روش‌های محاسبه حق امتیاز در قراردادهای صدور مجوز پتنت
۰۸ فروردین ۱۳۹۸ روش‌های محاسبه حق امتیاز در قراردادهای صدور مجوز پتنت

مقدمه

با شنیدن نام پتنت و ثبت اختراع، ذهن اغلب مردم به سمت حفاظت از اختراع می‌رود؛ با این حال، سیستم پتنت دارای کارکردهای دیگری نیز می‌باشد. یکی از مهم‌ترین کارکردهای ثانویه سیستم پتنت، درآمدزایی از طریق صدور مجوزهای بهره‌برداری است که حتی شرکت‌هایی مانند کوآلکام و نوکیا نیز، مدل اصلی کسب‌وکار خود را مبتنی بر آن قرار داده‌اند.

در قراردادهای صدور مجوز، تعیین شرایط توافق، مانند زمان و محدوده جغرافیایی و نیز «حق امتیاز» ناشی از واگذاری مجوز، از مهم‌ترین موارد محسوب می‌شوند. حتی می‌توان چنین گفت که یکی از دلایل پیچیدگی مذاکرات صدور مجوز، ابهامات پیرامون تعیین حق امتیاز واگذاری مجوز بهره‌برداری از فناوری پتنت شده است. دفتر پتنت ژاپن، با هدف تسهیل در فرآیند صدور مجوز پتنت، به‌ویژه پتنت‌های ضروری استاندارد «SEPs»، دستورالعملی در زمینه تعیین شرایط و مذاکرات صدور مجوز و نیز روش‌های محاسبه حق امتیاز منتشر نموده است که در این نوشتار، سعی خواهد شد تا بخش محاسبه حق امتیاز آن را بررسی و تجزیه‌وتحلیل نماییم. این بخش، شامل رویکردهای بالا به پایین و پایین به بالا و نیز، حق امتیازهای غیر تبعیض‌آمیز است.

 

درآمدزایی از پتنت

اصلی‌ترین کارکرد سیستم ثبت اختراع، محافظت از اختراعات و نوآوری‌ها در برابر سوءاستفاده و بهره‌برداری‌های غیرمجاز از آن‌ها است که از یک‌سو با افزایش انگیزه مخترعین و شرکت‌های فناور، سرمایه‌گذاری‌های بیشتر در فعالیت‌های تحقیق و توسعه را موجب شده و از سوی دیگر، الزام افشای اطلاعات پتنت، می‌تواند نرخ نوآوری در جامعه را افزایش دهد. اما محافظت از اختراعات، تنها کارکرد سیستم پتنت نیست. امروزه استفاده از پتنت، به انگیزه‌های دیگری مانند درآمدزایی نیز برمی‌گردد که موجب شده است تا مفهومی تحت عنوان «کارکردهای استراتژیک یا ثانویه»، در ادبیات مالکیت فکری و پتنت ظهور یابد. از مهم‌ترین این کارکردها، می‌توان به جلوگیری از فعالیت‌های رقبا و محدودیت در استراتژی‌های تحقیق و توسعه آن‌ها، افزایش شهرت و اعتبار شرکت، تسهیل فرآیند جذب سرمایه (به‌ویژه در استارت‌آپ‌ها و کسب‌وکارهای نوپا) و درآمدزایی از پتنت اشاره نمود.

درآمدزایی از پتنت که امروزه به‌طور وسیعی توسط شرکت‌های مختلف مورد استفاده قرار می‌گیرد، یکی از مهم‌ترین کارکردهای ثانویه است که چند عامل کلیدی در رشد و فراگیری آن، اثرگذار بوده است. پارادایم «کارآفرینی دانشگاهی» و ظهور دانشگاه‌های نسل سوم، همسو شدن فناوری‌ها و به‌کارگیری چند حوزه فناورانه برای تولید محصولات پیچیده و مدل‌های کسب‌وکار مبتنی بر صدور مجوز، از عمده‌ترین این دلایل به حساب می‌آیند. درآمدزایی از پتنت، به قدری شایع شده است که حتی برخی شرکت‌های باج‌گیر پتنت، به چتر حفاظتی سیستم پتنت، به‌عنوان یک منبع درآمدی بالقوه می‌نگرند.

در بین روش‌های مختلف تجاری‌سازی و کسب درآمد از پتنت، صدور مجوز یک ابزار بسیار کارآمد به شمار می‌رود که به‌ویژه کسب‌وکارهای کوچک، دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی، با توجه به عدم توانمندی‌های لازم برای ورود به فاز تجاری‌سازی فناوری و بهره‌برداری از آن، می‌توانند برای کسب درآمد و واگذاری پتنت به شرکت‌های متقاضی و توانمند در بهره‌برداری از آن، استفاده نمایند. البته برخی شرکت‌ها، مانند نوکیا و کوآلکام نیز، مدل کسب‌وکار خود را بر این اساس بنا نهاده و از صدور مجوز پتنت‌های در اختیار خود، به‌عنوان یک منبع درآمدی پایدار بهره می‌برند.

پیش از آن‌که وارد بحث معرفی روش‌های تعیین حق امتیاز مجوز بهره‌برداری از پتنت شویم، لازم است تا شرایط و جنبه‌های یک موافقت‌نامه صدور مجوز عادلانه و مبتنی بر منطق را مرور نماییم. در یک مبادله پتنت، یک طرف معامله، صاحب‌امتیاز یا مالک فناوری پتنت شده قرار دارد که با توجه به سرمایه‌گذاری‌های مرتبط با توسعه فناوری، دوست دارد تا به حداکثر منافع حاصل از صدور مجوز دست یابد. از سوی دیگر، متقاضی فناوری به‌عنوان طرف دوم معامله، خواهان بهره‌برداری از فناوری در جهت بهبود بهره‌وری تولید (کاهش هزینه‌های تولید، کاهش زمان، افزایش کیفیت، ایجاد تمایز در محصول و ...) می‌باشد. طبیعتاً متقاضی فناوری، به محدودیت‌های استفاده از آن و نیز ریسک‌های ناشی از به‌کارگیری فناوری جدید در خط تولید خود، واقف است و به همین دلیل، همواره یک محاسبه ذهنی «هزینه/ منفعت» را برای تصمیم‌گیری پیرامون حق امتیاز پتنت، انجام می‌دهد.

در کنار این تضاد منافع (تمایل مالک فناوری به افزایش حق امتیاز و تمایل متقاضی فناوری به کاهش حق امتیاز)، پیچیدگی و ابهامات فناوری را نیز در نظر بگیرید که می‌تواند شرایط صدور مجوز و مذاکرات مرتبط با آن را کاملاً تحت تأثیر قرار دهد. در بسیاری از مواقع، تعیین یک حق امتیاز مشخص و از پیش تعیین شده، کاری بسیار دشوار است. از سوی دیگر، پتنت را نمی‌توان همچون یک محصول روتین در بازار محسوب نمود که با توجه به عرضه و تقاضا، قیمت آن توسط مکانیسم بازار تعیین گردد. برای درک بهتر این نکته، پتنت‌های ضروری استاندارد را در نظر بگیرید. یک پتنت ضروری استاندارد، در یک صنعت پیشرفته همچون صنایع مخابراتی که بازیگران محدود و مشخصی دارد، از یک نظام عرضه و تقاضای مشابه با مثلاً یک تلویزیون و یا دستگاه موبایل پیروی نمی‌کند و قیمت‌گذاری آن را می‌بایست با ملاحظات بیشتری انجام داد.

تمامی این موارد، موجب شده است تا نوعی دستورالعمل و چهارچوب کارآ، برای قراردادهای صدور مجوز پیش‌بینی گردد که آن را اصطلاحاً «FRAND» می‌نامند. بر مبنای این چهارچوب، در عین این‌که رقابت آزاد در مبادلات پتنت به رسمیت شناخته می‌شود، شرایط توافق نیز می‌بایست منصفانه، منطقی و غیر تبعیض‌آمیز باشد. دو جنبه کلیدی از چهارچوب «FRAND» وجود دارد: ۱) منطقی و منصفانه بودن فرآیند مذاکره و ۲) منطقی و منصفانه بودن شرایط صدور مجوز. در مورد اول، تأکید بر نوع نگاه به روند مذاکره و ایجاد یک فرآیند گام‌به‌گام مبتنی بر حسن نیت برای رسیدن به توافق نهایی است، در حالی که در مورد دوم، شرایطی مانند زمان، منطقه جغرافیایی تحت پوشش، انحصاری بودن یا نبودن توافق و از همه مهم‌تر، نرخ حق امتیاز و چگونگی پرداخت آن، مدنظر قرار می‌گیرد.

در این نوشتار، تمرکز بر مورد دوم و به‌طور خاص، روش‌های محاسبه حق امتیاز با توجه به استانداردها و تجربیات حاصل از آرای حقوقی صادر شده در دادگاه‌های قبلی است. البته بیشتر سعی شده است تا مسائل و نکات کلیدی مرتبط با روش‌های مختلف، به بحث گذاشته شود و تعیین دقیق حق امتیاز یک پتنت خاص، کاملاً وابسته به شرایط آن موافقت‌نامه و حتی ویژگی‌های فناوری مرتبط با آن دارد. با تمام این تفاصیل، آشنایی با روش‌های تعیین و محاسبه حق امتیاز، می‌تواند به شرکت‌ها کمک نماید تا مذاکرات خود را بهتر به پیش برده و بتوانند به یک توافق مطلوب دست یابند.

 

حق امتیازهای منطقی و معقول «Reasonable Royalties»

رویکرد پایه و بنیادین برای محاسبه حق امتیاز، میزان ارزشی است که پتنت می‌تواند در محصول به وجود آورد. بر این اساس، حق امتیاز متشکل از دو مؤلفه اصلی «حق امتیاز پایه» یا «Royalty Base» و «نرخ حق امتیاز» یا «Royalty Rate» است. شاید در نگاه اول، به سادگی بتوان گفت که با ضرب این دو مؤلفه در یکدیگر، بتوان به حق امتیاز نهایی دست یافت؛ اما مرور تجارب گذشته، نشان می‌دهد که در این راه، مسائل متعددی وجود داشته که از آن جمله، می‌توان به چگونگی در نظر گرفتن ارزش‌افزوده حاصل از به‌کارگیری فناوری به‌عنوان یک استاندارد فنی، روش تعیین و تعریف حق امتیاز پایه و یا نرخ آن، اشاره نمود.

یکی از مسائل بسیار کلیدی در مجوزهای پتنت ضروری استاندارد، مسئله «ارزش‌افزوده بعد از الحاق به یک استاندارد» است. یک دیدگاه رایج در تعیین حق امتیاز پتنت‌های ضروری استاندارد که اصطلاحاً «Ex Ante» نامیده می‌شود، این است که حق امتیاز تعیین‌شده، می‌بایست تنها به ارزش فناوری قبل از این‌که به صورت گسترده‌ای به‌عنوان یک استاندارد در بازار بکار گرفته شود، معطوف گردد. مبنای این ایده، این است که وقتی فناوری به‌عنوان بخشی از استاندارد در نظر گرفته می‌شود، تنها یک گزینه از بین چندین گزینه فناورانه است؛ اما هنگامی‌که در استاندارد فنی ادغام می‌گردد، به یک استاندارد رایج در بازار فناوری بدل شده که به‌کارگیری آن، به دلیل لزوم پیروی از استاندارد خواهد بود. در این نگاه، فرض بر این است که حق امتیاز، در زمانی قبل از آن‌که استاندارد فنی به‌طور گسترده در بازار مورد استفاده قرار گیرد، تعیین شده است و بر این اساس، محاسبه حق امتیاز، فارغ از موفقیت و یا شکست محصولات مبتنی بر پتنت در بازار نهایی، انجام می‌گیرد.

لازم به ذکر است، نگاهی دیگر در مقابل رویکرد «Ex Ante» وجود داشته مبنی بر این‌که رویکرد فوق در محاسبه تعیین خسارات ناشی از نقض پتنت، به هیچ عنوان راهگشا نیست. خسارت‌های مرتبط با نقض پتنت، می‌تواند در زمانی پس از سراسری شدن استفاده از پتنت به‌عنوان استاندارد، رخ داده و عملاً بخشی از ارزش‌افزوده ناشی از پتنت، به دلیل تبدیل موفقیت‌آمیز آن به استاندارد صنعت بوده است. ایراد دیگری که به رویکرد «Ex Ante» وارد است، مفروض دانستن تمامی سود و عواید حاصل از استانداردسازی پتنت برای اخذکنندگان مجوز است و عملاً صاحبان امتیاز پتنت، از این افزایش قابل‌توجه ارزش ایجاد شده، سودی نمی‌برند.

 

۱- روش‌های تعیین حق امتیاز پایه

مبنای محاسبه حق امتیاز پایه، کوچک‌ترین واحد قابل‌فروش پتنت «SSPPU» و یا ارزش کل بازار «EMV» است. رویکرد «SSPPU»، بر این فرض استوار است که اگر یک فناوری پتنت شده ضروری استاندارد، تنها در یک جزء استفاده می‌شود، قیمت جزء مذکور در تعیین حق امتیاز پایه پتنت، مدنظر قرار می‌گیرد. در مقابل، رویکرد «EMV» زمانی بکار گرفته می‌شود که ارزش فناوری، بر اساس عملکرد کلی محصول و میزان تقاضای بازار برای آن تعیین شده و عملاً حق امتیاز پایه بر مبنای قیمت کلی محصول در بازار، محاسبه می‌شود.

این دو روش، معمولاً در دادگاه‌ها برای تعیین خسارت ناشی از نقض پتنت و محاسبه یک مبلغ معقول بابت غرامت، مورد استفاده قرار می‌گیرد. «SSPPU» و «EMV»، همچنین می‌توانند در مذاکرات صدور مجوز، به‌عنوان یک مرجع کارآمد برای تعیین حق امتیاز معقول و منطقی استفاده شوند. مرور مبادلات پتنت، به‌ویژه در صنایعی مانند تلفن همراه و نیز دادگاه‌های مرتبط با نقش پتنت، نشان می‌دهد که صاحبان امتیاز پتنت، بیشتر بر رویکرد «EMV» تأکید دارند و معتقدند که فناوری پتنت شده، به عملکرد کلی محصول نهایی و در نتیجه هدایت تقاضای بازار، کمک نموده است. این در حالی است که متقاضیان فناوری (اخذکنندگان مجوز)، اصرار بر مشارکت فناوری در بخشی محدود یا جزئی از محصول نهایی دارند. برای مثال، در زمان توسعه دستگاه‌های اولیه تلفن همراه که فناوری‌های ارتباطی نقشی کلیدی در آن داشت، بسیاری از بازیگران فعال در این صنعت، از رویکرد «EMV» حمایت می‌کردند و در مقابل، در محصولاتی مانند تلفن‌های همراه هوشمند و خودروهای خودران که فناوری ارتباطات تنها بخشی از عملکرد محصول به حساب می‌آید، بحث بر سر استفاده از «SSPPU» و «EMV» بیشتر در جریان است.

باید توجه داشت که این دو رویکرد«EMV» یا «SSPPU»، تنها امکان بررسی حق امتیاز را فراهم نمی‌کنند، بلکه می‌توانند ما را به سوی یک روش محاسبه متناسب با نوع پتنت و چگونگی ترکیب آن در محصول نهایی، راهنمایی نمایند. یک تراشه الکترونیک را در نظر بگیرید که در طیفی از محصولات و دستگاه‌های مختلف، مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ اگر یک فناوری پتنت شده، در تراشه بکار رفته باشد و از عملکردهای دستگاه به‌عنوان یک محصول نهایی پشتیبانی نماید، عملاً رویکرد «SSPPU» مناسب خواهد بود. در مقابل، هنگامی‌که فناوری محدود به تراشه بوده و تراشه نیز به‌عنوان یک محصول مستقل، دارای ارزش در بازار است، قیمت تراشه می‌تواند یک مبنای خوب برای محاسبه حق امتیاز باشد. در واقع، بنا به ماهیت فناوری و این‌که جزئی که فناوری پتنت شده در آن مورد استفاده قرار گرفته است، خود دارای ارزشی مستقل در بازار تقاضا هست یا خیر، می‌توان معانی متفاوتی از رویکردهای «SSPPU» و «EMV» را ایجاد نمود. در هر صورت، به خاطر داشته باشید که بهتر است حق امتیاز پتنت، بر مبنای سهم فناوری در بخشی که واقعاً موجب بهبود عملکرد شده است، در نظر گرفته شود.

یک رویکرد عملی و کاملاً ساده برای تعیین حق امتیاز مبتنی بر دو رویکرد فوق، انتخاب «EMV» به‌عنوان یک نقطه شروع و تعیین پایه اولیه است. سپس، بر مبنای این‌که پتنت در کدام بخش یا اجزای محصول به کار گرفته شده است، پایه اولیه را در نسبت سهم اجزاء به کل محصول ضرب ‌کنیم. به این صورت، سهم ارزش‌افزوده پتنت ضروری استاندارد به دست می‌آید.

 

۲- روش‌های تعیین نرخ حق امتیاز

از روش‌های مختلفی برای تعیین نرخ مناسب استفاده می‌شود که دو مورد از آن‌ها، در دادگاه‌های پتنت مرسوم‌تر است: ۱) تعیین سهم یک پتنت ضروری استاندارد، با استفاده از استنادات مشابه قبلی (مثلاً مقایسه با مجوزهای موجود) و ۲) تعیین سهم کلی پتنت‌های ضروری استاندارد برای یک استاندارد فنی در صنعت و سپس اختصاص سهم‌هایی جداگانه به هر یک از پتنت‌های یاد شده. گفتنی است، روش نخست را رویکرد «پایین به بالا» و دیگری را رویکرد «بالا به پایین» می‌نامند.

باید توجه نمود که این دو رویکرد، متناقض نبوده و نمی‌توان حکمی کلی در مورد مزیت یکی از آن‌ها بر دیگری صادر نمود. به عبارت بهتر، هر یک از رویکردهای بالا به پایین و پایین به بالا، می‌توانند در جای مناسب خود، نتایجی قابل اطمینان در مورد نرخ حق امتیاز ارائه نمایند. بدیهی است، در مواردی که مجوزهای مشابه و قابل‌مقایسه وجود داشته باشد، رویکرد پایین به بالا منطقی به نظر می‌رسد، گر چه در همین حالت نیز، برخی اعتقاد دارند که می‌توان از تعیین ارزش کلی پتنت‌های ضروری استاندارد و سپس شکستن آن به پتنت‌های جداگانه، استفاده نمود.

الف) رویکرد پایین به بالا:

در رویکرد پایین به بالا، مجوزهای مشابه که می‌تواند مبنایی برای مقایسه با مورد فعلی قرار گیرد، تعیین شده و سعی می‌گردد تا از آن‌ها، برای تعیین نرخ حق امتیاز استفاده شود. موارد زیر را با توجه به روند دادگاه‌های حقوقی و تجارب عملی در زمینه صدور مجوز پتنت‌های ضروری استاندارد، می‌توان مهم‌ترین آیتم‌های موجود دانست:

  • آیا مجوز می‌تواند برای پتنت‌های مشابه مورد استفاده قرار گیرد؟
  • آیا مجوز، فناوری‌های غیرمرتبط یا محصولات مختلف را نیز پوشش می‌دهد؟
  • آیا مجوز از یک ساختار هزینه‌ای مشابه برخوردار است؟
  • آیا ماهیت مجوز، از لحاظ انحصاری بودن یکسان است؟
  • آیا مجوز در منطقه جغرافیایی مشابهی اعتبار دارد؟ محدوده جغرافیایی مجوز، منطقه‌ای یا جهانی است؟
  • آیا مجوز و شرایط مرتبط با آن، در طی مذاکرات عادی و یا از طریق حل‌وفصل دادرسی‌های حقوقی به دست آمده است؟
  • آیا مجوز جدید بوده و به زمان‌های اخیر اشاره دارد؟
  • آیا اخذکننده مجوز، از یک توانمندی و موقعیت مذاکراتی قوی برخوردار بوده و می‌تواند مذاکراتی متوازن را فعال نماید؟

لازم به ذکر است که در ارتباط با مجوزهای قابل مقایسه، چند نکته را می‌توان مورد توجه قرار داد:

  • پتنت‌های قابل مقایسه با مالک پتنت یکسان: در عمل، شناسایی مجوزهای مشابه و قابل مقایسه، کاری بسیار دشوار است. از یک‌سو، شرایط دو مبادله پتنت (حتی اگر فناوری مورد مذاکره یکسان باشد)، با توجه به زمان‌های مختلف، متفاوت خواهد بود. از سوی دیگر، طرفین مذاکره، دارای قابلیت‌ها و توانمندی‌های متفاوت و به تبع آن، خواست‌ها و انتظارات متفاوتی هستند. به این موارد، ماهیت پیچیده و ابهام‌آمیز فناوری به‌ویژه در پتنت‌های ضروری استاندارد را نیز باید افزود. یک راهکار مؤثر برای رفع اختلافات زمانی بین شرایط مجوز قبلی با شرایط کنونی، انتخاب مجوزی است که صاحب‌امتیاز پتنت در آن، صاحب‌امتیاز پتنت فعلی نیز باشد. این کار، باعث می‌شود تا تعیین نرخ حق امتیاز، با سهولت بیشتری همراه گردد.
  • مجوزهای قابل مقایسه با مالک متفاوت: در صورتی‌که شرایط کلی مجوز قبلی، تا حدی با شرایط فناوری مورد بحث مشابه باشد، امکان مقایسه وجود خواهد داشت. در این حالت، تعداد پتنت‌های ضروری استاندارد متعلق به طرف سوم موجود در آن توافقنامه را، با تعداد پتنت‌های ضروری استاندارد متعلق به مالک فعلی، مقایسه نموده و نسبت آن‌ها را به‌عنوان مبنایی برای تعیین حق امتیاز در نظر می‌گیریم. البته این روش با یک محدودیت بسیار مهم مواجه است و آن، ارزش متفاوت برخی پتنت‌های خاص است که مقایسه بین مجوز قبلی و مذاکرات فعلی را دشوار می‌نماید. در این حالت، نرخ حق امتیاز بر مبنای ارزش پتنت ضروری استاندارد خاص، محاسبه می‌شود.
  • «Patent Pools»: در این حالت، چندین نرخ حق امتیاز می‌تواند وجود داشته باشد. فرض کنید که یکی از دارندگان پتنت حاضر در مذاکرات، پتنتی با ارزش به نسبت بالاتر در اختیار دارد. بدیهی است، با توجه به ارزش‌افزوده بیشتر در مقایسه با دیگر پتنت‌های ضروری استاندارد موجود در مذاکرات، نرخ بالاتری برای پتنت فوق یا پتنت‌های متعلق به آن صاحب‌امتیاز، تعلق می‌گیرد. در هر صورت، دشوارتر بودن تعیین حق امتیازات در چنین شرایطی که مجموعه گسترده از پتنت‌های ضروری استاندارد با مالکین متعدد وجود دارند، بسیار دشوارتر از حالت معمول (دو مذاکره‌کننده شامل یک متقاضی فناوری و یک مالک پتنت) است.

ب) رویکرد بالا به پایین:

همان‌طور که در سطور پیشین اشاره شد، یک راه محاسبه نرخ حق امتیاز، تعیین سهم تمامی پتنت‌های ضروری استاندارد در استاندارد فنی صنعت است. در این حالت، کل حق امتیاز پتنت‌هایی که به نحوی استاندارد فوق را پوشش می‌دهند، تعیین شده و سپس بر مبنای سهم هر یک از پتنت‌های ضروری استاندارد، نرخ حق امتیاز آن‌ها محاسبه می‌شود.

شرایطی را در نظر بگیرید که تعداد زیادی صاحب‌امتیاز پتنت ضروری استاندارد، مرتبط با یک استاندارد خاص وجود دارد. اگر هر یک از این دارندگان پتنت، به‌طور جداگانه و فردی، اقدام به تقاضای حق امتیاز نمایند، اصطلاحاً حق امتیازها «Stacks UP» شده و هزینه اجرای استاندارد، به شدت افزایش می‌یابد. برای پرهیز از چنین سلسله‌مراتب زنجیره‌واری، رویکرد بالا به پایین بسیار مناسب خواهد بود.

 

سایر فاکتورهای مؤثر بر تعیین حق امتیاز

علاوه بر محاسبات حق امتیاز پایه و نرخ حق امتیاز که در بالا توضیح داده شد، در عمل موارد دیگری نیز در نظر گرفته می‌شوند. مهم‌ترین این موارد، به شرح زیر است:

۱. تعداد اخذکنندگان مجوز: هر چقدر تعداد متقاضیان فناوری که با نرخ حق امتیاز موافقت نموده و اقدام به اخذ مجوز بهره‌برداری از پتنت ضروری استاندارد نموده‌اند بیشتر باشد، نشان‌دهنده منطقی، منصفانه و غیر تبعیض‌آمیز بودن شرایط توافقنامه بوده و بر این اساس، می‌تواند به نرخ‌های تعیین شده قبلی استناد نمود.

۲. محدوده مجوز: در تعیین حق امتیاز، مواردی همچون مکان فروش محصولات و یا این‌که به چه کسانی فروخته خواهند شد نیز، اثرگذار است.

۳. وضعیت اعتبار، ضروری بودن و نقض پتنت: یک پتنت، ممکن است به‌عنوان یک ضرورت برای استاندارد صنعت شناخته نشود و یا این‌که اعتبار آن با ابهاماتی مواجه باشد. در چنین حالاتی، نیازی به اخذ مجوز آن برای پیاده‌سازی در محصول به‌عنوان یک الزام وجود ندارد. با این حال، متقاضیان فناوری ممکن است بنا بر اقتضائات کسب‌وکار خود و به دلیل خطرات و ریسک‌های مرتبط با دادرسی‌های احتمالی در آینده، بدون اطمینان حاصل نمودن نسبت به ضرورت، اعتبار و یا موارد نقض پتنت، نسبت به اخذ مجوز آن اقدام نمایند. در چنین مواردی، متقاضی ممکن است به دنبال یک تخفیف مناسب در حق امتیاز پتنت باشد. همچنین باید به موافقت‌نامه‌های شامل چندین پتنت اشاره نمود که در طول زمان، برخی از پتنت‌ها از درجه اعتبار ساقط می‌شوند. این امر نیز، می‌تواند در تعیین حق امتیاز مجوز، اثرگذار باشد.

۴. ارزش پتنت‌های تکی: از آنجا که ارزش این پتنت‌ها، ذاتاً بسیار متفاوت است، در محاسبه یک حق امتیاز معقول، می‌توان از وزن ارزشی پتنت استفاده نمود. در این حالت، پتنت‌هایی که وزن بیشتری در استاندارد دارند (ارزش و اهمیت آن‌ها در استاندارد صنعت بیشتر است)، نرخی بالاتر را به خود اختصاص می‌دهند. به صورت کلی، پتنت‌هایی که به صورت گروهی و مرتبط با یکدیگر به ثبت رسیده‌اند، دارای نرخ کمتری در مقایسه با پتنت‌های تکی هستند. (در مواردی که به هر دلیل، طرفین به دنبال تحلیل دقیق ارزش پتنت‌های تکی نیستند، ارزش پتنت‌های فوق، به صورت برابر در نظر گرفته می‌شود.)

۵. تاریخچه مذاکرات: یکی دیگر از فاکتورهای مؤثر بر تعیین حق امتیاز پتنت، تاریخچه مذاکرات بین طرفین است. اگر تفاوت‌ها بین یک متقاضی دارای حسن نیت با متقاضی دیگری که دیدگاه وی مبتنی بر اصول «FRAND» نیست، وجود نداشته باشد، عملاً انگیزه متقاضی دارای حسن نیت، بسیار کاهش می‌یابد. توصیه می‌شود که بر مبنای رویکرد فوق، یک تخفیف مناسب به کسی که خواهان عقد قرارداد با فاصله بسیار کمی پس از دریافت پیشنهاد است و یا درخواست خود را پیش از پیشنهاد صاحب‌امتیاز پتنت ارائه می‌کند، داده شود. در این حالت، مذاکرات به حداقل رسیده و علاوه بر حسن نیت در فرآیند مذاکره، انگیزه دو طرف برای انعقاد و آغاز توافق، افزایش می‌یابد.

۶. مؤلفه‌های گذشته و آینده: حق امتیاز پرداختی، کاملاً وابسته به زمان است. تصور نمایید که یک اختلاف حقوقی بر سر نقض پتنت پیش آمده و مذاکراتی برای حل‌وفصل آن، آغاز شده است. در چنین موردی، ممکن است محاسبه حق امتیاز گذشته و آینده، بر مبنای فرمول‌های مختلفی انجام گیرد و برای مثال، مؤلفه‌های قبلی حق امتیاز، بر مبنای پرداخت یکجا و اجزای آتی، بر مبنای نرخ ثابت و میزان استفاده جاری از فناوری محاسبه شود.

۷. تخفیفات حجمی و سقف حق امتیاز: در مواردی که دریافت‌کننده مجوز در مقیاس‌های بزرگ فعالیت می‌کند، ممکن است یک نرخ تنزیل در پرداخت‌های بالاتر از یک سقف مشخص، تعیین گردد که می‌تواند انگیزه بهره‌بردار را به شدت افزایش دهد. حتی ممکن است برای پرداخت حق امتیاز، یک سقف تعیین شود.

 

حق امتیازهای غیر تبعیض‌آمیز

صاحبان پتنت‌های ضروری استاندارد، بر مبنای اصول «FRAND» می‌توانند خواهان منطقی و منصفانه بودن شرایط اخذ مجوز باشند؛ اما علاوه بر موارد مذکور، حق امتیاز تعیین‌شده باید غیر تبعیض‌آمیز نیز باشد. پرسشی که در این خصوص می‌تواند مطرح نمود، این است که چه چیزی غیر تبعیض‌آمیز است. در این مورد، اختلاف‌نظرهایی جدی وجود دارد که در ادامه، سعی شده تا حدی به آن‌ها پرداخته شود.

اولین ذهنیت پیرامون غیر تبعیض‌آمیز بودن شرایط صدور مجوز، این است که تمامی مجوزهای بالقوه، باید با همان نرخ حق امتیاز و مبلغ دریافتی قبلی انجام گیرد. این ذهنیت، تا حدی گمراه‌کننده است و بهتر است به جای آن، از این مفهوم استفاده کنیم: «دریافت‌کنندگان مجوز در موقعیت‌های مشابه، نباید به صورت متفاوت رفتار نمایند». با این توصیف جدید، صورت مسئله کمی عوض می‌شود. پرسش جدید این است که مجوز در چه شرایطی مشابه تلقی می‌شود؟ عوامل تعیین‌کننده برای تعیین مشابهت موقعیت‌ها، شامل این می‌شود که آیا فناوری استاندارد به همان شیوه قبلی مورد استفاده قرار می‌گیرد، سطح شرکت در زنجیره عرضه به چه صورت است، محدوده جغرافیایی و حجم فعالیت‌های کسب‌وکار اخذکننده مجوز کدام است و ....

یکی از مواردی که اختلاف‌نظرهای جدی پیرامون آن وجود دارد، حق امتیاز پتنت‌های ضروری استاندارد برای استفاده در صنایع مختلف و کاربردهای متمایز است. این امر، به‌ویژه در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات و فناوری‌های نوظهوری مانند اینترنت اشیاء «IoT» که طیفی وسیع از کاربردها و محصولات مختلف را شامل می‌شود، نمود بیشتری می‌یابد. در این زمینه، از یک‌سو دارندگان پتنت استدلال می‌کنند که فناوری استاندارد، می‌تواند بسته به نوع محصول و کاربرد فناوری در آن، اثرگذاری متفاوتی در محصول نهایی داشته باشد (از جمله سرعت بالاتر، ظرفیت بیشتر و تأخیر کمتر) و عملاً تعیین یک نرخ حق امتیاز واحد برای تمامی کاربردها، اصل غیر تبعیض‌آمیز بودن توافق را زیر سؤال می‌برد. در مقابل، اخذکنندگان مجوز نیز بر این عقیده‌اند که حق امتیاز، می‌بایست برای یک فناوری پتنت شده استاندارد، یکسان بوده و صرف‌نظر از وسایل و دستگاه‌هایی که در آن‌ها به کار رفته و یا میزان استفاده، محاسبه شود. استدلال آن‌ها این است که نرخ‌های متفاوت (به‌ویژه بر مبنای میزان استفاده از فناوری)، می‌تواند ارزش ایجاد شده توسط مخترعین پایین‌دست را به دارندگان امتیاز فناوری انتقال دهد و عملاً بر خلاف رویکرد «Ex Ante» خواهد بود. علاوه بر این، اخذ مجوز از سوی تأمین‌کنندگان بر مبنای روش «SSPPU» با نرخ‌های متفاوت، با توجه به محصولات نهایی مختلف و ناشناخته بودن اجزای بکار رفته در هر یک از این محصولات، عملاً امکان‌ناپذیر خواهد شد.

 

نکاتی در خصوص روش‌های پرداخت حق امتیاز

در انتها، چند نکته کلیدی برای روش‌های رایج برای پرداخت حق امتیاز پتنت را معرفی خواهیم کرد. هر یک از این روش‌ها، بسته به شرایط توافق و ماهیت فناوری پتنت شده، می‌توانند مزایای مختلفی در بر داشته باشند.

نرخ و مقدار ثابت یا غیرثابت: نرخ حق امتیاز، با توجه به نسبت قیمت کلی محصول و قیمت اجزای محصول محاسبه می‌شود. بدیهی است که اخذکنندگان مجوز، می‌بایست نسبت به تغییر قیمت محصول با توجه به شرایط بازار و فرآیندهای پیچیده آن، آگاهی کامل داشته باشند. برای کاهش تبعات چنین تغییرات قیمتی، می‌توان نرخ را بدون در نظر گرفتن نوسانات قیمتی بازار و به صورت ثابت، تعیین نمود.

پرداخت یکجا «Lump Sum» و پرداخت‌های جاری: پرداخت یکجا و ثابت حق امتیاز، دارای مزایا و محدودیت‌هایی برای صاحب‌امتیاز پتنت است. از یک‌سو، ریسک عدم پرداخت از سوی اخذکننده از بین رفته و دیگر لازم نیست که بر چگونگی استفاده از فناوری و این‌که در حال حاضر، از آن استفاده می‌شود یا خیر، نظارت شود. از سوی دیگر، تعیین یک حق امتیاز ثابت و پرداخت آن، وابستگی به عملکرد فروش آتی (کاربرد واقعی فناوری در بازار محصول و موفقیت محصول) را به صفر می‌رساند. همین عامل، موجب می‌شود که معمولاً شرایطی مبنی بر پیش‌بینی فروش آتی در موافقت‌نامه‌های پتنت گنجانده شود.

گفتنی است، در مقابل روش پرداخت یکجا، محاسبه و پرداخت حق امتیاز بر مبنای میزان استفاده واقعی از فناوری بکار گرفته می‌شود که هزینه‌های نظارت بر توافق را افزایش داده و در عین حال، پاسخ به تغییرات فروش و تعدیل حق امتیاز بر مبنای آن، ساده‌تر می‌گردد.

منابع و ماخذ