زنان نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند. مسئله توازن و تعادل جنسیتی، مسئلهای است که بخصوص در سالهای اخیر، توجهات زیادی را به خود معطوف داشته و برنامههای زیادی در راستای آن طراحی شده است. در دنیای اختراعات، علیرغم رشد تعداد اختراعات زنان، اما همچنان تعداد مخترعین زن اندک است و حداکثر به ۱۳٪ میرسد (به ازای هر هفت مرد مخترع، یک مخترع زن وجود دارد). اما مسئلهای که در آنالیز اختراعات توجه بیشتری را جلب میکند، این است که تیمهای مخترعینی که تمامی مخترعین آن را زنان تشکیل دهند، تقریباً ناچیز بوده و فقط ۰.۳ %از کل اظهارنامههای ثبت اختراع را تشکیل داده است.
سؤالاتی که اینجا مطرح میشود، عبارتاند از:
با اینکه ذهن نوآورانه و خلاق در مردان و زنان به نسبت یکسان است و در حقیقت شواهدی وجود ندارد که خلاف این نظریه را ثابت کند، چرا تعداد مخترعین زن اندک است؟
به چه دلیل در همین سهم اندک، مخترعین زن ترجیح میدهند یا خود بهتنهایی اختراع خود را ثبت کنند یا در همکاری با تیمی از مردان؟ چرا تمایل به همکاری در یک تیم مخترعین متشکل از زنان اندک است؟
مقدمه
نسبت مخترعین زن از سال ۱۹۹۸ تا سال ۲۰۱۷، از رقم ۶.۸٪، به رقم ۱۲.۷٪ رسیده است. علیرغم رشد قابلتوجه تحصیلات خانمها در علوم، فناوری، مهندسی و ریاضی (STEM)، تعداد زنانی که به اختراعی دستیافته باشند اندک است و در همین درصد اندک، مخترعین زن ترجیح میدهند خود بهتنهایی اختراعی را ثبت کنند یا در تیمی متشکل از مردان، دنبال ثبت اختراع خود باشند.
در این مقاله، ابتدا نتایج آنالیزی که اداره ثبت اختراع انگلستان (IPO)، بر روی پتنتهای ثبتشده در کل دنیا (با استفاده از پایگاه داده Patentscope) انجام داده است را مرور میکنیم و سپس در بخش "مباحثه" به تحقیقاتی میپردازیم که میتوانند تا حدودی به علل این فاصله در تعادل جنسیتی بپردازند.
آمار ورود زنان به عرصه اختراعات ازنظر تاریخی
تحقیقات نشان داده است که میزان مشارکت زنان در پروندههای ثبت اختراع تا سال ۱۹۶۵، عموماً بین ۲ تا ۳ درصد بوده و سپس تا سال ۱۹۹۸، به ۶.۸ درصد رسیده است. میزان مشارکت زنان در پروندههای ثبت اختراع طی ۲۰ سال گذشته، بهطور چشمگیری افزایشیافته (شکل ۱)، بهنحویکه از هر ۵ درخواست، حداقل نام یک مخترع زن به ثبت رسیده است. البته باوجود اینکه زنان اخیراً نقش بیشتری در ثبت اختراعات نسبت به گذشته دارند، همچنان بهعنوان بخشی از یک تیم بزرگتر که بیشتر آن را مردان تشکیل میدهند، فعالیت میکنند.
شکل ۱: نمودار رشد اختراعات زنان
نسبت مخترعین زن از نظر کشورهای محل اقامت
بر اساس آمارهای موجود از هفت کشور آمریکا، ژاپن، آلمان، چین، کره جنوبی، فرانسه و انگلستان با بیشترین تعداد مخترعین، کشور چین، با بیشترین افزایش میزان مشارکت از ۱۰٪ در سال ۱۹۹۸ به ۱۴٪ در سال ۲۰۱۷، بیشترین میزان رشد را به خود اختصاص داده است. با این وجود، کشور فرانسه با مشارکت ۱۶ درصدی و تقریباً ثابت زنان در همین بازه زمانی در پروندههای ثبت اختراع همچنان پیشتاز این حوزه است (شکل ۲). به عبارت دیگر، در فرانسه که کشوری پیشرو در زمینه ثبت اختراعات توسط زنان است، باز هم درصد مخترعین زن، به نسبت ۱ به ۵ نسبت به مردان نرسیده است!
شکل ۲: اختراعات ثبت شده توسط زنان (بهعنوان مخترع) در کشورهای پیشرو از نظر تعداد مخترعین زن
نحوه مشارکت زنان در حوزه اختراعات
یکی از موارد جالبی که در گزارش «IPO» به آن پرداخته شده است، نحوه همکاری زنان در تیمهای متشکل از هر دو جنس میباشد. نتایج حاصل از بررسی مخترعین و تیم آنها بر اساس جنسیت و میزان مشارکت در چهار گروه قرار میگیرد: ۱- تیم تماماً زن ۲- زنانی که بهعنوان تنها مخترع کار خود را ثبت نمودهاند ۳- تیم مختلط با یک زن و ۴- تیم مختلط با چند زن.
نتایج آنالیز (شکل ۳) نشان میدهد که زنان بیشترین مشارکت را در "تیم مختلط با چند مرد" دارند. در این بین و حتی درصد مخترعین زنی که به صورت منفرد فعالیت میکنند از زنانی که در یک تیم کاملاً زنانه فعالیت میکنند، بسیار بیشتر است. به عبارت دیگر، زنان بیشتر ترجیح میدهند که به صورت مستقل فعالیت کنند تا اینکه عضوی از یک تیم کاملاً زنانه باشند!
نکته دیگر آنکه در سالهای اخیر زنان عموماً تلاش نمودهاند تا عضو تیمی از مخترعین مرد باشند. به صورتیکه طبق آمارهای موجود در دو بازه زمانی سالهای ۲۰۰۲-۱۹۹۸ و ۲۰۱۷-۲۰۱۳، شاهد کاهش درصد تیمهای تماماً متشکل از مردان و افزایش سهم تیمهای مختلط متشکل از یک یا چند زن در تیمهای مخترعین هستیم.
شکل ۳: همکاری زنان مخترع در قالبهای مختلف همکاری
در مورد نحوه توزیع زنان در تیم، همچنان فرانسه و سپس آمریکا و انگلیس در صدر کشورهایی با بیشترین فراوانی مشارکت زنان در تیم قرار دارند. به علاوه تیمهای تماماً زن نیز، به ترتیب در همین کشورها بیشترین فعالیت را دارند.
سهم اختراعات زنان از نظر فناوریهای اختراع شده
چنانچه بر اساس طبقهبندی بینالمللی (IPC)، اختراعات را در ۶۵۰ زیرمجموعه و این ۶۵۰ زیرمجموعه را در ۳۵ حوزه اصلی فناوری و ۵ بخش اصلی طبقهبندی کنیم، عمدتاً اختراعات زنان در ۵ بخش اصلی شیمی، ابزارآلات، مهندسی الکترونیک، مهندسی مکانیک و سایر بخشها قابل دستهبندی هستند. از میان بخشهای مذکور، زنان با سهم ۳۵٪ از اختراعات حوزه شیمی دارای بیشترین مشارکت، چه به صورت تیمی و چه به صورت تنها مخترع اختراع در این حوزه هستند. پس از شیمی، به ترتیب، ابزارآلات، سایر حوزهها، مهندسی الکترونیک و مهندسی مکانیک، رتبههای بعدی را با درصدهای پایینتر به خود اختصاص دادهاند.
اما نکته جالبتر این است که بخش شیمی، بیوتکنولوژی و داروسازی (۳۴٪) همانگونه که در شکل ۴ نشان داده شده است، با مشارکت بیش از نیمی از مخترعین زن، بیشترین سهم مخترعین زن را به خود اختصاص داده است. به عبارت دیگر، زنان ترجیح بیشتری در زمینه اختراع در حوزه بایوتکنولوژی و داروسازی دارند. در بخش ابزارآلات نیز، ابزارآلاتی که زنان در اختراع آن بیشتر دست داشتهاند، ابزار اندازهگیری بیولوژیک (۲۳٪) و سنسورهاست. در سایر بخشها، مبلمان و دکوراسیون و بازی (۶.۱٪) و کالاهای مصرفی (۷.۸٪) به ترتیب بیشترین حضور زنان در عرصه تکنولوژی را بر مبنای این گزارش دارا بودهاند.
شکل ۴: اختراعات زنان در حوزههای مختلف فناوری
اختراعات زنان از بعد مالکیت اختراع؛ دانشگاه یا صنعت
در صورتیکه اختراعات زنان را در سه گروه با مالکیت فردی، مالکیت دانشگاهی و مالکیت بنگاهی دستهبندی کنیم، در حالی که حضور و فعالیتهای منجر به اختراع زنان در دانشگاه و صنایع بهطور همزمان در حال افزایش هستند، لکن همچنان بیش از نیمی از اختراعات زنان از دانشگاه منشأ میگیرد که این امر میتواند نشاندهنده فعالیت بیشتر و محیط مناسبتر دانشگاه برای زنان باشد یا محدود بودن عرصه صنعت برای ایجاد اختراعات توسط زنان.
بحث
علیرغم اینکه در سالهای اخیر، تعداد دانشجویان و فارغالتحصیلان در حوزه STEM ( علوم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضی) افزایش قابلملاحظهای داشته و حتی در مقاطعی از جامعه مردان نیز پیشی گرفته است (شکل ۵)، اما هنگامی که زمان ورود زنان به عرصه تحقیقات، اختراعات و نوآوری میرسد، با کاهش قابلملاحظه زنان نسبت به مردان مواجهیم. شکل 5 این مسئله را به خوبی نشان میدهد.
شکل ۵: نسبت زنان و مردان در مقاطع تحصیلاتی مختلف، تحقیقاتی و اختراعی
اگرچه اختراعات زنان در سالهای اخیر افزایش داشته است، ولی این افزایش هنوز با فاصله زیادی نسبت به مردان قرار گرفته است.
از آنجا که این نمودار جهانی است، میتوان نتیجه گرفت آمار کم برخی کشورها در این نتیجه مؤثر بوده و باعث پایین آوردن تعداد کل مخترعین شده است. اما اگر مسئله این بود، میتوانست نتیجهگیری کرد که با تسهیل ورود زنان برای تحصیل در حوزه STEM، میتوان بر این عدم توازن جنسیتی فائق آمد. اما نکته جالب اینجاست که هنگام بررسی آمار مخترعین کشورهای پیشرو نیز، این اختلاف زیاد بین تعداد مخترعین زن و مرد، همچنان با فاصله زیاد نسبت به یکدیگر وجود دارد. همانگونه که در شکل ۲ نشان داده شده است، فرانسه بیشترین تعداد مخترعین زن را نسبت به سایر کشورها داشته است. اما درصد مخترعین زن این کشور نیز همچنان پایین است و تنها ۱۶ درصد اختراعات این کشور را زنان در آن دخیل بودهاند.
بنابراین ورود کمتر زنان به عرصه اختراعات، نیاز به بررسی بیشتری دارد. چه عواملی باعث این درصد پایین مشارکت زنان در عرصه اختراعات شده است؟ آیا این تصور وجود دارد که اختراع مختص مردان است؟ آیا عوامل محدودکنندهای در مراکز تحقیق و صنعتی برای ورود زنان به عرصه اختراعات وجود دارد؟
نتایج یک بررسی که بر روی اظهارنامههای اختراع ثبت شده در اداره ثبت اختراعات آمریکا (USPTO) انجام شده است، نشان میدهد که هنگامی که زنان برای ثبت اختراعات خود اقدام میکنند، درصد پایینی از آنان موفق به دریافت مجوز ثبت اختراع خود و یا پتنت میشوند. اظهارنامههای اختراعات زنان عموماً رد میشوند و پروندههای مردود شده زنان هم، کمتر مورد پیگیری (توسط خود مخترعین یا مالکان اختراع) برای اعتراض به نتایج داوری قرار میگیرد.
در حین فرایند داوری برای دریافت گواهی ثبت اختراع نیز، تغییرات زیادی در ادعاها اعمال میشود که در نتیجه دامنه اختراع را محدودتر ساخته و در نتیجه از ارزش آن کاسته میشود. اختراعات گرنت شدهای که مخترعین آن زنان هستند نیز، نسبت به مردان کمتر مورد استناد قرار میگیرد وبنا به دلایلی نظیر نپرداختن هزینه نگهداری و حفظ پتنت، اختراعات گرنت شده زنان زودتر از موعد بیست ساله، منقضی شده و در اختیار عموم قرار می گیرد.
آیا این نتایج، نشان میدهد که زنان در نگارش اختراعات خود ضعف دارند یا کار انجام شده توسط آنان، از نوآوری لازم برخوردار نبوده است؟
پاسخ به این سوال، نیاز به تحقیق در مورد کیفیت پتنت ها و اختراعات ثبت شده زنان دارد. اما همین ضعف ها یکی از دلایلی است که میتواند زنان را به شرکت در گروههای مخترعین متشکل از مردان ترغیب کند، شاید همین ریسک پایینتر اختراعات مردان، در شکلگیری این تفکر که "مردان در عرصه اختراعات موفقتر عمل میکنند" نقش به سزایی داشته است. اما نظریه و تفکر تا چه حد میتواند صحیح باشد؟آیا لزوما این مورد، می تواند دلیل مشارکت زنان مخترع در تیمی از مردان باشد؟ اینکه این نظریه تا چه میزان می تواند درست باشد، به بحث زیادی نیازمند است ولی برخی نتایج تحقیقات نشان از این تمایل در محیط کاری مردانه و برتر انگاری مردان دارد. نتایج تحقیقات در این خصوص نشان داده است که زنان عموماً تمایل دارند با گروههای قویتری بهعنوان یک تیم فعالیت کنند. نتایج بررسی های روانشناسی به نام «Joyce Benenson» نشان داده است که زنان نسبت به مردان، تمایل کمتری به همکاری با افراد ضعیفتر دارند! و نکته جالبتوجهتر این است که زنان این جامعه آماری، زنان دیگر را افرادی ضعیفتر از خود میدانستند.
این تمایل به همکاری با مردان، در محیطهای کاری هم بسیار دیده میشود. نتایج تحقیقاتی که توسط یک استاد دانشگاه «UCLA» انجامشده این مورد را تأیید میکند. او در یک بررسی، نظرات ۶۰ هزار نفر در این خصوص را بررسی کرد و به این نتیجه رسید که عموما زنان این جامعه آماری، حتی زنانی که خودشان مدیر هستند، تمایل بیشتری به کار در محیطی دارند که رئیس آن مرد است (مردان همچنین ترجیحی دارند ولی نسبت ترجیح آنان کمتر است!)
دلایل متعددی برای این تمایل زنان در نظر گرفتهشده است. یکی از اساتید دانشگاه کرنل به نام «Michelle Duguid» در این مورد تحقیقات زیادی انجام داده است.در یکی از تحقیقات، او به این نتیجه رسیده است که زنان از اینکه مهر جانبداری از زنان دیگر (فمینیست) به پیشانی آنها بخورد واهمه دارند و یکی از دلایل انتخاب مردان بهعنوان رئیس و بالادست را این مورد عنوان کرده است. بهعبارتدیگر، عموما زنان ترجیح میدهند تا رئیس انتخابی آنان مرد باشد تا اینکه با انتخاب یک زن به عنوان رئیس، بهعنوان فمینیست شناخته شوند!
در تحقیق دیگری که توسط محققی به نام «Rudman» انجامشده، این تمایل زنان به داشتن رئیس و مدیری از گروه مردان بیشتر به چشم میخورد. در بررسی این محقق، او مدیران کارآمدی از دو جنس را انتخاب کرد تا حق انتخاب و تمایل زنان و مردان را برای انتخاب مدیر خود بسنجد. علیرغم این تفکر که مردان مدیر مرد را ترجیح میدهند، نتایج تحقیقات در جامعه آماری او نشان داد که هنگامیکه مدیری کارآمد باشد، ازنظر مردان تفاوت زیادی نمیکند که مرد باشد یا زن؛ اما نتیجه انتخاب زنان جامعه آماری، او را شگفتزده کرد؛ علیرغم تواناییها و توانمندیهای مدیران زن، زنان این گروه آماری، ترجیحشان به انتخاب مدیر مرد بوده است!
نتایج یک بررسی دیگر نشان داده است که فضاهای کاری، همچنان در شکلگیری این طرز تفکر و نوع انتخاب که در بالا از آن صحبت شد، نقش دارد. تحقیقات این مقاله نشان داده است که علیرغم فعالیتهای انجامشده در دهههای اخیر برای برداشتن فواصل جنسیتی بین زنان و مردان، اما همچنان حاکمیت این تفکر وجود دارد که برای موفقیت در کار، باید مانند مردان عمل نمود. گویی چارچوبی در اذهان برای موفقیت در محیطهای کاری وجود دارد که شالوده این چارچوب نیز بر اساس حاکمیت تاریخی مردان شکلگرفته باشد. نتایج تحقیقات منتشرشده در این مقاله نشان میدهد که زنان به دلیل پیشینههای ذهنی و تاریخی، عمدتاً خود را در محیطهای کاری در حاشیه میبینند. لذا برای اثبات اینکه لیاقت آنان بیشتر از بودن در گروههای حاشیهای است، بیشتر تلاش میکنند. هرچند تلاش کردن بهطورکلی، فعالیتی مثبت است ولی گاهی زنان برای موفق بودن و فاصله گرفتن از گروه حاشیهای که تصور میکنند در آن قرار دارند، تلاش کردن را با تغییر ویژگیهای زنانه (چه پر رنگ سازی و چه کمرنگ سازی این ویژگی ها) توأم میکنند تا برای کار در محیطهای کاری مناسب باشند و بتوانند به موفقیتی که در ذهن خود ساخته اند دست یابند.
این تلاشها برای تغییر، در ناخودآگاه ذهن ممکن است باعث شده باشد تا زنان، زنان دیگر در محیط های کاری را که بهزعم آنان، تلاشی مانند خود نداشتهاند، ضعیفتر انگارند و لذا این عدم تمایل در برخی زنان در خصوص همکاری با یکدیگر، ممکن است ناشی از این علت باشد.
نتیجهگیری:
زنان و مردان ازنظر خلاقیت و نوآوری برابر هستند یا طبق شواهد، فاصله زیادی از یکدیگر نمیتوانند داشته باشند. برخی از اختراعات زنان، هرچند به تعداد معدودی بوده است ولی باعث شده اثرات چشمگیری در کیفیت زندگی انسان داشته باشند.
در حال حاضر، علیرغم تحصیلات مساوی زنان و مردان در بسیاری از رشتهها در کنار هم، هنگامیکه تعداد اختراعات دو جنسیت را بررسی میکنیم، اختلاف زیادی دیده میشود. این اختلاف زیاد در کشورهای پیشرفته که در کم کردن فواصل جنسیتی جامعه پیشرو بودهاند نیز همچنان بسیار محسوس است.
ورود زنان به دنیای اختراعات را عوامل متعددی میتواند تسهیل کند که سازمانهای بینالمللی نظیر سازمان جهانی مالکیت فکری نیز بر آن تأکید داشتهاند. ازجمله توانمندسازی آنان در پرورش ایدههای خلاقانه و ثبت آن بهعنوان اختراع و نیز توانمندسازی در جهت غلبه بر موانعی که از ثبت اختراع تا تجاریسازی اختراع ممکن است برای زنان وجود داشته باشد.
اینها عواملی هستند که نهفقط برای زنان، بلکه برای جامعه مردان نیز مؤثر است.اما مهمترین عاملی که به نظر میرسد کمتر بدان توجه میشود ایجاد امنیت ذهنی در زنان است. امنیت ذهنی در محیطهای مختلف میتواند معانی متفاوتی داشته باشد اما ایجاد امنیت ذهنی در فضاهای کاری، از جمله فضاهای کاری نوآورانه که می تواند منجر به ایجاد و خلق اختراع شود، می تواند اطمینان بخشی به زنان از این نظر باشد که در حاشیه قرار نگرفتهاند و تلاش آنان، حتی درصورتیکه ویژگیهای زنانه خود را انکار نکنند یا خود را تغییر ندهند نیز میتوانند منجر به موفقیت آنان شود. درصورتیکه این طرز تفکر در محیطهای کاری غالب گردد، احتمال دارد علاوه بر مشارکت بیشتر زنان در این فعالیت های نوآورانه، به همکاریهای مثبت بیشتری از زنان با یکدیگر بینجامد.