مدیریت مالکیت فکری در استارت‌آپ‌ها
۰۹ خرداد ۱۳۹۸ مدیریت مالکیت فکری در استارت‌آپ‌ها

مقدمه

یکی از کلیدی‌ترین بازیگران اکوسیستم نوآوری، شرکت‌های استارت‌آپی بوده که به عنوان موتور محرکه رشد و توسعه اقتصادی جوامع به حساب می‌آیند. کسب‌وکارهای نوپا، دارای ویژگی‌های منحصربه‌فردی هستند که آن‌ها را از یک شرکت فناور بزرگ و ساختاریافته، متمایز می‌سازد. بدیهی است، فعالیت در حوزه فناوری و سروکار داشتن مستمر با مقوله نوآوری، به معنای نقش پررنگ «مالکیت فکری» در استارت‌آپ‌ها است. در این مقاله، سعی خواهد شد تا مهم‌ترین مسائل مرتبط با مدیریت مالکیت فکری در استارت‌آپ‌ها، مورد بررسی و تجزیه‌وتحلیل قرار گیرد.

 

نقش کلیدی مالکیت فکری در موفقیت کسب و کار

نوآوری به‌عنوان یکی از عوامل اصلی رشد در رقابت و توسعه اقتصادی و اجتماعی شناخته می‌شود. اهمیت نوآوری به حدی است که امروزه کشورها، راهبردهای رشد و توسعه خود را بر اساس نوآوری‌ها طراحی می‌کنند؛ چرا که نوآوری فرصتی برای توسعه سریع و افزایش رقابت‌پذیری در حوزه بین‌المللی است.

اما پرسشی که به ذهن می‌آید، این است که نوآوری را چگونه می‌توان اندازه گرفت؟ به عبارت بهتر، یک اقتصاد نوآور چه ویژگی‌هایی داشته و بر اساس چه شاخصی می‌توان بین آن و یک اقتصاد غیر نوآور تمایز قائل شد؟ «پتنت»، کلیدواژه پاسخ به این سؤال است. نوآوری یک اقتصاد مشخص، از طریق تعداد پتنت‌ها و نیز، تعداد ارجاعات به پتنت‌ها اندازه‌گیری می‌شود. البته باید توجه داشت که پتنت‌های به ثبت رسیده، نشان‌دهنده سطح آگاهی‌ها از نیاز به محافظت از دارایی‌های فکری است و در مقابل، پتنت‌های گرنت شده، بازتابی از کیفیت راه‌حل‌ها و نوآوری‌های توسعه‌یافته می‌باشند.

توجه به مالکیت فکری، تأثیری مثبت بر اقتصاد داشته و تقریباً تمامی صاحب‌نظران حوزه مالکیت فکری، بر این نکته تأکید دارند که پتنت و سایر انواع مالکیت فکری، منابعی ارزشمند و همراه با مزایای اقتصادی به شمار می‌روند. در طی سال‌های اخیر، بسیاری از کشورهای جهان، شاهد افزایش فعالیت‌های ثبت اختراع، نشان‌های تجاری و طراحی‌های صنعتی بوده‌اند. در مجموع، سالیانه ۳.۱ میلیون درخواست جدید در دفاتر ثبت اختراع سرتاسر جهان به ثبت می‌رسند که از این تعداد، حدود ۱.۳ میلیون درخواست، به چین تعلق دارد. علاوه بر رشد چشمگیر درخواست‌های ثبت اختراع، افزایش قابل‌توجه فعالیت‌ها در زمینه ثبت نام‌های تجاری، از روندهای دیگر مشاهده شده در سال‌های اخیر است که نشان می‌دهد، کسب‌وکارهای مختلف سعی دارند از سیستم‌های مالکیت فکری، جهت حفاظت از دارایی‌های فکری خود استفاده نمایند.

اگر کمی دقیق‌تر به فضای کسب‌وکار بنگریم، درخواهیم یافت که دارایی‌های نامحسوس، تنها برای شرکت‌های بزرگ و مشهور اهمیت نداشته و هر شرکت نوآوری، از جمله کسب‌وکارهای کوچک و متوسط، حفاظت و بهره‌برداری بهینه از این دارایی‌ها را در اولویت سیاست‌های خود قرار می‌دهند. این امر، به‌ویژه از این جهت که توانایی شرکت‌ها در به‌کارگیری نوآوری یکی از مهم‌ترین نشانه‌های مدرن بودن، کارایی و بهره‌وری آن‌ها است، اهمیتی بیش از پیش یافته است. نوآوری‌ها، شاخص اصلی توسعه یک شرکت بوده که منجر به غنی‌سازی بازار، از لحاظ محصولات و خدمات جدید و باکیفیت و نیز، تغییرات سازمانی در شرکت و پیرامون آن می‌گردد.

تشدید رقابت، باعث می‌شود تا شرکت‌ها به دنبال روش‌های نوین تولید و عرضه محصولات جدید و بهبود محصولات موجود باشند. با این حال، بسیار مهم است که شرکت‌ها از سرمایه‌های فکری، منابع انسانی و سایر دارایی‌های نامشهود خود، آگاه بوده و بدانند که تمامی آن‌ها، می‌توانند ارزشی قابل‌توجه داشته باشند. آگاهی از وجود این دارایی‌ها و شناسایی صحیح آن‌ها، یکی از فاکتورهای کلیدی موفقیت یک کسب‌وکار خواهد بود. از سوی دیگر، نبود محافظت از حقوق مالکیت فکری، یا تضمین نامناسب اخذ چنین حقوقی، می‌تواند توسعه یک شرکت را در وضعیت دشواری قرار داده و حتی منجر به بحث‌های حقوقی گسترده و بسیار پیچیده شود.

 

نوآوری چیست؟ روند تغییرات از «کارآفرینان فردی» به «شرکت‌های نوآور»

نوآوری یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های اقتصاد معاصر است. نوآوری فرآیند تبدیل ایده‌ها و دانش جدید، به محصولات و خدمات جدید است. با جستجو در تحقیقات و پژوهش‌های انجام گرفته، تعاریف زیادی از نوآوری می‌یابیم. «جوزف شومپیتر»، یکی از صاحب‌نظران اقتصاد نوآوری و کارآفرینی، طی تحقیقات خود، نوآوری را به پنج طبقه تقسیم‌بندی می‌کند:

۱. عرضه یک محصول جدید یا گونه جدیدی از محصول از پیش شناخته‌شده؛

۲. به‌کارگیری روش‌های جدید تولید یا فروش یک محصول (که هنوز در صنعت، تثبیت نشده‌اند)؛

۳. باز نمودن یک بازار جدید (بازار، برای شاخه‌ای از صنعت که تا به حال ارائه نشده است)؛

۴. تملک منابع جدید تأمین مواد خام یا کالاهای نیمه تکمیل؛

۵. ساختار صنعت جدید، مانند ایجاد یا نابودی یک موقعیت انحصاری.

نوآوری در طیف‌های گسترده‌ای از تغییرات بزرگ و کوچک درک می‌شود و نماد رایج برای تغییر، چیزی جدید است که خود را به‌عنوان محصولات جدید، فناوری‌های نوآورانه، خدمات غیر سنتی یا روش‌های مدیریت غیر سنتی نمایش می‌دهد. بسیاری از نظریه‌پردازان حوزه مدیریت، نوآوری را به‌عنوان فرآیندی که در صنعت صورت می‌گیرد شناخته و به‌طور دقیق‌تر، به‌عنوان اولین عرضه به بازار محصول، فرآیند، سیستم یا دستگاه جدید و یا حتی اولین کاربرد یک اختراع، به‌حساب می‌آورند. البته برخی از محققین، نوآوری را در معنای گسترده‌تری در نظر می‌گیرند. آن‌ها نوآوری را نوعی تغییرات خلاقانه دانسته که نه تنها در صنعت، بلکه در سیستم‌های دیگر اجتماعی، اقتصادی، فناورانه، محیطی و ... نیز، ممکن است رخ دهد.

یکی از اختلاف‌نظرها پیرامون مفهوم نوآوری، تفاوت‌ها و مشابهت‌های آن با مفهوم اختراع است. گروهی بر این باورند که اصطلاح نوآوری و اختراع، مترادف بوده و منظور از آن، فرآیندی پیچیده و توسعه‌یافته از ایجاد، توزیع و استفاده از نوآوری، با تمرکز بر رشد و توسعه فعالیت‌های نوآورانه است. یکی بودن اختراع و نوآوری، یکی از عقایدی است که عموم مردم به آن باور دارند. با این حال، بررسی عمیق‌تر این مفاهیم، نشان می‌دهد که تفاوت‌هایی هر چند کوچک، بین اختراع و نوآوری وجود دارد. اختراع را می‌توان ساخت یک محصول یا یک فرآیند برای اولین بار تعریف نمود و در مقابل، نوآوری، در صورتی اتفاق می‌افتد که فردی در یک محصول، فرآیند یا سرویسی جدید، پیشرفتی مستمر حاصل نموده و به نوعی آن را بکار گیرد. شومپیتر در تئوری نوآوری خود، به صراحت به تفاوت‌های بین نوآوری و اختراع اشاره دارد. وی تأکید دارد: «تنها تعداد کمی از کارآفرینان می‌توانند ظرفیت‌های کاربردی یک اختراع مشخص را یافته و از آن به نفع خود استفاده نمایند.»

در اقتصاد مدرن، نوآوری رابطه نزدیکی با کارآفرینی دارد. در حال حاضر، نوآوری بهینه‌ترین روش برای ورود و بقای شرکت‌های کوچک و متوسط در بازار است. یک شرکت در صورتی نوآور در نظر گرفته می‌شود که محصولات یا خدمات جدید را ایجاد نموده یا از منابع بیرونی جذب نماید و همچنین قابلیت و انعطاف لازم برای سازگاری مداوم با تغییرات محیطی را داشته باشد. اگر بخواهیم روند کارآفرینی در دهه‌های اخیر را توصیف کنیم، می‌توان گفت:

  • در طول چند سال گذشته، تعداد شرکت‌های جدید و کسب‌وکارهای راه‌اندازی شده، رو به رشد بوده است. این امر، به معنای روند فزاینده کارآفرینی در جوامع است.
  • کیفیت کارآفرینی، کاملاً افزایشی و رو به بهبود است. کارآفرینان و کسب‌وکارهای راه‌اندازی شده، به‌عنوان یک گروه متمرکز، نقشی بزرگ‌تر و افزایشی در ایجاد رفاه اجتماعی ایفاء می‌کنند. داده‌ها نشان می‌دهد که این گروه، بخش قابل‌توجهی از سود ناخالص داخلی جوامع را به خود اختصاص داده‌اند.
  • از دیدگاه حقوقی، کسب‌وکارها سعی دارند تا ساختار شرکتی خود را بهبود داده و از حالت کارآفرینی فردی، فاصله بگیرند. سهم شرکت‌ها به‌عنوان شخصیت‌های حقوقی، در فضای کسب‌وکار در حال افزایش بوده و در مقابل، کسب‌وکارهای فردی و خانوادگی روندی کاهشی در پیش گرفته‌اند.
  • کارآفرینان با نوعی آزادی در فضای کسب‌وکار مواجه شده و تمرکز آن‌ها بر توسعه است. این روند را می‌توان در قالب اکوسیستم کارآفرینی و نوآوری توصیف نمود؛ فضایی که ایده‌های جدید همه‌روزه خلق شده، سرمایه‌گذاران با علاقه بیشتری در توسعه ‌این ایده‌های نوآورانه مشارکت نموده و درصد بیشتری از نوآوری‌ها، تجاری‌سازی شده و به بازار تقاضا راه می‌یابند. البته این مطلب در فناوری‌های نوظهور تا حدی متفاوت بوده و مقیاس فعالیت‌های توسعه‌ای در لبه‌های دانشی، هنوز خیلی زیاد نیست.

مطالعه روندهای فوق، یک نکته بسیار مهم را نمایان می‌سازد. شرکت‌های نوآور فردی (کارآفرینان فردی در مدل جوزف شومپیتر)، به شدت کم شده و نمونه‌هایی مانند «استیو جابز» یا «هنری فورد» با ویژگی‌های منحصربه‌فرد، روحیه ریسک‌پذیر و قدرت رهبری قابل‌ملاحظه، به یک استثنا بدل شده‌اند. البته این به معنای روند کاهشی نوآوری نیست؛ بلکه برعکس، نوآوری به شدت افزایش یافته و به همین دلیل، نوآوری در ساختار شرکتی و به صورت سازمان‌یافته در مراکز تحقیق و توسعه صنعتی (شرکت‌های نوآور در مدل جوزف شومپیتر)، ادامه یافته است.

 

استارت‌آپ و نوآوری

اگر دارایی‌های فکری را از منظر ارزش بالقوه آن‌ها (پتانسیل درآمدزایی از دارایی‌های فکری) و نیز، احتمال بروز چالش‌های حقوقی به دلیل عدم توجه مناسب به حفاظت و بهره‌برداری از آن‌ها (دعوی‌های پرهزینه و بسیار زمان‌بر) بنگریم، کسب‌وکارهای نوپا به دلیل عدم برخورداری از منابع مالی قابل‌ملاحظه و محدودیت‌های فراوان، به شدت به موضوع «مالکیت فکری» نیازمندند. نوآوری را می‌توان عنصری جدایی‌ناپذیر از استارت‌آپ‌ها دانست؛ به حدی‌که امروزه استارت‌آپ‌های مبتنی بر فناوری‌های پیشرفته، از بازیگران اصلی اکوسیستم نوآوری و کارآفرینی به حساب می‌آیند. بسیاری از این شرکت‌ها، حاشیه رقابتی خود را بر مبنای نوآوری و سرمایه فکری قرار می‌دهند. در این بافتار، بسیار مهم است که دارایی‌های نامحسوس متعلق به شرکت، به صورت قانونی تحت حفاظت قرار گیرند و همچنین دانش و آگاهی در زمینه مدیریت و محافظت از دارایی‌های فکری، به‌ویژه در حوزه انتقال فناوری، افزایش یابد. این فرآیندها، اغلب عاملی تعیین‌کننده در توسعه استارت‌آپ‌ها به شمار می‌آیند.

یک استارت‌آپ، کسب‌وکاری جدید و نوپا است که هیچ‌گونه تجربه یا دانش قبلی برای ورود به فضای کسب‌وکار نداشته است. شرکت‌های استارت‌آپی، بر مبنای یک ایده خلاقانه یا به تعبیری فرصتی پنهان که از سوی بنیان‌گذاران شناسایی شده است، شکل گرفته و سعی می‌کنند تا در کوتاه‌ترین زمان ممکن و در قالب یک محصول فناورانه و جدید، به آن فرصت که اغلب مبتنی بر یک فناوری است، پاسخ دهند.

دوره‌های ابتدایی آغاز به کار یک شرکت، بسیار حساس است؛ چرا که انواع و اقسام محدودیت‌ها، اعم از مالی، مدیریتی و حتی ریسک‌های فنی مرتبط با محصول، می‌تواند بقای کسب‌وکار را به خطر اندازد. البته اوضاع به این تیرگی هم نیست؛ کسب‌وکارهای استارت‌آپی مزیت‌هایی هم با خود دارند که می‌تواند رشد غیرقابل تصور آن‌ها در کوتاه‌ترین زمان ممکن را به همراه داشته باشد. چه کسی فکر می‌کرد که شبکه اجتماعی ساخته شده برای ارتباط دانشجویان یک دانشگاه، به یک پلتفرم جهانی و مشهور به نام فیسبوک بدل شود که حتی ابراز نگرانی‌هایی از قدرت گرفتن بیش از حد آن ابراز گردد. تسلا نمونه دیگری از کسب‌وکارهای نوپایی است که در یک بازه زمانی کوتاه، توانسته است خود را به یک پیشگام و رهبر حوزه فناوری بدل سازد. فیسبوک، تسلا و ده‌ها مثال دیگر، نشان می‌دهند که استارت‌آپ‌ها هم ابزارهایی برای مقابله با محدودیت‌های خود به همراه دارند. برای مثال، آن‌ها در بهره‌گیری از فناوری‌های جدید، کارآمدتر بوده و به دلیل برخورداری از تیم دانشی چابک و کوچک، انعطاف بهتری در مقابل تغییرات سریع فضای کسب‌وکار نشان می‌دهند.

راه‌اندازی استارت‌آپ، یک روند جهانی و فراگیر است. سیاست‌گذاران دولتی و منطقه‌ای، در پی راه‌های بهتر برای ایجاد محیطی مناسب برای فعالیت استارت‌آپ‌ها هستند. وب‌سایت «Startup Genome»، با بررسی ۵۵ اکوسیستم استارت‌آپی در بیش از ۲۸ کشور جهان، هشت عامل کلیدی که می‌تواند به رشد و تداوم اکوسیستم‌های استارت‌آپی کمک نمایند را شناسایی نموده است. این عوامل، به شرح زیر است:

  • تأمین بودجه پایدار؛
  • دسترسی به بازارهای هدف؛
  • ارتباطات جهانی؛
  • استعداد و قابلیت فنی؛
  • تجربه استارت‌آپ در مدیریت کسب‌وکار و فعالیت در بازار؛
  • شناسایی و جذب منابع (درونی و بیرونی)؛
  • مشارکت‌های حقوقی؛
  • v     بلندپروازی و راهبرد بنیان‌گذاران.

با توجه به فاکتورهای فوق، در میان ۲۰ اکوسیستم استارت‌آپی برتر، ۹ اکوسیستم در آمریکای شمالی، ۶ اکوسیستم در اروپا و ۵ مورد دیگر در آسیا قرار دارند. جالب اینجا است که نقش استارت‌آپ‌های آسیایی رو به افزایش است. «پکن» و «شانگهای»، تلاش‌های بسیار وسیعی برای ارتقاء اکوسیستم استارت‌آپی خود داشته‌اند و احتمالاً در سال‌های آتی، خبرهای بسیاری از موفقیت استارت‌آپ‌های فعال در این مناطق خواهیم شنید.

تعاریف زیادی برای استارت‌آپ وجود دارد؛ به عنوان مثال، این اصطلاح اشاره به کسب‌وکارهایی دارد که پردازش اطلاعات و فناوری، عناصر کلیدی مدل کسب‌وکار آن‌ها به شمار می‌رود. اغلب استارت‌آپ‌ها، پس از یافتن مدل کسب‌وکار خود، مسیر بلوغ و تبدیل به یک شرکت ساختاریافته را می‌پیمایند؛ اما برخی دیگر، برای مدتی طولانی‌تر به همان سیره و روش استارت‌آپی باقی می‌مانند. تصمیم در این مورد، به شدت به فضای پویا و در حال تغییر صنایع و نیز، ماهیت فناوری وابسته است. رویکردهای مختلفی وجود دارد که تا چه زمانی یک شرکت در حال فعالیت را می‌توان استارت‌آپ نامید. برخی می‌گویند که استارت‌آپ شرکتی است که تحت شرایط مبهم و غیرقطعی و با سابقه‌ای کمتر از ده سال، برای ساخت محصولات و خدمات جدید ایجاد شده است.

تجربه اقتصادهای پیشرفته، اظهار می‌دارد که توسعه چنین شرکت‌هایی، نیازمند محیط عملیاتی بهینه بوده که به آن اکوسیستم گفته می‌شود. این شرکت‌های جوان، می‌توانند با چالش‌های زیادی مواجه شوند. به عنوان مثال، مقررات قانونی و یا مشکلات مالی در مراحل اولیه، موانعی در راه توسعه آن‌ها به شمار می‌رود. یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های موجود، حفاظت از حقوق مالکیت فکری است. هنوز درک کمی از مالکیت فکری وجود دارد که این امر اغلب به صورت ناآگاهانه، منجر به استفاده از حقوق انحصاری متعلق به دیگران از سوی استارت‌آپ‌ها می‌شود. علاوه بر این، توجه نداشتن به این مقوله، موجب می‌شود تا دارایی‌های فکری به درستی تحت حفاظت قرار نگرفته و عملاً مزیت‌های فناورانه خود را که به سختی توسعه داده‌اند، در خطر بهره‌برداری غیرمجاز از سوی دیگران قرار دهند. به همین دلیل، محافظت از دارایی‌های فکری، باید به عنوان یکی از عناصر راهبردی شرکت‌های استارت‌آپی تلقی گردد.

 

چالش‌های شرکت‌های استارت‌آپی در زمینه «IP»

موضوع نوآوری و حفاظت از آن، دغدغه اصلی هر کسب‌وکار استارت‌آپی است. استارت‌آپ‌ها در صورت غفلت از این موضوع، به مشکلات بزرگی بر می‌خورند؛ چرا که رقبا اگر بدانند ایده کسب‌وکار به خوبی محافظت نشده است، آن را به آسانی می‌دزدند. این موضوع، به قدری اهمیت دارد که مالکیت فکری را یک زیرساخت مهم در توسعه فناوری قلمداد می‌کنند. شرط اصلی توسعه فناورانه، سیستمی مدرن، کارآمد و بهینه برای محافظت از دارایی‌های نامحسوس است. مالکیت بر یک پتنت، نشان تجاری و یا طراحی صنعتی، به شرکت‌ها کمک می‌کند تا با خیالی آسوده، در فضای کسب‌وکار قدم بگذارند.

یکی از ارزشمندترین انواع حقوق مالکیت فکری، یک نشان تجاری، نام محصول یا طراحی بسته‌بندی شناخته شده است که می‌تواند یک کسب‌وکار مدرن را از دیگران متمایز سازد. این عناصر، هویت بازاری یک شرکت را ایجاد می‌کنند و به‌طور مستقیم، در سودآوری شرکت نقش دارند. نوع دیگر، پتنت‌ها و طراحی‌های صنعتی است که از فناوری‌های توسعه‌یافته درون شرکت، محافظت می‌کنند. البته با توجه به همگرایی فناوری‌ها در کسب‌وکارهای فعلی، ممکن است نیاز به مجوز بهره‌برداری از پتنت‌های شرکت‌های دیگر داشته باشیم که این امری کاملاً رایج است. پتنت‌ها و طراحی‌های صنعتی، تأثیری قابل‌توجه بر ارزش و جایگاه یک شرکت در بازار و چشم‌انداز توسعه آتی آن دارد. حقوق کپی‌رایت نیز، در صنایع خاصی به‌ویژه چاپ و نشر، سرگرمی و محتوای رسانه‌ای، بکار گرفته می‌شود. مسئله مهم دیگر محرمانه بودن اسرار تجاری و دارایی‌های فکری تا پیش از ثبت در سیستم‌های مالکیت فکری است که می‌بایست به دقت رعایت گردد. حتی ممکن است یک شرکت بنا به دلایل مختلف، تمایلی به افشای بخشی از دارایی‌های فکری خود نداشته باشد و آن‌ها را در قالب اسرار تجاری حفظ نماید. بدیهی است که در چنین شرایطی، ریسک بهره‌برداری غیرمجاز از دارایی فکری، بر عهده خود شرکت خواهد بود. بهترین مثال از این قضیه، فرمول تجاری کوکاکولا است که با توجه به محدودیت زمانی حفاظت از پتنت، به صورت یک راز تجاری حفظ شده است.

در سال ۲۰۱۶ میلادی، بنیاد استارت‌آپ‌های لهستان، پیمایشی در میان استارت‌آپ‌های این کشور انجام داد که شرایط و ویژگی‌های آن‌ها را با جزئیات دقیق نشان می‌داد:

۱. میانگین سن آن‌ها کمتر از دو سال بود. (از این لحاظ، پس از رومانی (۱.۳ سال) و ایتالیا (۱.۷) سال، در رده سوم جوان‌ترین کسب‌وکارهای اروپایی قرار داشتند.)

۲. افراد خارجی کمی در استارت‌آپ‌های لهستانی کار می‌کردند. (۹۵ درصد از شرکت‌های نوآور، مؤسس لهستانی داشته و تنها پنج درصد از آن‌ها از ملیت‌های دیگر بودند.)

۳. استارت‌آپ‌های لهستانی، عمدتاً نرم‌افزار و خدمات برای دستگاه‌های موبایل توسعه داده و بر تجارت الکترونیک متمرکز بودند.

۴. سطح فعالیت‌های ثبت اختراع در میان شرکت‌های لهستانی، در قیاس با رهبران جهانی و اروپایی، بسیار پایین است.

۵. از هر چهار استارت‌آپ، یکی از آن‌ها با دانشگاه همکاری دارد (برای محققین و نوآوران فردی نیز آمار مشابه است).

۶. از هر ده استارت‌آپ بررسی شده، یک استارت‌آپ آزمایشگاه تحقیقاتی مخصوص به خود را داشت.

نتایج پیمایش، حاکی از این است که استارت‌آپ‌های یاد شده، از دانش کافی در زمینه ابزارهای محافظتی اختراعات خود و همچنین مزایای به دست آوردن چنین محافظتی، برخوردار نیستند. علاقه کم شرکت‌های لهستانی برای ثبت درخواست‌های جدید در سیستم پتنت، عمدتاً به دلیل موانع بر سر راه همکاری بین علم و کسب‌وکار است. تفاوت‌های عمده در درک ارزش فناوری، مشکلات در انتقال حقوق مالکیتی و توسعه راه‌حل‌هایی در واحدهای تحقیق و توسعه که اغلب از نیازهای بازار فاصله ‌دارند، از دیگر موانع موجود است. کارآفرینان و بنیان‌گذاران استارت‌آپی، اغلب در مورد ثبت یک نشان تجاری، ارائه درخواست برای ثبت اختراع و یا محافظت از رازهای تجاری، فکر نمی‌کنند.

باید توجه داشت که درخواست برای ثبت اختراع، قطعاً هدف نهایی یک استارت‌آپ نیست؛ بلکه معمولاً یکی از گام‌های توسعه یک کسب‌وکار به شمار رفته و به مثابه یک شاخص موفقیت استارت‌آپ در نظر گرفته می‌شود. بررسی‌ها نشان می‌دهد، استارت‌آپ‌هایی که پتنت مرتبط با فناوری را در اختیار دارند، رشد بالاتری از لحاظ فروش و توسعه کسب‌وکار دارند.

در ادامه با سه چالش عمده استارت‌آپ‌ها پیرامون حفاظت از دارایی‌های فکری و ثبت اختراع، آشنا خواهیم شد:

 

الف) نبود راهبرد مدیریت مالکیت فکری در استارت‌آپ‌ها:

مدیریت مؤثر مالکیت فکری، باید یکی از عناصر اولیه خط‌مشی توسعه‌ای شرکت باشد. این مسئله، به‌شدت افزایش رقابت‌پذیری در بازار را تحت تأثیر قرار می‌دهد. مدیریت مالکیت فکری در یک شرکت، شامل توسعه مالکیت فکری، تحلیل بازار، محافظت از حقوق مالکیت فکری، اقداماتی معطوف بر تجاری‌سازی، به اشتراک‌گذاری و کسب اطلاعات و همچنین، فروش حقوق انحصاری در اختیار است. استراتژی جامع مالکیت فکری، باید بخشی از راهبرد توسعه عمومی یک شرکت باشد (البته با در نظر گرفتن تمامی جنبه‌ها). برای مثال، اندازه شرکت و یا ماهیت صنعت، می‌تواند به‌طور مستقیم بر تمرکز بر نوع حقوق مالکیت فکری، اثرگذار باشد. علاوه بر این، ماهیت نوآوری‌های پیچیده، نیازمند این است که شرکت‌ها از یک طرف، محافظت و به اشتراک‌گذاری فناوری‌های خود و از طرف دیگر، دسترسی به فناوری‌های محافظت شده دیگران را، مدنظر داشته باشند.

در لهستان، ۳۴ درصد از کارآفرین‌ها یک راهبرد نوآورانه ندارند و اعمال آن در آینده نزدیک را نیز، پیش‌بینی نمی‌کنند. ۳۳ درصد از شرکت‌ها، اعلام می‌کنند که این راهبرد را در آینده توسعه خواهند داد. تنها ۱۸ درصد از شرکت‌ها چنین راهبردی دارند. یک منطق رایج برای اتخاذ راهبرد نوآوری، ظهور فناوری جدید یا نیازهای جدید مشتری است. شرکت‌هایی که راهبردهای نوآورانه دارند، معمولاً نهادهای تجاری با یک جایگاه بازار قوی را شکل می‌دهند.

راهبرد نوآوری برای استارت‌آپ‌ها، عمدتاً شامل ریسک نوآوری و اقتصادی بالا است. به عبارت بهتر، شرکت می‌تواند یک راهبرد پویا را انتخاب نموده و یا به‌طور کلی، وجود دارایی‌های فکری و اهمیت اقتصادی آن‌ها را نادیده بگیرد، چیزی که اصطلاحاً راهبرد منفعل نامیده می‌شود. شرکت‌های بزرگ‌تر، می‌توانند این امکان را برای خود فراهم نمایند که یک راهبرد پویا را انتخاب کنند؛ زیرا منابع مالی بیشتری داشته و به احتمال زیاد، نقشی قابل‌توجه در بازار ایفاء می‌کنند. اما یک شرکت نوپا، با احتمال بیشتری یک راهبرد منفعل را انتخاب می‌کند، چرا که مقدار منابع کمتری برای توسعه و محافظت از منابع فکری در اختیار داشته و می‌تواند این هزینه را در جای دیگر (مثلاً توسعه فناوری و یا بازاریابی محصول) صرف کند. پرسش این است که آیا این روش برخورد با محافظت از منابع فکری، برای استارت‌آپ‌ها مناسب است؟

در پاسخ باید گفت، یک استارت‌آپ باید یک راهبرد پویا را انتخاب نماید. به‌عنوان نهادی که فعالیت‌های تجاری آن، رابطه نزدیکی با نوآوری دارد، باید در مورد روش محافظت از نوآوری خود تصمیم بگیرد. طبیعتاً، هزینه دریافت گواهی ثبت اختراع، مخصوصاً در پوشش‌های وسیع منطقه‌ای (مثلاً چند کشور مختلف و یا یک منطقه مشترک مانند اتحادیه اروپا) به معنای صرف هزینه زیاد است. چنین پتنتی، باید از فناوری اولیه یک شرکت و مزیت رقابتی مستتر در آن محافظت نموده، درآمدزایی از طریق اعطای مجوز بهره‌برداری از پتنت را تضمین نماید و حتی استارت‌آپ را برای خریداران یا سرمایه‌گذاران جذاب‌تر کند. به دلیل محدودیت‌های مالی استارت‌آپ‌ها، آن‌ها در بسیاری مواقع، محافظت بدون پرداخت هزینه را انتخاب نموده و از دارایی‌های نامحسوس خود، از طریق محرمانگی و کپی‌رایت محافظت می‌نمایند که می‌تواند چالش‌های فراوانی نیز برای این شرکت‌ها به همراه داشته باشد. از آنجایی‌که استارت‌آپ‌های زیادی در حوزه «IT» فعالیت می‌کنند و اغلب تصور می‌شود که نرم‌افزار نمی‌تواند موضوع ثبت اختراع باشد، حفاظت از طریق کپی‌رایت در دستور کار قرار می‌گیرد. این در حالی است که اختراعات نرم‌افزاری نیز قابلیت ثبت در سیستم پتنت را داشته و می‌توان یک نرم‌افزار دارای ایده نو و ابتکاری را از طریق سیستم پتنت مورد محافظت قرار داد. البته الزامات در خصوص پتنت‌های نرم‌افزاری بسیار پیچیده بوده و همین مسئله، چالش‌های زیادی را حتی برای دفاتر ثبت اختراع و دادگاه‌های حقوق مالکیت فکری، به همراه داشته است.

در مجموع، باید چنین نتیجه گرفت که یک شرکت استارت‌آپی، بایستی یک راهبرد دو لایه را در بحث دارایی‌های فکری و راهبرد نوآوری اتخاذ نماید: ۱) انتخاب محافظت از طریق پتنت که گران‌قیمت‌تر و در عین حال، قدرتمندتر است و ۲) محافظت از طریق محرمانه نگه داشتن اسرار تجاری و در برخی موارد معدود کپی‌رایت. پیشنهاد می‌شود که برای یک محصول راهبردی که بنیان مزیت رقابتی استارت‌آپ را تشکیل می‌دهد، ثبت اختراع استفاده شود و اسرار تجاری (محرمانگی) و محافظت از طریق کپی‌رایت، برای این مورد، استفاده نگردد.

در سطوح اولیه توسعه ایده، استارت‌آپ‌ها نیازمند حمایت از سوی یک شریک راهبردی هستند که می‌تواند بر روی پروژه آن‌ها سرمایه‌گذاری نموده و تجارب خود را با آن‌ها در میان بگذارد. در این خصوص، لازم است تا پیش از اشتراک‌گذاری آن ایده با افراد دیگر، اقداماتی برای محافظت از دانش یا ایده‌ای که در تملک استارت‌آپ است، صورت گیرد. تبادل اطلاعات، باید توسط یک قرارداد محرمانگی مناسب محافظت شود. استفاده از این قراردادها و نظارت بر پایگاه‌های داده مالکیت فکری، یک عنصر کلیدی برای توسعه اقتصادی استارت‌آپ‌ها بوده که نباید از آن غفلت نمود.

نکته آخر این‌که محافظت از نقض حقوق انحصاری تحت تملک کسب‌وکار، باید به‌عنوان بخشی از راهبرد مدیریت مالکیت فکری در نظر گرفته شود. نظارت بر فعالیت‌های ثبت اختراع رقبا، از جمله اقداماتی است که در این زمینه باید انجام گیرد. پس بایستی رصد فعالیت‌های رقبا در صنعت را، در راهبرد محافظت از مالکیت فکری خود گنجانید.

 

ب‌) چالش‌های مالی استارت‌آپ‌ها:

برای مدتی طولانی، مشکل اصلی توسعه نوآوری‌ها، نبود سیستم تأمین مالی مناسب بود. محبوب‌ترین منبع مالی برای استارت‌آپ‌ها، عبارتند از: ۱) منابع شخصی، خانوادگی و دوستان، ۲) کارآفرینان فردی یا فرشتگان کسب‌وکار، ۳) گرنت‌های دولتی و ۴) صندوق‌های سرمایه‌گذاری مخاطره‌پذیر.

با توجه به محدودیت‌های مالی شدید استارت‌آپ‌ها، چالش هزینه‌بر بودن محافظت از دارایی‌های فکری، می‌تواند دوچندان شود. امروزه محافظت از مالکیت فکری، نسبتاً گران است. هزینه‌ها عمدتاً شامل طراحی و اعمال یک راهبرد مدیریتی در ارتباط با محافظت از مالکیت صنعتی، هزینه خدمات حقوقی مرتبط با به دست آوردن حقوق انحصاری، هزینه‌های اجرایی و حقوقی و ... است. در میان شکل‌های محافظتی موجود، محافظت از طریق پتنت، گران‌ترین آن‌ها بوده که با توجه به روند جهانی‌سازی تجارت و لزوم ثبت اختراع در چندین کشور مختلف، گران‌تر نیز می‌گردد.

شاید در نگاه اول، ثبت پتنت و پرداخت هزینه‌های آن، برای یک استارت‌آپ با بنیه مالی محدود، بسیار زیاد باشد، اما همین سرمایه‌گذاری در دارایی‌های «IP»، می‌تواند جذب سرمایه چند برابری را به همراه داشته باشد؛ چرا که سرمایه‌گذاران، شاخص پتنت را یکی از معیارهای ارزیابی استارت‌آپ می‌دانند.

 

ج) زمان طولانی ارزیابی و اعطای گواهی ثبت اختراع:

علاوه بر هزینه، یک چالش دیگر شرکت‌های استارت‌آپی در فعالیت‌های ثبت اختراع، میانگین زمانی بالا برای اعطای گواهی ثبت اختراع است که در برخی کشورها، به چندین سال هم می‌رسد. برای مثال در تایلند، میانگین زمان برای ارزیابی و تأیید یک درخواست ثبت پتنت دارویی، در حدود ۱۶ سال (در سال ۲۰۱۵) است. در برزیل نیز، ثبت اختراع در حوزه فناوری موبایل، به‌طور میانگین بیش از ۱۴ سال زمان نیاز دارد. این مدت زمان انتظار طولانی، برای بسیاری از مخترعین، کسب‌وکارها و سرمایه‌گذاران حوزه فناوری، نامناسب است، به‌ویژه این‌که عمر فعالیت استارت‌آپی یک شرکت، در حدود ۱۰ سال برآورد شده است.

البته این چالش در دفاتر ثبت اختراع معتبر جهان، تا حدودی کمتر است؛ چراکه این دفاتر بازه زمانی ارزیابی به نسبت پایین‌تری دارند. به عنوان مثال، در دفتر ثبت اختراعات و علائم تجاری آمریکا، بازه زمانی انتشار پتنت و ارزیابی تا گرنت آن، به صورت میانگین در حدود ۲۲ ماه است. البته این نکته شایان ذکر است که در سیستم‌های ثبت اختراع مختلف، بعضاً حمایت‌ها و راهکارهایی نیز به منظور تسریع فرایندهای ارزیابی صورت می‌گیرد. به عنوان مثال در هند، یک برنامه حمایتی برای ارزیابی سریع‌تر درخواست‌های ثبت اختراع استارت‌آپ‌ها وجود داشته که خارج از روند رسمی موجود در این کشور، می‌توان درخواست ارزیابی سریع‌تر را ارائه نمود. یکی دیگر از مثال‌های شایان ذکر، سنگاپور است که با توجه به سیاست‌های موجود در خصوص فناوری هوش مصنوعی، فرایند ارزیابی این قبیل پتنت‌ها را در یک برنامه جداگانه و در حدود ۶ ماه انجام می‌دهد. در حرکت دیگر حمایتی کشورها از نوآوران خود در بازارهای خارجی نیز، عمدتاً توافقاتی با دیگر کشورها صورت گرفته که تسریع فرایند ارزیابی در این کشورها را به دنبال خواهد داشت؛ به عنوان مثال، می‌توان به توافق ژاپن با برزیل و هند، اشاره نمود.