند بهعنوان یک کارکرد دیگر سیستم پتنت به شمار آید. پیچیدگی قابلتوجه در مذاکرات تجاری بین بازیگران صنعت و افزایش همکاریها و مشارکتهای فناورانه در توسعه محصولات جدید، موجب شده است تا پتنت، نه بهعنوان یک منبع درآمدی اولیه، بلکه بهعنوان یک کارت بازی بسیار ارزشمند در مذاکرات صورت گرفته، به شمار آید. در بسیاری از مذاکرات، برخورداری از یک سبد پتنت باکیفیت و گسترده، موجب میشود تا اخذ مجوز بهرهبرداری از پتنت، به یک گزینه اولویتدار برای طرف مقابل بدل شود.
ه) استراتژی افزایش شهرت و اعتبار:
شرکتهایی که دارای سبد پتنت بزرگ و قدرتمندی هستند، میتوانند شهرت و اعتبار مضاعفی بهعنوان یک شرکت دانشی و پیشرو در حوزه فناوری، در میان عموم مردم و بازار سرمایه، کسب نمایند. پتنتها، همچنین میتواند بهعنوان شاخصی از کیفیت تحقیق و توسعه شرکت و پرسنل این بخش، محسوب شود که در جذب سرمایهگذاران جدید و افزایش مشارکتهای فناورانه و همکاریهای تحقیقاتی شرکت، اثرگذار خواهد بود.
استانداردهای فنی و سیستم پتنت
یکی از موارد بسیار مهم و کلیدی در نوآوریهای فنی، استانداردها و فرآیندهای استانداردسازی است. از اواخر قرن بیستم میلادی، هم درخواستهای ثبت اختراع و هم استانداردهای انتشار یافته از سوی سازمانهای استانداردسازی در صنایع مختلف، رو به فزونی نهاده است. شرکتهایی که در زمینه توسعه فناوریهای جدید پیشرو هستند، اغلب دارای یک موقعیت و جایگاه قدرتمند در بازار بوده و حمایت از استانداردها، میتواند موفقیت تجاری محصولات عرضه شده را بهبود دهد. یک نمونه بارز از استانداردهای فنی و نقش آنها در بهبود موقعیت بازار شرکتهای فناور، استانداردهای سیستمعامل ویندوز است که از سوی شرکت مایکروسافت، به بازار عرضه گردید. گفتنی است، امروزه نقش پتنت در تعریف و تبیین استانداردهای فنی، به قدری مهم شده است که از تعبیر «جنگ استانداردها»، برای مبارزه بین دو یا چند استاندارد فنی ناسازگار و تبدیل شدن به یک استاندارد فنی واحد، استفاده میشود. اهمیت پتنت در این فضا را میتوان با مفهوم «پتنتهای ضروری استاندارد» تبیین نمود. (صاحبان داراییهای فکری، به مقوله استانداردها، از دو جهت توجه دارند؛ از یکسو، استانداردهای فناورانه، از طریق آشنایی بیشتر با فناوری، میتواند به ایجاد مزیتهای رقابتی منجر شود و از سوی دیگر، تبدیل فناوریهای در اختیار به استاندارد صنعت، میتواند از طریق مجوزهای بهرهبرداری از فناوری، یک جریان درآمدی چشمگیر را برای آنها به ارمغان آورد. پتنتهای ضروری استاندارد را میتوان دستهای از فناوریهای کلیدی در صنایع دانست که ارتباط بین استانداردهای صنعتی و مجموعهای از فناوریها را تسهیل نموده، تا از کارکرد محصولات مختلف تولیدشده، اطمینان حاصل شود. برخی از صنایع، همچون رایانه، اینترنت و صنایع مخابراتی، بهصورت ویژه به این استانداردهای صنعتی نیازمندند.)
اگر بخواهیم، به مهمترین عوامل اثرگذار بر ایجاد یک استاندارد فنی از سوی یک شرکت فناور و غلبه بر دیگر استانداردهای مشابه (جنگ استانداردها) اشاره نماییم، میتوان هفت عامل زیر را در نظر گرفت:
۱. کنترل مبتنی بر کاربر: اگر یک شرکت، بتواند کنترل گروه بزرگی از کاربران وفادار را به دست آورد، به طوریکه تمامی آنها، از استاندارد فنی عرضه شده از سوی شرکت تبعیت نمایند، میتوان امیدوار بود که استانداردهای مشابه را به کنار زده و خود را بهعنوان یک استاندارد فنی برتر معرفی نمود.
۲. حقوق مالکیت فکری: شرکتهای دارای حقوق مالکیت فکری وسیع، اعم از انواع پتنت، کپیرایت و ...، موقعیت مطلوبتری برای تنظیم استانداردها بر مبنای فناوریهای کلیدی خود دارند.
۳. توانمندی در نوآوری: علاوه بر فناوریها و داراییهای فکری فعلی شرکت، قابلیت در نوآوریهای جدید نیز میتواند به تحکیم موقعیت در جنگ استانداردها کمک نماید.
۴. مزایای اولین بودن: پیشرو بودن در بازار رقابت و عرضه محصول یا فناوری پیش از سایر رقبا، کمک میکند تا استانداردهای فنی شرکت، از سوی بازار پذیرفته شود.
۵. توانمندیهای ساخت و تولید: مزایای هزینهای، صرفهجویی، تولید به مقیاس و مجموعه قابلیتهایی که شایستگی تولید را نشان میدهند، به تنظیم استانداردها از سوی شرکت، کمک مینماید.
۶. قدرت محصولات مکمل: تولید یک محصول که مکملی حیاتی در بازار تقاضا محسوب میشود، عاملی محرک برای استانداردسازی جدید است. پذیرش استاندارد جدید، به معنای افزایش فروش محصولات مکمل و افزایش محصولات فوق نیز، به معنای بهبود موقعیت استاندارد فنی معرفی شده از سوی شرکت خواهد بود. همین عامل، نشان میدهد که یک رابطه متقابل، بین استانداردهای فنی و محصولات مکمل مبتنی بر این استانداردها، وجود دارد.
۷. نام تجاری و شهرت کسبوکار: اعتبار و برند یک شرکت، میتواند یکی از عوامل کلیدی در هر بازار بزرگ باشد. با این حال، در بازارهایی که اثرات شبکهای بسیار مهم است، برخورداری از بهترین محصول، برای پیروزی در جنگ استانداردها کافی نیست و مشتری باید باور داشته باشد که شما برنده خواهید بود. داشتن شهرت فنی و یک نشان تجاری قدرتمند، میتواند این نقیصه را برطرف سازد.