جغرافیای نوآوری در جهان؛ تحلیل و بررسی گزارش سازمان جهانی مالکیت فکری
۲۶ دی ۱۳۹۸ جغرافیای نوآوری در جهان؛ تحلیل و بررسی گزارش سازمان جهانی مالکیت فکری

مقدمه

جغرافیا همواره در شکل‌دهی فعالیت‌های اقتصادی نقشی کلیدی داشته است. از دیرباز، شهرها به‌عنوان قطب اول تجارت کالاهای کشاورزی و تولیدی محسوب شده و بسیاری از شهرها، در تقاطع مسیرهای مبادلاتی کالاها قرار گرفته‌اند. این روند، با آغاز انقلاب صنعتی کمی تغییر یافت و شهرها به مراکز تولید صنعتی در مقیاس انبوه مبدل شدند و عملاً پیشرفت‌های فنی و درجه صنعتی شدن، یک معیار کلیدی برای توسعه و گسترش شهرها و یا کوچک‌تر شدن آن‌ها تلقی شد.

دومین نقطه عطف پس از انقلاب صنعتی و روند جغرافیایی مرتبط با آن، ظهور اقتصاد دانش‌بنیان و مبتنی بر نوآوری است. در اقتصاد نوآورانه قرن بیست و یکم، شهرها همچنان نقش کلیدی خود را حفظ کرده‌اند. با این حال، عوامل شکل‌دهنده جغرافیای فعالیت‌های اقتصادی، تا حدی تغییر یافته و شرکت‌ها علاقه‌مند به استقرار در کانون‌های شهری و محل تجمع و زندگی کارکنان باهوش و مستعد هستند. البته جغرافیای اقتصادی قرن بیست و یکم، یک جنبه مهم دیگر هم دارد: «فناوری‌های مختلف، امکان همکاری و اشتراک دانش را تسهیل نموده و به لطف نوآوری‌های مرتبط با ارتباطات راه دور و اینترنت، افراد ماهر و دانشی در فواصل دور هم، به یکدیگر متصل هستند».

نظر به اهمیت بحث نوآوری و نقش جغرافیای محلی در آن، در این نوشتار سعی خواهد شد تا گزارش اخیر سازمان جهانی مالکیت فکری، تحت عنوان «جغرافیای نوآوری: کانون‌های محلی و شبکه جهانی»، مورد بررسی و تجزیه‌وتحلیل قرار گیرد. گفتنی است که دولت‌ها در سرتاسر، جهان تلاش دارند تا یک فضای مناسب و محرک نوآوری فراهم ساخته و این کار، مستلزم درک عمیق از پویایی‌های محلی اکوسیستم‌های نوآوری است. این‌که کمک‌های مالی و گرنت‌های تحقیقاتی در کجا می‌تواند توانمندی‌ها و قابلیت‌های فناوری‌های نوظهور را تقویت نماید، چگونه برنامه‌ریزی شهر هوشمند می‌تواند فرصت‌های همکاری و به اشتراک‌گذاری دانش را ترغیب نماید و به‌طور گسترده‌تر، درک نیروهای محرک روند فعالیت‌های نوآورانه در اقتصاد که توزیع منطقه‌ای درآمدها را تحت تأثیر قرار می‌دهد، از مهم‌ترین پرسش‌هایی است که گزارش مذکور می‌تواند به آن‌ها پاسخ دهد.

 

جغرافیای نوآوری؛ چشم‌انداز جهانی و منطقه‌ای

بررسی دقیق جغرافیای نوآوری، ما را با یک وضعیت متناقض مواجه می‌سازد. از یک‌سو تولید دانش و نوآوری‌های ناشی از آن، به‌طور فزاینده‌ای سمت و سوی جهانی یافته و از سوی دیگر، به شدت در چند نقطه محلی متمرکز شده است.

بازیگران جدید، به‌ویژه کشورهای آسیایی، نقشی پررنگ در تحقیقات و اختراعات ایفا می‌کنند؛ حوزه‌ای که زمانی تنها در انحصار چند اقتصاد ثروتمند و معدود قرار داشت. بدیهی است که این روند را می‌توان نوعی جهانی‌سازی نوآوری و بین‌المللی شدن آن دانست. با این حال، این گسترش بین‌المللی (در سطح کشورها)، با افزایش تمرکز فعالیت‌های نوآورانه در چند منطقه پرجمعیت همراه شده است که از آن جمله می‌توان به اکوسیستم‌های پر جنب‌وجوش نوآوری، مانند دره سیلیکون در آمریکا یا «شنزن-هنگ‌کنگ» در چین اشاره نمود.

این تناقض را می‌توان از جنبه‌ای دیگر هم نگریست. برخی از خلاق‌ترین شهرهای جهان، درب‌های خود را به‌طور کامل بر روی خارجی‌ترین نیازهای فناورانه باز کرده‌اند؛ به‌طوری که در پاره‌ای از موارد، تعاملات بین‌المللی آن‌ها از تعاملات و همکاری‌های مناطق داخلی کشورشان بیشتر است. این شهرها و مناطق نوآوری، در کنار یکدیگر زنجیره‌ای از جغرافیای نوآوری را پدید آورده‌اند که اقتصاددانان، از آن تحت عنوان «شبکه جهانی نوآوری» یاد می‌کنند. افراد ماهر و شرکت‌های نوآور، در مرکز این شبکه قرار دارند؛ چرا که کارکنان دانشی و خلاق، به این مناطق شهری نوآورانه گرایش یافته و از طریق تعامل با یکدیگر، از امکانات زندگی در این کلان شهرها لذت می‌برند. در مقابل شهرهای بزرگ هم، به شرکت‌ها یک بازار محلی بزرگ، تأمین‌کنندگان تخصصی و مؤسسات تحقیقاتی دانشگاهی را ارائه نموده و امکان برخورداری از مزایای اقتصاد مقیاس را برایشان فراهم می‌آورد.

گزارش جدید وایپو، این روندهای دوگانه را در مرکز بررسی‌های خود قرار داده و با توجه به داده‌های ارزشمند مرتبط با میلیون‌ها پرونده ثبت اختراع و انتشارات علمی، چشم‌انداز آتی جغرافیای نوآوری در جهان، قابل پیش‌بینی خواهد بود.

الف) روند بین‌المللی خلق دانش و نوآوری:

همان‌طور که پیش‌تر نیز اشاره شد، در طی سال‌های اخیر، فعالیت‌های نوآورانه در کشورهای بیشتری آغاز شده و دیگر محدود به چند اقتصاد قدرتمند و پیشگام نیست. برای درک بهتر این موضوع، سال‌های ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۰ میلادی را در نظر بگیرید. طی این دوره به نسبت طولانی، سه کشور آمریکا، آلمان و ژاپن، تقریباً دو سوم فعالیت‌های ثبت اختراع در سرتاسر جهان را به خود اختصاص می‌دادند. جالب‌تر این‌که اگر مجموعه فعالیت‌های کشورهای غربی را به این سه کشور بیفزاییم، سهم فعالیت‌های ثبت اختراع به بالای ۹۰ درصد می‌رسید. این در حالی است که طی سال‌های اخیر، سهم دیگر نقاط جهان از فعالیت‌های ثبت اختراع، به شکل قابل توجهی افزایش یافته است که نشان از گسترش نوآوری در کشورهای بیشتری از جهان دارد.

این آمار، در مورد انتشارات علمی (کتاب‌ها و مقالات) نیز صادق بوده و حتی کمی گسترده‌تر است. طی دو دهه اخیر، سهم دیگر نقاط جهان (به غیر از آمریکا، اروپا و ژاپن) از انتشارات علمی، از ۲۵ درصد به بیش از ۵۰ درصد افزایش یافته که بخش عمده ‌این رشد بی‌سابقه، مرهون فعالیت‌های نوآورانه و دانشی چین و کره جنوبی است. بر اساس گزارش شاخص‌های جهانی مالکیت فکری ارائه شده توسط وایپو، در سال‌های ۲۰۱۷ و ۲۰۱۸ میلادی، تنها چین به ترتیب سهمی ۴۱.۹ و ۴۶.۴ درصدی از کل ثبت اختراعات را به خود اختصاص داده است. این رقم چشمگیر را با سهم ۳ درصدی دو کشور چین و کره جنوبی در طی سال‌های ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۹ میلادی مقایسه کنید تا تغییر شرایط حاصل شده در جهانی‌سازی نوآوری را بهتر درک نمایید. گفتنی است که به غیر از چین و کره جنوبی، سایرین نیز در این زمینه فعال بوده و موفقیت‌های فراوانی به دست آورده‌اند که از آن جمله، می‌توان به استرالیا، کانادا، هند و رژیم اشغالگر قدس اشاره نمود. البته در کنار فعالیت‌های فزاینده این کشورها در حوزه نوآوری، بسیاری از کشورهای با درآمد متوسط و پایین، همچنان دارای فعالیت‌های ثبت اختراع بسیار کم هستند که نشان می‌دهد در مقیاس جهانی، هنوز هم توزیع همگنی در ارتباط با جغرافیای نوآوری وجود ندارد.

یک نکته بسیار مهم دیگر در ارتباط با شبکه جهانی نوآوری، فعالیت‌های گسترده شرکت‌های چندملیتی در توسعه دانش و به اشتراک‌گذاری آن است. این شرکت‌ها، با استفاده از منابع مالی، دانشی و فنی وسیع خود، بخش‌های قابل‌ملاحظه‌ای از چرخه تولید دانش و از همه مهم‌تر تحقیق و توسعه را به مجتمع‌های شهری دارای دانش و مهارت تخصصی منتقل نموده و عملاً از پتانسیل‌های محلی این مناطق برای توسعه نوآوری‌های جدید استفاده می‌کنند.

در کنار تمامی موارد اشاره شده، پیچیدگی‌های رو به رشد فناوری در سال‌های اخیر، موجب شده است تا همکاری‌ها و مشارکت‌های فناورانه در بین بازیگران مختلف، رو به فزونی میل نماید. این همکاری‌ها، خود یکی از دلایل اصلی جهانی‌سازی نوآوری و بین‌المللی شدن آن است که شهرهای بسیاری از کشورها را درگیر توسعه و تجاری‌سازی نوآوری نموده است.

ب) روند فزاینده محلی شدن نوآوری:

به موازات وارد شدن کشورهای مختلف به فعالیت‌های نوآورانه، بخش عمده‌ای از این فعالیت‌ها، در مناطق جغرافیایی خاص متمرکز شده است. این جغرافیای محلی را می‌توان هم از منظر «نقاط مهم و جهانی نوآوری» (Global Innovation Hotspots) و هم از منظر «خوشه‌های تخصصی» (Specialized Niche Clusters) مورد بررسی قرار داد. در کانون‌های جهانی نوآوری، بالاترین میزان تراکم انتشارات علمی و فعالیت‌های ثبت اختراع مشاهده شده و در مقابل در خوشه‌های تخصصی، تراکم متخصصین و مخترعین مرتبط با یک حوزه خاص، قابل‌توجه است. البته در مورد دوم، این تراکم آن‌قدر نیست که بتوان آن را یک نقطه کانونی در مقیاس جهانی دانست.

برای مثال، آمریکا را در نظر بگیرید. مناطق جغرافیایی کلیدی از منظر نوآوری، در حوالی نیویورک، سانفرانسیسکو و بوستون متمرکز شده‌اند که به تنهایی، یک‌چهارم پتنت‌های به ثبت رسیده در آمریکا طی سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵ را به خود اختصاص داده‌اند. اگر کانون‌های نوآوری در چین را بررسی کنیم، به شهرهای پکن، شانگهای و شنزن می‌رسیم که طی سال‌های اخیر، سهم آن‌ها از ثبت اختراعات چینی، از ۳۶ درصد به ۵۲ درصد افزایش یافته است.

همان‌طور که از این آمار و ارقام مشهود است، فعالیت‌های ثبت اختراع یکی از کلیدی‌ترین فاکتورها در شناسایی کانون‌های جغرافیایی نوآوری بوده و در گزارش وایپو نیز، به کرات از آن استفاده شده است. در این گزارش آمده است: «کمتر از ۱۹ درصد از تولیدات علمی و اختراعات در سرتاسر جهان، توسط مخترعین و محققان مستقر در خارج از نقاط جهانی نوآوری و خوشه‌های تخصصی توسعه یافته‌اند. با این وجود و علی‌رغم این تغییر و تحول بزرگ، هنوز هم فعالیت‌های نوآورانه کمی در قریب به اتفاق ۱۶۰ کشور جهان صورت می‌گیرد، به‌طوری که میزبان هیچ نقطه کانونی و یا خوشه تخصصی نیستند».

در ادامه، برخی از مهم‌ترین یافته‌های سازمان جهانی مالکیت فکری در ارتباط با جغرافیای نوآوری در جهان را مرور خواهیم کرد.

 

۱-     شهرهای بزرگ، لزوماً قطب نوآوری نیستند.

 یکی از مهم‌ترین نتایج حاصل از بررسی آماری وایپو پیرامون جغرافیای نوآوری در جهان، این است که قطب‌های نوآوری، لزوماً در شهرهای بزرگ مستقر نیستند. به‌عنوان مثال در آمریکای شمالی، مناطق متراکم شهری از منظر نوآوری، بیشتر در امتداد سواحل شرقی و غربی استقرار یافته و بسیاری دیگر از مناطق شهری بزرگ، دارای چگالی معادل نوآوری نیستند. این امر، در سایر مناطق جهان هم صادق است و آسیا، آمریکای لاتین و آفریقا، میزبان بسیاری از مناطق متراکم شهری بدون تراکم نوآوری مناسب می‌باشند. جالب است که بسیاری از کلان شهرها، نظیر بانکوک (تایلند)، قاهره (مصر)، کیپ‌تاون (آفریقای جنوبی) و کوالالامپور (مالزی)، با وجود تمرکز شدید جمعیت و برخورداری از امکانات و منابع فراوان شهری، تنها دارای درجه متوسطی از چگالی نوآوری، آن هم در برخی حوزه‌های تخصصی هستند.

لازم به تأکید است که برخی مناطق کمتر متراکم شهری، می‌توانند میزبان خوشه‌های تخصصی باشند. بهترین مثال‌ها در این زمینه، ایتاکا (Ithaca) در آمریکا، استاوانگر (Stavanger) در نروژ و برن (Bern) در سوئیس است که به دلیل دانشگاه‌ها و مؤسسات تحقیقاتی محلی، حضور صنایع بزرگ و بعضاً یک شرکت کلیدی، شهرهایی بسیار نوآور در آن حوزه محسوب می‌شوند.

 

۲-    همکاری‌ها در حوزه نوآوری رو به افزایش است.

داده‌ها نشان می‌دهد که همکاری در توسعه دانش و خلق نوآوری‌های جدید، رو به فزونی نهاده و عملاً رد پای همکاری تیم‌های مختلف تحقیقاتی در اکثر مقالات و اختراعات به ثبت رسیده، به چشم می‌خورد. در اوایل سال ۲۰۰۰ میلادی، این همکاری‌های تیمی در تولید تقریباً ۶۴ درصد مقالات علمی و ۵۴درصد پتنت‌ها نقش داشتند. این آمار در نیمه دوم سال ۲۰۱۰، به ترتیب به ۸۰ و ۷۰ درصد افزایش یافته است.

یک نکته جالب در روند افزایش همکاری‌های نوآورانه، مشارکت اغلب اقتصادهای ثروتمند در همکاری‌های بین‌المللی است. این روند، موجب شده تا دانشگاه‌ها و مؤسسات تحقیقاتی و همچنین شرکت‌های فناور بزرگ و کوچک، با عبور از مرزهای ملی، به دنبال شرکای مناسب بین‌المللی در زمینه نوآوری باشند. استثناهای اصلی در این روند غالب، اقتصادهای برتر آسیای جنوب شرقی به‌ویژه ژاپن، کره جنوبی و اخیراً چین می‌باشند که شاهد افت همکاری‌های بین‌المللی در حوزه نوآوری بوده‌اند. البته در این کشورها هم، فراز و نشیب دیده شده و نمی‌توان به صورت مطلق از کاهش مشارکت‌های بین‌المللی در آن‌ها نام برد.

 

۳-    همکاری‌های نوآورانه کاملاً متمرکز است.

بررسی‌های وایپو نشان می‌دهد که بخش عمده فعالیت‌های همکاری بین‌المللی در حوزه نوآوری، به چند کشور اصلی محدود شده است. در طی سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵ میلادی، آمریکا و اروپای غربی، به ترتیب در 68 و 62 درصد از کل همکاری‌های بین‌المللی مشارکت داشته و از اختراعات و دانش حاصل، منتفع شده‌اند. اگر روند مشارکت در سایر کشورها را هم در نظر بگیریم، کشورهایی مانند هند، چین، استرالیا و برزیل را می‌توان از بازیگران و متقاضیان جدید همکاری نوآورانه دانست که البته به جای همکاری با یکدیگر، تمرکز خود را بر همکاری با کشورهای آمریکا و اروپای غربی گذاشته‌اند.

جدای از روند تصاعدی همکاری‌های نوآورانه و جهانی شدن جغرافیای نوآوری که در مشارکت گسترده‌تر کشورها متجلی است، نقاط جهانی و خوشه‌های تخصصی هم، همکاری‌های نوآورانه خود را افزایش داده‌اند. این همکاری‌ها که در بعد ملی و بین‌المللی و در قالب ثبت اختراعات و انتشارات علمی صورت می‌گیرد، یک شبکه بزرگ و قدرتمند از ارتباطات تشکیل داده که آن را می‌توان شبکه جهانی نوآوری دانست. به نظر می‌رسد که با گذشت زمان، گره‌ها و پیوندهای جدیدی به این شبکه افزوده شده و عملاً یک شبکه گسترده‌تر و در عین حال متراکم‌تر را شاهد خواهیم بود.

وایپو بر این نکته تأکید دارد که مخترعین، دانشمندان و محققین حاضر در نقاط جهانی و خوشه‌های تخصصی، همکاری‌های بین‌المللی بیشتری در مقایسه با افراد خارج از این مناطق دارند. این امر، به‌ویژه در حوزه انتشار مقالات به چشم می‌خورد؛ به‌طوری که در طی دو دهه گذشته، انتشارات علمی حاصل از همکاری‌های بین‌المللی دانشمندان حاضر در مناطق مذکور، بیش از سه برابر دانشمندان خارج از این مناطق بوده است.

یک تفاوت کلیدی بین نقاط جهانی نوآوری و خوشه‌های تخصصی، نگاه آن‌ها به ابعاد همکاری‌های نوآورانه است. علی‌رغم این‌که آمریکا، اروپا و آسیا را می‌توان نقاط اتصال اصلی و هسته‌های متمرکز شبکه جهانی نوآوری دانست، اما در سطوح پایین‌تر، چنین به نظر می‌رسد که نقاط جهانی نوآوری که بزرگ‌تر و شامل متخصصین و مخترعین بیشتری هستند، هم در سطح بین‌المللی و هم در سطح ملی، با یکدیگر همکاری می‌کنند و در مقابل خوشه‌های تخصصی، عمدتاً بر همکاری‌های ملی در حوزه نوآوری متمرکز هستند. برای درک بهتر، نقاط کلیدی فرانسه و انگلیس، به‌ویژه پاریس و لندن، بیشتر بر همکاری‌های بین‌المللی با سایر نقاط جهانی نوآوری تأکید دارند. در چین هم، شانگهای، پکن و شنزن به همین ترتیب عمل می‌کنند.

نکته دیگر این‌که شدت همکاری‌های بین‌المللی در کشورهای مختلف و حتی نقاط مهم جهانی در یک کشور، یکسان نیست. نقاط کلیدی هند و سوئیس، دارای روابط بین‌المللی بسیار مطلوب و نقاط کلیدی کره جنوبی و ژاپن، دارای همکاری‌های بین‌المللی کمتر هستند.

 

۴-    نوآوری در حال تغییر شکل صنعت خودرو است.

یکی از ویژگی‌های منحصربه‌فرد گزارش جدید وایپو، بررسی موردی تغییرات جغرافیایی نوآوری در صنایع مختلف است. به عبارت دیگر، علاوه بر تحلیل روند جغرافیای جهانی نوآوری طی دهه‌های گذشته که مهم‌ترین موارد آن در سطور پیشین ذکر گردید، دو مطالعه موردی نیز در گزارش وایپو گنجانده شده که به ترتیب، «وسایط نقلیه خودران» و «فناوری‌های زیستی در حوزه کشاورزی» را به‌عنوان دو بخش فناوری با تغییر و تحولات بسیار سریع، مورد بررسی قرار می‌دهد. در این مطالعات موردی، اطلاعاتی ارزشمند پیرامون جغرافیای در حال تغییر نوآوری در این دو حوزه ارائه شده و برای مثال، تحلیل می‌گردد که شرکت‌های فناوری اطلاعات (IT)، چگونه شرکت‌های خودروساز در نقاط مختلف جهان با چالش‌های جدی مواجه ساخته‌اند. این تغییر فزاینده که یک چشم‌انداز جدید از نوآوری در صنعت خودرو را ترسیم نموده است، شامل کانون‌های جغرافیایی با تمرکز بر «IT» می‌باشد که به شکل سنتی، جزئی از صنعت خودرو نبوده‌اند.

بدون شک، اتومبیل در زمره یکی از مهم‌ترین اختراعات بشر قرار داشته که شرایط زندگی، تأمین نیازهای حیاتی، حمل‌ونقل، ارتباطات و بسیاری از حوزه‌های اساسی دیگر را با تغییرات قابل‌توجهی مواجه نموده است. شروع صنایع اتومبیل‌سازی به معنای مدرن آن را می‌توان به اختراع موتور احتراقی در سال ۱۸۶۰ میلادی، توسط «لونوار» بلژیکی نسبت داد که با بهره‌گیری از نیروی موتور احتراقی، روند تکاملی در این صنعت با سرعت بسیار زیادی ادامه یافت. دقت در تاریخچه توسعه و تکامل صنعت خودرو و مرور فراز و نشیب‌های آن، نشان می‌دهد که نوآوری یکی از مهم‌ترین پیشران‌های این صنعت محسوب شده و جایگاهی رفیع در توسعه و بلوغ این صنعت دارد. امروزه انواع مدل‌های خودرو، اعم از خودروهای مبتنی بر سوخت فسیلی، هیبریدی و الکتریکی، تولید و تجاری‌سازی شده و حتی زمزمه‌هایی از تجاری‌سازی قریب‌الوقوع فناوری هدایت خودکار نیز، به گوش می‌رسد. خودروهای خودران را می‌توان نسل جدید خودروها دانست که صنعت خودروسازی را یک گام بزرگ به پیش خواهد برد.

اما نوآوری‌های جدید صنعت خودرو، یک تغییر بزرگ پدید آورده است. هوش مصنوعی، فناوری‌های ارتباطی پیشرفته و به‌طور خلاصه فناوری اطلاعات (IT)، موجب شده است تا علاوه بر خودروسازان سنتی پیشرو مانند جنرال موتورز، تویوتا و فولکس‌واگن، مجموعه‌ای از شرکت‌های فناور به ظاهر غیرمرتبط، مانند گوگل، اپل، سامسونگ و حتی نوکیا نیز، به این صنعت ورود نمایند. البته خودروسازان سنتی و تأمین‌کنندگان آن‌ها که با این نگرانی فزاینده پیرامون تصاحب سهم بازارشان از سوی دیگر شرکت‌ها مواجه شده و پیشگامی خود در زمینه نوآوری‌های صنعت خودرو را در خطر می‌بینند، بر سرمایه‌گذاری‌های خود افزوده‌اند. داده‌های ثبت اختراع، نشان می‌دهد که این خودروسازان در صدر فهرست نوآوری‌های خودروهای خودران قرار دارند. فورد، تویوتا و بوش (Bosch)، به ترتیب با ۳۵۷، ۳۲۰ و ۲۷۷ خانواده ثبت اختراع (Patent Family)، سه متقاضی برتر حوزه خودروهای خودران محسوب می‌شوند. با این حال، شرکت‌های فناور هم از پای ننشسته و به رقابت در این صنعت دامن می‌زنند. بنا بر آمار وایپو، گوگل و شرکت زیرمجموعه «Waymo» با ۱۵۶ پتنت، در رده هشتم متقاضیان برتر و بالاتر از شرکت‌هایی مانند نیسان، «BMW» و هیوندای قرار گرفته است. «Uber» و «Delphi» هم که از بازیگران جدیدالورود به صنعت خودرو محسوب می‌شوند، هر یک با ۶۲ پتنت فناوری هدایت خودکار، در رده مشترک سی و یکم این فهرست قرار گرفته‌اند.

بدیهی است که چنین تحول بزرگی پیرامون بازیگران کلیدی صنعت خودرو و ورود تمام‌عیار شرکت‌های فعال در صنایع ارتباطی به این صنعت، جغرافیای نوآوری در این صنعت را تغییر خواهد داد. البته باید توجه داشت که همکاری‌های نوآورانه و موفقیت در تجاری‌سازی فناوری‌های جدید، در گرو همزیستی مسالمت‌آمیز خودروسازان و شرکت‌های فناوری اطلاعات بوده و شاید زود باشد که از تغییر بنیادین جغرافیای نوآوری در صنعت خودرو به دلیل ظهور فناوری هدایت خودکار، نام ببریم. پاسخ به این پرسش که آیا این فناوری می‌تواند جغرافیای نوآوری صنعت خودرو را به‌طور کامل تغییر دهد، نیاز به گذشت زمان طولانی‌تری دارد.