از انقلاب در صنعت فیلم‌برداری تا نوآوری در واکرهای برقی
۱۶ بهمن ۱۳۹۹ از انقلاب در صنعت فیلم‌برداری تا نوآوری در واکرهای برقی

مقدمه

تصور عمومی بر این است که اختراعات خلاقانه، عموماً در صنعت و جهت حل چالش‌های فنی توسعه می‌یابند. این در حالی است که بسیاری از ایده‌های نوآورانه، برای رفع مشکل یا نیازی بالقوه در حوزه‌های کاملاً عجیب و ظاهراً نامربوط خلق می‌شوند. صنعت فیلم و سینما، همراه با اختراع منحصربه‌فرد گرت براون (Garrett Brown)، یک مثال خوب از این موضوع است. وی که از کودکی مجذوب داستان‌پردازی و نوآوری شده بود، با دوربین فیلم‌برداری دستی خود، آینده این صنعت را به کلی تغییر داد. البته، براون هفتاد و هشت ساله که تجربه فیلم‌برداری هفتاد فیلم را در کارنامه خود داشته و حتی جوایزی همچون اسکار و «Emmy» را دریافت نموده، هنوز هم دست از اختراع و نوآوری بر نداشته است. وی با بیش از ۵۰ ثبت اختراعی که در کارنامه خود دارد، در حال حاضر به‌دنبال انقلابی جدید در صنعت واکرها و صندلی‌های چرخ‌دار است!

مقاله حاضر، توصیفی کوتاه و جذاب از این مرد خلاق و خستگی‌ناپذیر است که از سوی دفتر ثبت اختراعات و علائم تجاری آمریکا (USPTO) انتشار یافته است.

 

اختراعی که صنعت فیلم و سینما را متحول ساخت!

براون ۲۳ ساله، در شانزدهم سپتامبر ۱۹۷۴ میلادی، پرونده ثبت اختراع جدیدی در دفتر ثبت اختراعات و علائم تجاری آمریکا ثبت نمود که عنوان آن، «تجهیزات مورد استفاده در دوربین‌های فیلم‌برداری دستی» بود. براون اختراع خود را «Brown Stabilizer» می‌نامید؛ یک تجهیز عجیب و غریب، شامل یک جفت بازوی فنردار به هم پیوسته که امکان اتصال دوربین به کاربر را فراهم نموده و استفاده از دوربین را تسهیل می‌کرد. ایده اصلی این درخواست، ایجاد نوعی تعادل بین وزن تجهیزات و دوربین بود. بازوهای تعبیه شده، به کاربر امکان می‌داد تا همراه با دوربین راه برود، بدود و در عین حال، دوربین از این حرکات دائمی وی، تأثیری نپذیرد.

در یکی از روزهای سرد زمستانی در اواخر سال ۱۹۷۴، گرت براون و وکیلش، جرارد ویزر (Gerard Weiser)، به ملاقات یکی از ارزیابان ثبت اختراع «USPTO»، به نام مونرو هایس (Monroe Hayes) رفتند. آن‌ها قرار بود تا پیرامون همین پرونده ثبت اختراع با هایس صحبت کنند. ویزر از هایس خواست تا نمونه اولیه‌ای که با خودشان آورده بودند را آزمایش کنند. هایس کمی بدبین بود و عملاً در ذهنش تصور می‌کرد که ایده جالبی به نظر نمی‌رسد. اما با این پیشنهاد موافقت کرد.

براون، تجربه آن روز را چنین بیان می‌کند: «پس از نصب تجهیز و دوربین، از یک راهروی طولانی در دفتر ثبت اختراع رد شدم و دوباره برگشتم. سالن‌های آرام و ساکت آنجا، کاملاً تحت تأثیر قرار گرفته بود و هر بار، درب‌های بیشتری باز می‌شد و ده‌ها ارزیاب، با نگاهی متعجب، به تماشای پرواز دوربین بدون وزن ایستاده بودند، انگار که دوربین روی یک ریل ثابت حرکت می‌کرد». تعداد زیادی از این ارزیابان، برای بررسی بیشتر تثبیت‌کننده ابداعی گرت براون که بعدها «BELCH» (نگه‌دارنده دوربین براون) نامیده شد، در اتاق هایس جمع شده بودند!

هایس که کاملاً تحت تأثیر این اختراع و عملکردش قرار گرفته بود، تمامی ۱۲۴ ادعای مندرج در پتنت را تأیید کرد و در نهایت، در تاریخ دوازدهم آوریل ۱۹۷۷، گواهی ثبت اختراعی با شماره «US 4017168»، به این دستاورد تعلق گرفت. در ادامه، در اکتبر ۱۹۷۹ میلادی، براون نام تجاری «Steadicam» را برای اختراعش به ثبت رسانید. اختراعی که انقلابی بزرگ در صنعت فیلم‌سازی ایجاد کرد.

 

گرت براون، دوربین ابداعیش و پتنت مربوط به آن

گرت براون، دوربین ابداعیش و پتنت مربوط به آن

 

خلاقیت و نوآوری؛ از کودکی تا بزرگسالی

اگر زندگی گرت براون را از عنفوان کودکی در نظر بگیریم، می‌توان گفت که سرنوشت وی، به نوعی با اختراع عجین شده است. براون، پدری شیمیدان و مادری معلم داشت. در سال ۱۹۴۶ میلادی، هنگامی که وی چهار ساله بود، پدرش در تلاش برای تغییر فرآیند چسباندن مجلات و کتاب‌های کاغذی بود، چیزی که انتشار سریع‌تر و ماندگاری طولانی آن‌ها را به دنبال داشت. در این دوران، مادرش بر علائق هنری وی تأثیر می‌گذاشت و پدر هم، با آوردن تبلیغات مخترعین مشهور جنرال الکتریک به خانه، وی را به کارهای فنی ترغیب می‌کرد. براون در این خصوص می‌گوید: «پدرم همیشه در مورد اختراع صحبت می‌کرد. او از طرفداران بزرگ چارلز استینمتز (Charles Steinmetz) و توماس ادیسون بود. در خانه ما، جو علمی و بحث و گفتگو در خصوص این موارد حاکم بود».

با بزرگ‌تر شدن براون، پدرش مجموعه‌ای از مواد و تجهیزات شیمیایی به او داد که اوج لذت و سرگرمی را برایش فراهم می‌کرد: «من یک بچه شیمیایی خطرناک بودم که به صورت تصادفی، سعی می‌کردم همه چیز را منفجر کنم». همچنین، براون تحت تأثیر کتاب‌هایی مانند «زندگی پسر ادیسون» و داستان عجیب و غریب کاپیتان نمو در «بیست هزار فرسنگ زیر دریا» قرار گرفت. مجموع این موضوعات، به شدت نیروی تخیل و خلاقیت وی را تحریک ‌کرد. جالب اینجا است که ایده نام‌گذاری اولین اختراعش (تثبیت‌کننده براون) در دو دهه بعد، از دستگاه ابداعی کاپیتان نمو برای روشنایی زیر آب نشأت می‌گرفت.

شباهت‌های دیگری هم بین کاپیتان نمو و سفرهای معروفش با زیردریایی ناتیلوس (Nautilus) و گرت براون وجود داشت؛ علیرغم تأثیر پدر و عشق اولیه براون به اختراع، او ایده روشنی نداشت که پس از دوران دبیرستان، می‌خواهد چه کاری انجام دهد. دریافت بورس تحصیلی نیروی دریایی (ROTC)، پذیرش دانشگاه‌های «Tufts» و هاروارد و در ادامه، انصراف از دانشگاه برای حضور در یک گروه موسیقی فولکلور، عصبانیت شدید پدرش را به همراه داشت. طی سه سال، او در حدود ۳۰۰ کنسرت دانشگاهی اجرا کرد و بیش از صد هزار مایل را با خودروی خود پیمود تا در نهایت، تصمیم بگیرد که از زندگی چه می‌خواهد!

خودش در خصوص آن دوران می‌گوید: «این جالب‌ترین و سرگرم‌کننده‌ترین چیزی بود که می‌توانید تصور کنید».

تلاش بعدی براون، نوشتن بود. وی در کنار فروشندگی در شرکت فولکس‌واگن، تلاش برای نوشتن را آغاز کرد و هنگامی‌که اولین داستان خود (یک رمان علمی تخیلی کوتاه) را فروخت، دریافت که این حرفه، درآمد مدنظرش را فراهم نمی‌کند. همین عامل، موجب شد تا کارش را رها کرده و در یک آژانس تبلیغاتی مشغول به کار شود. این کار، با روحیه حساس و شوخ‌طبعی یک داستان‌نویس آماتور، تناسب بیشتری داشت و به نظر می‌رسید که براون، مسیرش را یافته است. در این میان، دریافت یک دوربین از سوی یکی از دوستانش، باز هم مسیر این جوان متفاوت و خوش‌فکر را تغییر داد: نوبت به اختراع و نوآوری رسیده بود!

وی که یکی از علاقه‌مندان جدی فیلم و سینما بود، به جنبه فنی فیلم‌سازی علاقه‌مند شد و ساعت‌ها به مطالعه در این خصوص پرداخت. براون هر آنچه در این زمینه در کتابخانه عمومی فیلادلفیا وجود داشت را زیر و رو کرد. علیرغم علاقه شدید وی، هیچ‌یک از شرکت‌های فیلم‌سازی او را استخدام نکردند، زیرا او هیچ تجربه‌ای نداشت. اما تجربه نشان داده بود که توقف و شکست برای براون معنا ندارد.

وی با همکاری دوستش، وارن پاول (Warren Paul)، شرکت «Moving & Talking Picture» را راه‌اندازی کرد که عمدتاً در زمینه تبلیغات تجاری بانک‌ها، خودرو و بیمه فعالیت داشت. از همان ابتدای امر، دو چالش بزرگ فیلم‌برداری، پیش روی براون و شریکش قرار گرفت: «حجیم بودن دوربین و ناتوانی در گرفتن شات‌های متحرک». براون می‌گوید: «من دوست داشتم دوربین را حرکت دهم، اما با دوربین‌های قدیمی و غول‌پیکر (۸۰۰ پوندی)، شما نمی‌توانستید دوربین را به راحتی و روان جابجا کنید. برای این کار، نیاز به یک ماشین یا جرثقیل بود».

 

براون در پشت یکی از دوربین‌های قدیمی و سنگین (سمت چپ)- براون در حال کار با نمونه اولیه از دستگاهی ابداعیش (سمت راست)

براون در پشت یکی از دوربین‌های قدیمی و سنگین (سمت چپ)- براون در حال کار با نمونه اولیه از دستگاهی ابداعیش (سمت راست)

 

همان‌طور که پدرش، سه دهه قبل با معضل صحافی کتاب‌ها و مجلات مواجه شد، براون جوان هم می‌خواست راه‌حلی جدید و متفاوت پدید آورد. وی نمونه‌های بی‌شماری از ایده‌های به ظاهر احمقانه ایجاد و آزمایش کرد؛ از یک میله «T» ساده گرفته تا لوله‌های سربی سنگین که همه آن‌ها با این هدف طراحی می‌شد که بتواند وزن یک دوربین فیلم‌برداری ۳۵ میلی‌متری مربوط به دهه ۱۹۷۰ میلادی را تحمل کند.

بعداً براون نوشت: «من کاملاً ناامید شده بودم. ایده نهایی، از یک دوربین ۳۵ میلی‌متری پشتیبانی می‌کرد، اما من شک داشتم که بتواند رقیب خوبی برای تجهیزات موجود باشد. به نظرم، در بهترین حالت، یک تجهیز ساده‌تر و کوچک‌تر از مدل قبلی بود که شاید برای انواع خاصی از عکاسی‌ها و فیلم‌برداری‌های سریع، قابل‌قبول باشد». با این وجود، براون تصمیم گرفت تا با همکاری دوستانش، از نمونه اولیه برای آزمایش ایده خود استفاده نموده و در فیلادلفیا و اطراف آن، ۳۰ عکس غیرممکن (با دوربین‌های معمول) را ثبت کند. بازخورد بسیار مناسب اطرافیان و در ادامه فیلم‌سازان هالیوود، او را متوجه نمود که کار تمام شده است. براون موفق شده بود. این نمونه اولیه، ارزیابان ثبت اختراع را هم متقاعد ساخت و بدین گونه، تجاری‌سازی اختراع آغاز شد.

گفتنی است، از جمله کارگردانان برجسته‌ای که علاقه فوری و بسیار زیاد خود به این اختراع را ابراز داشت، استنلی کوبریک (Stanley Kubrick) بود. وی قسم خورد که این تجهیز، انقلابی در فیلم‌برداری فیلم‌ها ایجاد می‌کند. جالب‌تر این‌که جان آویلدسن (John Avildsen) که خود را برای کارگردانی فیلم مشهور «راکی» آماده می‌کرد، به شدت پیگیر مراحل ساخت و تجاری‌سازی اختراع براون بود. چند ماه بعد، در سال ۱۹۷۵ میلادی، براون به موزه هنر فیلادلفیا بازگشت و فیلم‌برداری بازی استادانه سیلوستر استالونه (Sylvester Stallone) جوان را انجام داد، سکانسی که به‌یادماندنی‌ترین صحنه‌های فیلم راکی را پدید آورد.

گرت براون، بعدها موفق به دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم‌برداری شد؛ تقاضای بسیار زیاد برای «Steadicam»، موجب شد تا در طول پنج سال، براون فیلم‌برداری بیش از ۲۵ فیلم جدید را بر عهده گیرد. به نظر می‌رسید که درب‌های شهرت و موفقیت به روی وی باز شده است. با این حال، براون هنوز هم به دنبال نوآوری‌های جدید بود. خودش می‌گوید: «ما برای حالت‌های مختلف فیلم‌برداری، مجبور به اختراع روش‌های جدیدی بودیم». ابداع جدید براون، نوعی ویلچر بود که «Steadicam» روی آن سوار می‌شد. در این حالت، لنز دوربین تنها یک اینچ بالاتر از کف بود که زاویه‌ای فوق‌العاده و خیره‌کننده برای تصویربرداری فراهم می‌ساخت.

با وجودی که براون قبلاً جایزه اسکار را دریافت کرده بود، در پنجاهمین دوره جایزه اسکار در سال ۱۹۷۸ میلادی، جایزه دیگری تحت عنوان جایزه ویژه علمی و فنی برای اختراع و توسعه «Steadicam» به وی اعطا شد که خود بیانگر اهمیت این اختراع در صنعت سینما است.

 

اختراعاتی در حوزه فیلمبرداری که تمامی نداشت!

برای براون، تجربه اختراع و نوآوری بسیار لذت‌بخش بود. وی احساس می‌کرد که با اختراع «Steadicam»، تازه همه چیز شروع شده است. وی با الهام از صحبت‌هایش با یکی از بازیگران هالیوود، پیرامون عدم امکان فیلم‌برداری از برخی زوایای خاص، به فکر طراحی و توسعه یک دوربین پروازی (Flying Camera) افتاد. استفاده از کابل برای ایجاد نوعی حالت تعلیق و همچنین کنترل از راه دور دوربین، مهم‌ترین ویژگی‌های اختراع جدید براون بود.

تجاری‌سازی این اختراع، در سال‌های ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۵ میلادی آغاز شد و کم‌کم نه تنها فیلم‌ها، بلکه در بازی‌های ورزشی، مانند فوتبال و اسکی، تبلیغات و حتی تولید موزیک ویدیوها هم بکار گرفته شد. براون به اهمیت پتنت در فرآیند تجاری‌سازی دوربین پروازی خود واقف بود و از همین رو، درخواست ثبت اختراع خود را در ۳۰ جولای ۱۹۸۵ به ثبت رسانید. وی در کمتر از دو سال (۱ دسامبر ۱۹۸۷)، گواهی ثبت اختراع «US 4710819»، با عنوان «سیستم تعلیق برای پشتیبانی و انتقال تجهیزاتی مانند دوربین» را از دفتر ثبت اختراعات و علائم تجاری آمریکا دریافت نمود. وی علامت تجاری «Skycam» را هم در ۱۲ فوریه ۱۹۹۱ به ثبت رسانید و بدین صورت، دومین محصول تجاری و موفق براون به بازار عرضه شد.

همان اشتیاق خلاقانه برای قرار دادن دوربین در مکان‌های جدید و تقاضای فزاینده برای استفاده از این قابلیت‌ها در صنعت ورزش و سرگرمی، باعث شد تا براون، ابداع «MobyCam» را هم برای فیلم‌برداری از شناگران بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۹۲ طراحی کند.

«DiveCam» هم، دستاورد دیگر براون بود که به عنوان سیستمی ویژه برای فیلم‌برداری از غواصان در بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۹۶ مورد استفاده قرار گرفت. «FlyCam» نیز، یک سیستم فوق‌العاده سبک و سریع هوایی بود که برای فیلم‌برداری از سفر پاپ به مکزیکوسیتی در سال ۱۹۹۸ اختراع شد.

من بیش از هر زمان دیگری، اطمینان دارم که اختراع کردن یک عادت است.

ویلچر برقی؛ ایده‌ای جدید برای ادامه نوآوری در هفتاد سالگی

گرت براون، با بیش از ۵۰  پتنت و اخذ جوایز متعدد، از جمله جایزه علمی و مهندسی از آکادمی علوم و هنرهای سینمایی در سال ۲۰۰۶ میلادی و ورود به تالار مشاهیر مخترعین ملی آمریکا در سال ۲۰۱۳، هنوز هم در پی اختراع و نوآوری است. وی در سن ۷۸ سالگی، علاقه خود به اختراع چیزهای جدید را از دست نداده است: «من بیش از هر زمان دیگری، اطمینان دارم که اختراع کردن یک عادت است». براون در کارگاه‌ها و کنفرانس‌های مربوط به اختراع یا فیلم‌سازی حضور یافته و از ایده‌های جدیدش صحبت می‌کند. علاوه بر این، او اغلب در طبقه دوم انبار خود، واقع در دامنه یک تپه جنگلی در پنسیلوانیا، با ابزارها و قطعات مکانیکی مشغول است، جایی که برای یک بازدیدکننده خارجی، همچون آزمایشگاه یک دانشمند دیوانه به نظر می‌رسد!

براون اعتراف می‌کند: «من مخترع منظمی نیستم. از کودکی هم همینطور بودم. اما گاهی اوقات می‌توانم خیلی جدی روی چیزهایی تمرکز کنم و این همان جایی است که یادگارهای من از ۵۰ سال فعالیت به‌عنوان فیلم‌بردار و مخترع پدید آمده‌اند. هرگز پیشنهاد نمی‌کنم صرفاً برای پول و درآمد، کسی به اختراع روی آورد. من اگر چیزی اختراع کردم، به این دلیل است که چیزی را می‌خواستم که در دسترسم نبود».

این خصوصیت، هنوز هم در براون وجود دارد؛ در واقع، او هر زمان که به چیزی نیاز پیدا کرده، به اختراع و نوآوری ادامه داده است، مانند بازوی پشتیبانی که می‌تواند «iPad» و سایر تبلت‌ها را نگه داشته و کاربران به صورت ایستاده، نشسته یا دراز کشیده، از آن استفاده کنند. این ایده، هنگامی به ذهن براون خطور کرد که شب‌ها در حالی که در رختخواب دراز کشیده بود، سعی داشت تا از تبلت استفاده کند. جالب است بدانید که این مخترع منحصربه‌فرد، با الهام از شخصیت مورد علاقه دوران کودکی خود، کاپیتان نمو، یک قایق بادبانی طراحی کرده که مجموعه اختراعاتش در آن جای دارد.

گفتنی است، تمرکز اصلی براون در سال‌های اخیر، موضوعی با کاربرد بسیار گسترده و سودمند است. ایده واکرها و ویلچرهای برقی، با الهام از پدر و مادرش، افرادی که از همان ابتدا کنجکاوی و خلاقیت را در وی پرورش دادند، ایجاد شده است. (پدر براون، ۹۷ سال عمر کرد و مادرش در سن ۱۰۷ سالگی بوده و در قید حیات است.)

براون درباره پدرش می‌گوید: «او پیر شده بود. یک روز که با وی ملاقات کردم، چشمم به واکر و صندلی چرخ‌دار افتاد. من هیچ‌کدام از آن دستگاه‌ها را دوست نداشتم. واکر نوعی تحقیر است و ویلچر هم به درد پیاده‌روی نمی‌خورد. با خودم گفتم چه کار می‌توانی بکنی؟».

نتیجه نهایی، یک واکر یا صندلی چرخ‌دار نبود، اما به شما این امکان را می‌داد که با خیال راحت جابجا شده و راه بروید و در عین حال، زمین نخورید. این ایده که با همکاری کریس فاوست (Chris Fawcett) و پس از شش سال تلاش به سرانجام رسید، «Zeen» نامیده شد؛ یک واکر صندلی‌دار بلند که به کاربر اجازه می‌دهد تا بدون نگرانی از سقوط و بدون هیچ زحمت و یا کمک گرفتن از دیگران، از روی آن بلند شود، بنشیند و حتی به پیاده‌روی برود. رفت‌وآمد ساده و انجام انواع مختلف کارهای عادی مانند پخت‌وپز و تمیزکاری، سلامت قلبی و گردش خون افراد را حفظ کرده و از این منظر هم مفید خواهد بود.

 

گرت براون و دو تن از همکاران جوانش

گرت براون و دو تن از همکاران جوانش

 

در حال حاضر، نسخه‌های بتای «Zeen» تولید شده و احتمالاً پس از توسعه و تکامل نهایی، به متقاضیان علاقه‌مند در اقصی نقاط جهان عرضه خواهد شد. این پرسش که آیا «Zeen» به یک موفقیت تجاری بزرگ منجر خواهد شد و واکرها و ویلچرها را منسوخ می‌کند، سؤالی جذاب و مبهم است که تنها باید منتظر ماند و آینده را نگریست. اگر همه چیز مانند «Steadicam» پیش برود، احتمالاً انقلابی جدید در صنعت واکر و ویلچر هم در راه است!

من مخترع منظمی نیستم. از کودکی هم همینطور بودم. اما گاهی اوقات می‌توانم خیلی جدی روی چیزهایی تمرکز کنم و این همان جایی است که یادگارهای من از ۵۰ سال فعالیت به‌عنوان فیلم‌بردار و مخترع پدید آمده‌اند.

منابع و ماخذ