از موفقیت در اختراع تا موفقیت در تجاری‌سازی
۱۹ دی ۱۳۹۸ از موفقیت در اختراع تا موفقیت در تجاری‌سازی

مقدمه

یکی از چالش‌های کلیدی در حوزه اختراع و نوآوری، توسعه و تبدیل به یک محصول نهایی قابل‌عرضه به بازار تقاضا است. به عبارت دیگر، صرف اختراع یک دستگاه یا توسعه یک ایده نوآورانه، نمی‌تواند یک شرکت را به موفقیت اقتصادی رسانیده و حتی در مقیاس کلان‌تر، جامعه را از مزایای این اختراع نوآورانه بهره‌مند نماید. تنها با تجاری‌سازی موفق اختراع است که می‌توان نسبت به مزایای اقتصادی و اجتماعی نوآوری اطمینان حاصل نمود.

در فرآیند تجاری‌سازی یک اختراع، مجموعه‌ای از المان‌ها و همین‌طور بازیگران داخلی و خارجی مشارکت خواهند داشت و موفقیت در تجاری‌سازی، به معنای تعامل و همکاری مناسب با تمام این بازیگران و توجه به کارکرد مناسب هر یک از المان‌های تأثیرگذار است. مشارکت و همکاری در زنجیره تأمین شرکت‌های کارآفرین و مبتنی بر فناوری، شامل اتحادهای بالادست (با دانشگاه‌ها و مؤسسات تحقیقاتی) و همچنین اتحادهای پایین‌دست (با مراکز تحقیق و توسعه صنایع بزرگ) است. اگرچه این مشارکت‌ها مزایای بسیاری برای کسب‌وکار به ارمغان می‌آورد، اما چالش‌های قابل‌توجهی هم در بر داشته که به صورت خاص، می‌توان به نیاز به ترکیب بی‌نقص و هوشمندانه فشار فناوری (Technology Push) و کشش بازار (Market Pull) اشاره نمود.

در این نوشتار، سعی خواهد شد تا با بررسی همکاری‌های بالادستی و پایین‌دستی در شرکت‌های فناور (حوزه بیوتکنولوژی)، اثرات این دو بر موفقیت کسب‌وکار از منظر اختراع و تجاری‌سازی را بررسی نماییم. اثر مشترک این دو نوع اتحاد فناورانه، الزامات مهمی برای کسب‌وکارهای کوچک، کارآفرینی و نوآوری فناورانه به همراه داشته و نیاز است که محققین، افراد فعال در این حوزه و همچنین سیاست‌گذاران، به آن‌ها دقت کافی داشته باشند.

 

همکاری فناورانه؛ راهی برای تجاری‌سازی اختراعات

به اعتقاد فریمن (Freeman)، یک ایده علمی یا اختراع برگرفته شده از آزمایشگاه، زمانی از اختراع به سمت‌وسوی تجاری‌سازی میل می‌کند که فرآیند انطباق احتمالات فنی و بازار به خوبی انجام گیرد. در صنایع مبتنی بر تحقیق و توسعه، دستاوردهای فناورانه جدید و پیچیده، مبتنی بر تلاش‌های شرکت‌های فناور پدید می‌آیند. با این حال، تلاش‌های نوآورانه این شرکت‌ها، به همین سادگی به عملکرد بهتر و سودآوری بیشتر تبدیل نمی‌شوند. برای این‌که یک سازمان، موفق به ایجاد یک محصول قابل‌عرضه در بازار مبتنی بر اختراع اولیه شود، باید با سایر افراد فعال در آن حوزه همکاری نموده و با گسترش و به اشتراک‌گذاری توانمندی‌ها و منابع مکمل، تجاری‌سازی را به نقطه پایان برساند. در مطالعه‌ای که با تمرکز بر همین مسئله و در صنعت داروسازی آمریکا صورت گرفت، مشخص گردید که بین سال‌های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۷ میلادی، با وجود سهم ۵۰ درصدی دانشگاه‌ها و شرکت‌های بیوتکنولوژی از کل داروهای نوآورانه تأیید شده از سوی سازمان غذا و داروی آمریکا، ۴۰ درصد از این نوآوری‌ها در واقع با همکاری یک شرکت بیوتکنولوژی دیگر یا مرکز رشد یک شرکت بزرگ به بازار عرضه شده بودند. این آمار، به خوبی اهمیت مشارکت بین شرکت‌ها و همکاری‌های فناورانه در تجاری‌سازی اختراعات صورت گرفته را نشان می‌دهد.

شرکت‌های فناوری که تمایل دارند تا به‌عنوان یک کسب‌وکار کوچک کارآفرین، مسیر توسعه و بهبود اختراع خود به سمت تجاری‌سازی را شروع نمایند، عموماً تحت هدایت و مدیریت کارآفرینان و محققین مشغول در جبهه تحولات فناورانه قرار می‌گیرند. این کسب‌وکارهای نوپا، برای بسیاری از تلاش‌های خود، به منابع مهمی نیاز دارند تا بتوانند از اختراع به تجاری‌سازی برسند. علاوه بر این، چالش‌ها و عدم قطعیت‌های زیادی در ارتباط با شناسایی یک دانش و فناوری جدید با پتانسیل کاربرد تجاری قابل‌توجه وجود دارد. این چالش، با تأکید بیش از حد کارآفرین بر یک فشار فناوری و غفلت از رویکرد کشش بازار، تشدید هم می‌شود. از این رو، شرکت‌های فناور خود را با مجموعه‌ای از کمبود منابع، اعم از دانش بازار، بودجه خارجی، توانمندی تولید و ... مواجه می‌بینند که کسب‌وکار را در معرض عدم قطعیت عملیاتی و شکست در تجاری‌سازی اختراع قرار می‌دهد.

با توجه به این چالش‌ها، جای تعجب نیست که عموماً شرکت‌های فناور تمایل دارند تا برای به دست آوردن مزیت رقابتی، بر شراکت خارجی تکیه نمایند. آن‌ها با تمرکز بر همکاری‌های فناورانه، به توسعه و حفظ مزیت رقابتی خود کمک نموده و با تبادل اطلاعات، توسعه فناوری‌های نوظهور و تضمین تجاری‌سازی آن‌ها را هدف قرار می‌دهند. این مشارکت‌ها، شبکه‌ای از دانش خارجی و توانمندی‌های مکمل را برای شرکت‌های کوچک به ارمغان می‌آورد و موفقیت کسب‌وکار را تضمین می‌کند.

مشارکت شرکت‌های فناور کوچک برای کمک به تجاری‌سازی اختراعات، عموماً از دو نوع است: ۱) همکاری متمرکز بر بررسی دانش و ۲) همکاری متمرکز بر انتفاع از دانش. به عبارت بهتر، یک شرکت بیوتکنولوژی کارآفرین، با ایجاد یک همکاری دانش‌محور اکتشافی با دانشگاه‌های تحقیقاتی، یک اتحاد بالادستی را پدید می‌آورد و در مقابل، همان شرکت با تمرکز بر همکاری با مراکز رشد صنایع بزرگ، یک سازمان‌دهی مبتنی بر منافع حاصل از اختراع نوآورانه را پدید می‌آورد که اتحاد پایین‌دست نامیده می‌شود.

اتحادهای فناورانه، با خود دامنه‌ای گسترده از مزایا را به همراه می‌آورد. اتحادهای بالادستی، دسترسی شرکت به دانش پیشرفته، محققین برجسته و مستعد، تجهیزات آزمایشگاهی مدرن و حمایت دستیاران آزمایشگاه و فارغ‌التحصیلان دانشگاهی را فراهم می‌کند که می‌تواند به تقویت ابتکارات و اختراعات جدید منجر شود. به شکل مشابه، اتحادهای پایین‌دستی هم، منابع تکمیلی را در قالب دانش بازار و مشتری، امکانات تولید، توانمندی‌های بازاریابی، کانال‌های توزیع و به‌طور کلی روابط شبکه‌ای در راستای زنجیره ارزشی محصول، ارائه می‌کند. بدیهی است که در کنار تمامی این مزایای متعدد، مدیریت این همکاری‌ها یک چالش دشوار برای شرکت‌ها محسوب می‌شود.

 

شرکت‌های مبتنی بر فناوری: موفقیت در اختراع تا موفقیت در تجاری‌سازی

سه ویژگی مهم که ماهیت و اولویت فرصت‌های فناورانه نوظهور را در صنایع مبتنی بر تحقیق و توسعه، مانند زیست‌فناوری و نانو فناوری تعیین می‌کند، عبارت است از:

  • دستیابی به یک اختراع موفق، نیازمند سرمایه‌گذاری قابل‌توجه منابع در یک حوزه محدود و متمرکز از فناوری‌های نوظهور بوده که البته با احتمال بالایی ممکن است به شکست بینجامد.
  • تجاری‌سازی یک اختراع، شامل پیشرفت در چرخه توسعه محصول و طی نمودن فرآیندهای بررسی و تأیید نهادها و سازمان‌های دولتی است که آن هم با ریسک شکست بالایی همراه است.
  • فرصت نوآوری و اختراع، به خودی خود یک فرصت موقتی بوده که در آن فرد یا شرکت پیشگام، یک مزیت موقتی متمایز نسبت به رقبا خواهد داشت.

در چنین وضعیتی، یک پرش از اختراع و نوآوری به تجاری‌سازی، به شدت تحت تأثیر ماهیت وضعیت صیانت‌پذیری از ایده توسعه‌یافته و موجود بودن دارایی‌های مکمل خواهد بود. نتیجه نهایی، شکل‌گیری یک مشارکت فناورانه در قالب اتحادهای بالادستی و پایین‌دستی است که ریسک شکست را پایین آورده و تجاری‌سازی اختراع را ممکن می‌سازد.

در ارتباط با عدم قطعیت‌های موجود و چالش صیانت‌پذیری از اختراع، ثبت آن در سیستم پتنت یک گام کلیدی بوده که تقریباً یک گام اولیه و ضروری برای تمامی پروژه‌های توسعه محصول و نوآوری قلمداد می‌شود. یک اختراع پتنت شده، در مقایسه با اختراعاتی که هیچ چتر حفاظتی از آن‌ها وجود ندارد، امکان موفقیت بیشتری برای تجاری‌سازی و ورود به بازار خواهد داشت. گفتنی است که اگرچه دلیل اصلی برای ثبت اختراع و اخذ گواهی، ممانعت دیگران از تقلید ایده و بهره‌برداری‌های متعاقب آن است، اما پتنت مذکور یک روش مؤثر برای جلوگیری از ورود شرکت‌های رقیب به حوزه فعالیت جاری هم به حساب می‌آید. پتنت همچنین نشان‌دهنده پیگیری موفقیت‌آمیز حوزه تحقیق و توسعه شرکت است و به بهبود شهرت شرکت در بازار و تقویت جایگاه در مذاکرات تجاری کمک می‌کند. از این رو، جای تعجب نیست که ارزیابی موفقیت دستاوردها بر اساس فعالیت‌های ثبت اختراع، یک ابزار پیش‌بینی مطمئن از قیمت آتی سهام شرکت، عملکرد آن، نرخ رشد، قدرت فناورانه، دسترسی به منابع تأمین مالی خارجی و احتمال تحت تملک در آمدن شرکت (خریداری از سوی شرکت‌های بزرگ) است.

نکته دیگر در خصوص پیشرفت از سطح اختراع به سطح تجاری‌سازی در شرکت‌های فناور کوچک، لزوم ترکیب دانش فناورانه با دانش بازار است. شرکت نه تنها می‌بایست فناوری جدید را توسعه دهد، بلکه لازم است آن را با دانش بازار نیز ادغام نموده تا منجر به تجاری‌سازی فناوری در یک یا چند محصول گردد. این محصولات نوآورانه، می‌توانند سهم قابل‌توجهی از بازار را از آن خود نموده و موفقیت تجاری شرکت مالک را رقم بزنند. این مسئله، شامل چندین فعالیت پس از اختراع اولیه است که عبارتند از: ۱) توسعه و بهبود فناوری، ۲) توسعه محصول و ۳) توسعه کسب‌وکار.

همان‌طور که شرکت تلاش می‌کند تا در این چرخه طولانی و چند سطحی قدم بردارد، با موانع کوچک و بزرگی از جنس کهنگی و قدیمی‌شدن فناوری، عدم قطعیت و ... نیز مواجه می‌شود. این عوامل، باعث می‌شوند که شرکت دائماً گزینه‌های خود را از منظر برنامه‌ریزی، تخصیص منابع، پیش‌بینی‌های زمانی و موفقیت اختراع، سبک و سنگین نموده و بدین شکل، بهترین تصمیم را اتخاذ نماید. اینجا است که گردآوری دانش و توانمندی‌های مکمل، خصوصاً دارایی‌های تخصصی از سوی شرکا، به شکل ویژه‌ای معنادار می‌گردد.

 

دارایی‌های مکمل و اتحادهای فناورانه

دیدگاه مبتنی بر منابع (Resource Based View)، بیانگر این است که یک شرکت به کمک مالکیت مجموعه‌ای از منابع منحصربه‌فرد، ثابت، غیرقابل تقلید و به سختی قابل جایگزین، می‌تواند مزیت رقابتی پایداری را به دست ‌آورد. بعدها، محققین مرزهای دیدگاه منبع محور را گسترش داده و آن را در بافتار زنجیره تأمین و همکاری‌های بین سازمانی تعریف نمودند. با این رویکرد جدید، شرکت‌ها حتی اگر خودشان هم مالک منابع مورد نظر نباشند، می‌توانند بنا به منابع و دارایی‌های مکملی که در دسترس شرکای آن‌ها قرار دارد نیز، به یک مزیت رقابتی پایدار دست یابند. در چنین شرایطی، مفهومی که اهمیت مضاعفی می‌یابد، توانمندی شرکت در استفاده از دارایی‌های مکمل شرکا است. به عبارت دیگر، ظرفیت تشکیل و حفظ روابط تعاملی با دیگران که میزان دسترسی و استفاده از دارایی‌های مکمل را تعیین می‌کند، تأثیر قابل‌توجهی بر عملکرد شرکت‌های فناور امروزی خواهد داشت، مخصوصاً اگر این شرکا از شهرت و جایگاه بالایی در شبکه بازیگران برخوردار باشند.

به‌طور کلی، اقدامات نوآورانه شرکت‌های کوچک، با دسترسی به منابع خارجی، به شدت توسعه یافته و موجب سودآوری‌های بیشتر می‌گردد. در این خصوص باید در نظر داشت که کارآفرینان حوزه‌های فناورانه، تنها با رویکرد فشار فناوری موفق نبوده و نیاز است تا برای هدایت موفق کسب‌وکار خود از سطح اختراع به تجاری‌سازی، توانمندی‌های مرتبط با کشش بازار را نیز به دست آورند. در این مسیر، چالش‌های زیادی وجود دارد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها، جستجوی دانش خارجی است؛ دانشی که برای تولید و توسعه یک اختراع جدید و از آن مهم‌تر، تجاری‌سازی آن اهمیت دارد. علاوه بر این، در جستجو برای شریک مناسب، شرکت‌های فناور به دنبال همکارانی هستند که دارایی‌های فنی و علمی مکمل لازم را در اختیار داشته باشند. یکی از بهترین راه‌های جستجوی دانش و شرکا، استفاده از پتنت است. تحلیل پتنت (شناسایی پتنت‌های مرتبط از طریق جستجوی پتنت و آنالیز آن‌ها در سه بعد فنی، رقابتی و استراتژیک)، به شرکت‌ها کمک می‌کند تا دانش و فناوری نوظهور مرتبط با کار خود را یافته و از آن برای توسعه اختراعاتشان بهره ببرند. از آن مهم‌تر، تحلیل پتنت در سطح رقابتی، موجب می‌شود تا با مهم‌ترین شرکت‌ها و بازیگران مدنظر آشنا شده و بتوانیم از بین آن‌ها، بهترین‌ها را برای ورود به یک اتحاد فناورانه برگزینیم.

شناسایی و ایجاد اتحاد فناورانه با شرکای خارجی که دارای دارایی‌های مکمل می‌باشند، یک نیازمندی کلیدی برای موفقیت در تجاری‌سازی بوده و محققین این نیازمندی را در زمره یکی از توانمندی‌های مهم شرکت‌های مبتنی بر فناوری قلمداد می‌نمایند. در این خصوص، محققان تا جایی پیش رفته‌اند که اظهار می‌دارند: «مدیریت اتحاد، خود به‌عنوان یک توانمندی رقابتی در کسب‌وکار بوده که شامل توانمندی‌های متعددی، از جمله شناسایی و گزینش شرکای مناسب، ایجاد دانش و سرمایه اجتماعی و همچنین روابط مبتنی بر اعتماد متقابل است.

لازم به تأکید است که شرکای بالادستی، با استفاده از دانش جدید، دسترسی به کشفیات علمی و تحقیقات اولیه را تسهیل می‌کنند و به شرکت فناور این امکان را می‌دهند تا به توسعه فناوری‌های نوظهور ورود نموده و برای اختراعات جدید، به جستجوی پیشرفته بپردازد. بالعکس، شراکت‌های پایین‌دستی به شرکت این امکان را می‌دهند تا بر بهره‌برداری از دانش یا به عبارت دیگر، جمع‌آوری و ترکیب دانش جدید با دانش موجود (مرتبط با فناوری و بازار)، تمرکز نموده و موفقیت در تجاری‌سازی را افزایش دهند. اثر این دو نوع مشارکت خارجی بر عملکرد شرکت‌های مبتنی بر فناوری، بسیار بالا است، مخصوصاً در مواردی که شرکت توانمندی علمی و ظرفیت جذب بالایی داشته باشد. در ادامه، اثرات اتحادهای بالادستی و پایین‌دستی را بر موفقیت اختراع و تجاری‌سازی بررسی خواهیم کرد:

۱-     اتحادهای بالادستی:

در آمریکا، از زمان تصویب و پیاده‌سازی قانون «بای-دال» که کمک شایانی به حذف موانع عمده موجود در مسیر ثبت اختراع و تجاری‌سازی دستاوردهای دانشگاهی نمود، شاهد قوت گرفتن ابتکارات و نوآوری‌ها در صنایع و دانشگاه‌ها و تسریع در انتقال آن‌ها بوده‌ایم. در یک مطالعه پیرامون اثر این قانون بر کارآفرینی‌های دانشگاهی، دریافتند که بیش از ۵۰ درصد از کارآفرینان حوزه فناوری در صنایع مبتنی بر تحقیق و توسعه مانند بیوتکنولوژی، از یک مسیر آکادمیک پیروی نموده‌اند. به عبارت دیگر، کار را به‌عنوان محققین و اعضای هیئت‌علمی دانشگاه‌ها شروع نموده و پس از یک تغییر مسیر شغلی، به کارآفرین مبدل شده‌اند.

به دلیل گسترش سریع فناوری و پیچیدگی فزاینده دانش، نوآوری‌ها در این صنایع نه بر اساس یک کار فردی (شرکت‌های مجزا)، بلکه بر مبنای شبکه‌های صنعت توسعه می‌یابند. از این رو در این صنایع، نه تنها سازمان‌دهی نوعی همکاری فناورانه بین شرکت‌های فناور و مراکز تحقیقاتی رایج است، بلکه مزایای قابل‌توجهی برای شرکت‌ها به ارمغان می‌آورد. به شکل مشابه، دانشگاه‌ها نیز از این اتحادهای راهبردی بهره می‌گیرند، چرا که به آن‌ها کمک می‌کند تا اختراعات خود را به سمت تجاری‌سازی هدایت نمایند. بر اساس مطالعه‌ای که در یک دوره زمانی ۲۳ ساله (۱۹۶۵ تا ۱۹۸۸ میلادی)، دانشگاه‌ها را به‌عنوان منبع فناوری‌های تجاری بررسی کرده است، اطلاعات نشان داد که اگرچه در طول این دوره زمانی، تلاش‌ها برای ثبت اختراع توسط دانشگاه‌ها افزایش یافته، اما در اهمیت نسبی و تجاری‌سازی پتنت‌هایی که به این شکل ایجاد شده‌اند، یک افت کلی مشهود بوده است. به عبارت دیگر، بخش عمده‌ای از مزایای اقتصادی که بر مبنای تحقیقات علمی انجام گرفته در دانشگاه‌ها (اتحادهای بالادستی) حاصل شده، از اختراعاتی نشأت گرفته که در صنعت و بخش خصوصی توسعه یافته است و عملاً نرخ تجاری‌سازی اختراعاتی که مستقیماً در دانشگاه توسعه یافته و پتنت شده‌اند، کمتر است. این ویژگی، به دلیل رویکرد علم محور دانشگاه‌ها بوده که با ورود به مشارکت‌های فناورانه با شرکت‌های مبتنی بر فناوری، جنبه کاربردی تحقیقات کمی پررنگ‌تر شده و در نتیجه، نرخ تجاری‌سازی موفق اختراعات افزایش می‌یابد.

بررسی‌ها نشان می‌دهد که اتحادهای بالادستی با دانشگاه‌ها، به چند دلیل منجر به بهبود موفقیت در اختراعات جدید شرکت‌های فناور می‌شود؛ اول این‌که این همکاری‌ها بر تولید دانش اکتشافی و توانمندی‌های جدید متمرکز بوده و با ایجاد یک سازمان‌دهی محافظتی مناسب (ثبت در سیستم پتنت)، شرکت‌های رقیب نمی‌توانند به این حوزه ورود نمایند. باید توجه داشت که محافظت از دانش اکتشافی به نسبت دشوارتر است، زیرا این دانش از جنس دارایی‌های ناملموس بوده و تنها از طریق سیستم پتنت می‌توان به حفاظت از آن امیدوار بود. بدیهی است که با توجه به ماهیت همکاری‌های فناورانه و لزوم به اشتراک‌گذاری دانش، استفاده از اشکال دیگر حفاظت از دارایی‌های فکری، نظیر اسرار تجاری، نمی‌تواند استراتژی مناسبی باشد.

علاوه بر موارد یاد شده، اتحادهای بالادستی در تلاش‌های سازمان برای تجاری‌سازی نیز مفید خواهند بود. تجاری‌سازی به معنای موفقیت عرضه محصول نهایی به بازار است و هنگامی که شریک بالادستی سهم قابل‌توجهی از مسئولیت توسعه محصول را تقبل می‌کند، منابع اصلی شرکت فناور آزاد شده و معطوف بر پیشرفت در سطوح بعدی چرخه توسعه محصول می‌شود. علاوه بر این، اتحادهای بالادست به دنیای بیرون نشان می‌دهد که شرکت اختراعی جذاب و مورد تأیید چند شریک بیرونی را توسعه داده است. در وضعیتی که شرکت با عدم تقارن اطلاعات و ریسک‌های احتمالی مواجه است، این نشانه‌ها به وی مشروعیت می‌دهد تا با تضمین دسترسی به منابع مهم مورد نیاز برای تجاری‌سازی (برای مثال، سرمایه شرکت، اطلاعات بازار و تجهیزات تولید)، چشم‌اندازهای موفقیت در تجاری‌سازی اختراع را بهبود بخشد.

۲-     اتحادهای پایین‌دستی:

دلیل اصلی برای این‌که یک اختراع علی‌رغم داشتن ظرفیت و پتانسیل تجاری‌سازی نمی‌شود، درک ناکافی کارآفرین از محیط تجاری‌سازی است. کارآفرین در مسیر تبدیل ایده به یک گزاره ارزشمند برای مشتریان، باید شرایط راهبردی و اقتصادی که شرکت با آن‌ها مواجه می‌شود را به خوبی درک نماید. اکثر کارآفرینان حوزه فناوری که در صنایع مبتنی بر تحقیق و توسعه فعالیت دارند، بیشتر تمایل به فعالیت به عنوان یک محقق دارند تا یک متخصص حوزه کسب‌وکار و البته مادامی که در فرآیند توسعه فناوری و بهبود اختراع قرار داریم، این مسئله حتی با مزیت‌هایی نیز همراه است. با این حال، هنگامی که اختراعی آماده تجاری‌سازی است، جهت‌گیری راهبردی شرکت باید از «فشار فناوری / علم» به «کشش بازار» تغییر یابد و اینجا است که کارآفرین با چالش مواجه می‌شود. وی سررشته‌ای از الزامات کسب‌وکار نداشته و تنها بر خصوصیات فنی اختراع خود متمرکز است. در چنین مواردی، اتحادهای پایین‌دستی با صنایع بزرگ، می‌توانند سودمند باشند.

در صنایع مبتنی بر تحقیق و توسعه مانند بیوتکنولوژی، چالش‌های فراوانی در زمینه ادغام عمودی و اخذ دانش یا فناوری از شرکت‌های کوچک فناور وجود دارد. از این رو، یک استراتژی کاربردی برای مراکز رشد صنایع بزرگ، این است که با شرکت‌های کارآفرین زرنگ که جدیدترین فناوری‌ها را توسعه داده‌اند، شریک شوند. با توجه به ماهیت فردی این کسب‌وکارهای کوچک، دارایی‌ها و توانمندی‌های مکمل را می‌توان به شکلی منحصربه‌فرد در اتحادهای پایین‌دستی به اشتراک گذاشت. به‌طور کلی، جهت‌گیری راهبردی صنایع بزرگ در ورود به اتحادهای فناورانه با شرکت‌های فناور، «شناسایی، حمایت و همکاری» با شرکت‌های مبتنی بر فناوری است که مالک اختراعاتی ارزشمند و با چشم‌اندازی نویدبخش در بازار تقاضا هستند. پیرامون مزایای اتحاد پایین‌دستی برای شرکت‌های فناور، به چند مورد عمده می‌توان اشاره نمود:

  • این مشارکت‌های فناورانه، از طریق شناسایی و توسعه معیارهای صیانت‌پذیری اختراع، حفاظت از آن را تسهیل می‌کنند. به دلیل این‌که شرکای پایین‌دست از فراست تجاری نسبتاً بیشتری برخوردار بوده و درکی عمیق از بازار و رقابت دارند و در نتیجه، می‌توانند به شرکت‌های فناور کمک نموده تا به سمت توسعه اختراعاتی سوق داده شوند که ظرفیت تجاری قابل‌ملاحظه‌ای داشته و می‌توان برای آن‌ها پتنت دریافت نمود.
  • شرکای پایین‌دست با ارائه منابع مکمل مهم که شرکت‌های فناور برای پیشبرد سریع چرخه محصول به آن‌ها نیاز دارند، به این شرکت‌ها کمک می‌کنند.

 

شرکت‌های زیست‌فناوری و تجاری‌سازی اختراعات

همان‌طور که قبلاً اشاره شد، در این مقاله به منظور بررسی موفقیت در اختراع و تجاری‌سازی و اثر اتحادهای فناورانه بر آن، مطالعات مبتنی بر شرکت‌های فعال در صنعت فناوری‌های زیستی انجام گرفته است. بر همین اساس، نمونه‌ای شامل چندین شرکت بیوتکنولوژی کارآفرین انتخاب شده و مشارکت‌های فناورانه آن‌ها با دانشگاه‌ها و همچنین شرکت‌های بزرگ داروساز، مورد بررسی و تجزیه‌وتحلیل قرار گرفته است. در مجموع، این بررسی‌ها اغلب یافته‌های علمی پیش‌گفته را تأیید نموده، با این تفاوت که به نظر می‌رسد چیزی که واضح و آشکار است، همکاری فناورانه با دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی، می‌تواند فرایند توسعه اختراعات جدید را در شرکت‌های بیوتکنولوژی به شدت بهبود داده و از سوی دیگر، همکاری‌های فناورانه با صنایع داروسازی، تجاری‌سازی اختراعات را تسریع و تقویت می‌کند.

نکته جالبی که در خلال بررسی‌ها یافت شد، این است که مشارکت‌های پایین‌دستی علاوه بر تأثیر بر موفقیت تجاری‌سازی، بر موفقیت در اختراع و نوآوری نیز تأثیر فراوانی دارند. نقش داشتن اتحاد پایین‌دستی در موفقیت تجاری‌سازی، آن‌چنان عجیب نیست؛ چرا که انتظار می‌رود این همکاری‌ها با صنایع بزرگ که حضور قابل‌توجهی در بازار و توانمندی‌های چشمگیری در طراحی، تولید و توزیع محصول دارند، دارایی‌های مکمل مهمی را برای شرکت‌های فناور به ارمغان آورد. این دارایی‌های مکمل، برای تجاری‌سازی اختراع و نوآوری‌های فناورانه بسیار ضروری بوده و در نتیجه، احتمال تجاری‌سازی موفق اختراع را بهبود می‌دهند. با این حال، اثرگذاری اتحادهای پایین‌دستی بر فرآیند اختراع، کمی دور از ذهن است. به عبارت دیگر، انتظار این‌که همکاری با دانشگاه‌ها بر نوآوری و اختراع شرکت‌ها اثر بگذارد، پذیرفته‌تر از آن است که این اثرپذیری از سوی همکاری با صنایع بزرگ باشد.

بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که نمود اثرگذاری این اتحادهای فناورانه در زمینه اختراع، در تلاش برای ثبت پتنت و اخذ گواهی ثبت اختراع، نمود پیدا می‌کند. این همکاری‌ها، با توسعه و تقویت ظرفیت شرکت بیوتکنولوژی برای توسعه نوآوری‌ها و اختراعات جدید، هم بهره‌برداری از این نوآوری‌ها را تسهیل نموده و هم این‌که موجب توسعه اختراعات جدیدی شده که توسعه سبد پتنت شرکت فناور را به همراه خواهد داشت.

برای این‌که بیشترین بهره‌برداری از ظرفیت موجود در صنعت بیوتکنولوژی صورت گیرد، شرکت‌های بیوتکنولوژی کارآفرین، نمی‌توانند و نباید صرفاً بر اختراعات و نوآوری‌های خود تکیه نمایند، بلکه آن‌ها می‌بایست بر کاربرد زمانمند دانش در بازار، سرمایه‌گذاری نمایند.

نکته مهم دیگر این‌که مطالعات انجام گرفته به شکل آشکار بر تأثیر احتمالی موفقیت در اختراع بر موفقیت در تجاری‌سازی تأکید نداشته‌اند. بررسی تحقیقات کاربردی مختلف پیرامون این موضوع نشان می‌دهد که شواهد در این زمینه کاملاً ترکیبی و مبتنی بر صنعت مورد مطالعه و ماهیت فناوری است. برای مثال، اگر چه موفقیت در اختراع و یا تلاش برای اخذ گواهی ثبت اختراع، ظاهراً تأثیری بر تجاری‌سازی ندارد، اما شکست شرکت فناور در صدور مجوز بهره‌برداری از پتنت، توان و انگیزه این شرکت برای تجاری‌سازی و ورود به بازار را تحلیل می‌برد. علاوه بر این، احتمال اعطای مجوز بهره‌برداری از پتنت با سطح دسترسی شرکت به بودجه‌های تحقیق و توسعه کاملاً مرتبط بوده که این به نوبه خود، تجاری‌سازی اختراعات را تسهیل می‌کند.

در نهایت، باید به این مسئله بپردازیم که هماهنگی بین همکاری‌های بالادست و پایین‌دست، تأثیر مثبت قابل‌توجهی بر موفقیت اختراع و نوآوری و نیز، موفقیت در تجاری‌سازی اختراعات دارند. مشارکت فناورانه ذیل این دو مدل به نسبت متفاوت، نیازمند سرمایه‌گذاری بیشتر بر روی منابع، مخصوصاً برای یک فناوری محوری اولیه به‌عنوان منبع مزیت رقابتی است. مشارکت هم‌زمان با دانشگاه و صنعت، نشان‌دهنده این است که شرکت می‌تواند با موفقیت در بهره‌گیری دانش اکتشافی و دانش انتفاعی از شرکای خارجی خود، نوعی توانمندی دوگانه ایجاد نماید که در ادبیات کارآفرینی و فناوری، از آن تحت عنوان «دو سو توانی» یاد می‌شود. احتمالاً این مسئله از لحاظ بهره‌وری متقابل دانش بازار و دانش فناورانه، تأثیر مثبتی داشته که منجر به اختراعات نوظهوری می‌گردد که نه تنها جدید هستند، بلکه ظرفیت بازار قابل‌توجهی دارند.

این هماهنگی، برای عملکرد موفق اتحادهای فناورانه بالادستی و پایین‌دستی، نیازمند یک توانمندی مدیریتی بسیار قوی است. یک نیاز مهم برای فعالیت به صورت دو سو توانی در مشارکت‌های فناورانه، ایجاد اتحادهای بالادست و پایین‌دست به صورت هم‌زمان است. با این حال، در عمل چنین چیزی به سختی قابل تحقق است. در اغلب شرکت‌های فناور، در سال‌های ابتدایی تمرکز بر همکاری‌های بالادستی و در سال‌های بعدی بر همکاری‌های پایین‌دستی است. این درست زمانی است که شرکت احتمالاً یک محصول یا فناوری نوآورانه قابل رشد را توسعه داده و به دنبال تجاری‌سازی و عرضه آن به بازار است. با این وجود، موفقیت در اختراع و تجاری‌سازی، هر دو به منظور تأسیس، توسعه و تثبیت شرکت مهم هستند و این مسئله، بر این دلالت دارد که شرکت تا حدودی باید بتواند تنش‌های پرداختن به نیازها و الزامات همکاری‌های بالادست و پایین‌دست به صورت توأمان را مدیریت نماید.

با توجه به اهمیت فعالیت به‌صورت دو سو توانی، توصیه می‌شود که کارآفرین‌ها مشارکت در همکاری‌های فناورانه مبتنی بر دانش اکتشافی (همکاری با دانشگاه‌ها) و دانش انتفاعی (صنایع) را به‌طور یکسان در نظر بگیرند. عدم وجود این ذهنیت راهبردی، همگرا شدن شرکت‌های کارآفرین به سمت یکی از مشارکت‌های دانش اکتشافی یا انتفاعی را به همراه داشته که نمی‌تواند بهره‌وری بیشینه را تضمین نماید. اولویت داشتن اتحادهای فناورانه بالادستی و پایین‌دستی، همانند دو کفه ترازو است که تعادل بین آن‌ها و توجه هم‌زمان، می‌تواند موفقیت کسب‌وکار مبتنی بر فناوری را تأمین نماید. سنگین شدن هر یک از کفه‌ها، به معنای از بین رفتن تعادل و اختلال در تجاری‌سازی اختراع و عرضه محصول نهایی به بازار خواهد بود.