غلبه بر غیرممکن‌ها؛ داستان زندگی یک مخترع سیاه‌پوست
۲۰ اسفند ۱۳۹۹ غلبه بر غیرممکن‌ها؛ داستان زندگی یک مخترع سیاه‌پوست

پرسی جولیان (Percy Julian)، یک شیمیدان سیاه‌پوست آمریکایی است. وی مخترع محصولات بی‌نظیری همچون فوم مقابله با آتش (Aerofoam)، روش‌های درمانی گلوکوم (Glaucoma) و آرتریت روماتوئید (Rheumatoid Arthritis) است. پرسی در طول زندگی خود، موفق به دریافت بیش از ۱۳۰ گواهی ثبت اختراع گردیده و به پاس این تلاش‌های نوآورانه، در سال ۱۹۹۰ میلادی، به تالار مشاهیر مخترعین ملی آمریکا هم راه یافت. دفتر ثبت اختراعات و علائم تجاری آمریکا، به مناسب صدمین سال فارغ‌التحصیلی این مخترع بزرگ از دانشگاه «DePauw»، مروری بر زندگی و تلاش‌های وی داشته که در ادامه، به آن می‌پردازیم.

جولیان، به اسرار شیمی در گیاهان علاقه شدیدی داشت. همین کنجکاوی، موجب شد تا به یکی از پیشگامان تولید دارو و سایر مواد شیمیایی تبدیل شود که تا پیش از آن، تنها در گیاهان یافت می‌شد. به‌عنوان مثال، فرآیند سنتز شیمیایی وی از فیزوستیگمین (physostigmine) که در لوبیای کالابار (Calabar bean) یافت می‌شود، در نهایت به درمانی کارآمد برای بیماری گلوکوم منجر گردید. وی همچنین از گیاه سویا، به‌عنوان یک بازدارنده آتش استفاده کرد که می‌توانست آتش ناشی از انفجار بنزین در ناوهای هواپیمابر طی جنگ جهانی دوم را خاموش کند. جالب‌تر این‌که جولیان، از همین گیاه سویا که احتمالاً بسیاری از افراد، تنها به خواص تغذیه‌ای آن توجه دارند، به‌عنوان پایه و اساس یک روش درمانی جدید برای آرتروز و هورمون درمانی استفاده کرد. خودش در این باره می‌گوید: «همه چیز با یک لوبیای ساده شروع شد. این لوبیای زیبا و بنفش رنگ، نه تنها از نظر ظاهری جذاب به نظر می‌رسد، بلکه از نظر آزمایشگاهی هم که درون خود دارد، بسیار زیبا است».

جولیان، در هر یک از نوآوری‌های خلاقانه خود، راهی را پیموده که عملاً به امضای وی مبدل شده است: «راهی بدون هیچ قدم بیهوده». زندگی این شیمیدان و نابغه قرن بیستم، دستمایه ساخت فیلمی به نام «نابغه فراموش شده» قرار گرفت که در سال ۲۰۰۷ میلادی، از سوی شبکه تلویزیونی «PBS» پخش شد. استفن لیونز (Stephen Lyons)، یکی از تهیه‌کنندگان این فیلم می‌گوید: «در حالی‌که برخی از جامعه علمی، از موفقیت‌های خیره‌کننده جولیان مطلع بودند، داستان او عمدتاً برای عموم مردم آشکار نشده بود. اشکال این بود که هیچ بیوگرافی مشخصی از وی وجود نداشت». در نتیجه، دست‌اندرکاران فیلم مذکور، با کنار هم گذاشتن بریده مقالات روزنامه‌ها و خاطرات به جای مانده از همکاران پرسی جولیان، فیلمی درخشان و به‌یادماندنی تولید کردند. در این فیلم، با بیش از ۶۰ نفر از اعضای خانواده، دوستان و همکاران جولیان که در سال ۱۹۷۵ میلادی درگذشت، مصاحبه شده است.

جولیان در سال ۱۸۹۹ میلادی، در ایالت آلابامای آمریکا متولد شد. وی نخستین فرزند از یک خانواده هشت نفره بود و از آنجا که پدر و مادرش هر دو معلم بودند، توجه به مطالعه و تحقیق در بین فرزندان پدید آمد. پدر و مادر خانواده، به سختی تلاش کردند تا با پس‌اندازهای خود، یک کتابخانه خانوادگی ایجاد کنند و این، نشان از توجه ویژه آن‌ها به علم و دانش داشت.

پرسی جوان، پس از اتمام تحصیلات در مدرسه دولتی سیاه‌پوستان، دوره دو ساله تربیت معلم را گذراند و سپس به دانشگاه «DePauw» رفت. شاید تصور کنید که این مسیر، همانند بسیاری دیگر از مخترعین است، اما اگر کمی به شرایط خاص آن دوران و به‌طور خاص، تبعیض‌های نژادی علیه سیاه‌پوستان دقت کنید، می‌بینید که این تازه شروع کار برای وی بود. اگرچه از زمان جنگ داخلی، «DePauw» آموزش دانشجویان سیاه‌پوست را هم به خدمات خود افزوده بود، اما هنوز هم این دانشجویان از بسیاری از بخش‌ها محروم بوده و باید با برخی تفکیک‌های نژادی کنار می‌آمدند. برای مثال، برخلاف همکلاسی‌های سفیدپوست، جولیان نتوانست خوابگاهی در دانشگاه داشته باشد و اتاقی دور از محوطه دانشگاه به وی اختصاص داده شد. با وجود این تبعیض‌های دشوار، زمان نشان داد که هیچ مانعی نمی‌تواند جلوی نبوغ و خلاقیت این دانشجوی سیاه‌پوست را بگیرد!

در نخستین گام، جولیان مورد توجه ویلیام بلانچارد (William Blanchard)، استاد شیمی دانشگاه قرار گرفت. او اشتیاق و انگیزه این دانشجوی جوان را دریافت و به وی کمک کرد تا تحقیقات خود را در این حوزه آغاز نماید. در سال ۱۹۲۰ میلادی و پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، جولیان در حالی‌که آینده خود را به‌عنوان یکی از نخستین آفریقایی تبارهای آمریکایی با مدرک دکتری شیمی تصور می‌کرد، برای گذراندن دوره دکتری در دانشگاه هاروارد اقدام کرد. اما شیمیدانان برجسته این دانشگاه، اظهار داشتند که هیچ‌کس یک محقق سیاه‌پوست را استخدام نمی‌کند. پیشنهاد آن‌ها، این بود که جولیان برای تدریس در مکان‌هایی همچون کالج «Negro» اقدام کند، جایی که نیاز به مدرک دکتری هم ندارد!

جولیان از این توصیه استفاده کرد و برای تدریس به دانشگاه فیسکه (Fiske University) رفت. وی سرانجام توانست به دانشگاه هاروارد راه یابد و مدرک فوق‌لیسانس خود را از آنجا دریافت کرد. اما در تلاش برای ورود به دوره دکتری که به او امکان تحقیقات بیشتر را می‌داد، ناکام ماند. بنا بر شواهد تاریخی، جولیان تا قبل از جلب حمایت بنیاد راکفلر برای ادامه تحصیلات خود در دانشگاه وین (University of Vienna) در سال ۱۹۲۹ میلادی، در چندین دانشگاه به تدریس شیمی پرداخت.

جولیان علاقه خاصی به آلکالوئیدها (مواد شیمیایی گیاهی حاوی نیتروژن) داشت و این علاقه‌مندی را در دانشگاه وین ادامه داد. وی در این دوران، با طیف وسیعی از دانشمندان و محققین مختلف تعامل داشت و همین موضوع، عزم وی برای ادامه یک تلاش بلندپروازانه علمی را راسخ‌تر نمود. او در نامه‌ای که برای یکی از اعضای خانواده‌اش نوشته بود، چنین می‌گوید: «برای اولین بار در زندگی، احساس می‌کنم که تحقیق برای من به یک امر ذاتی، مانند خوابیدن یا خوردن یک وعده غذایی مبدل شده است». این جمله، به خوبی میل و اشتیاق بیش از حد جولیان به تحقیق، نوآوری و کشف ناشناخته‌های علم شیمی را نشان می‌دهد.

وی در سال ۱۹۳۱ میلادی و در حالی که مدرک دکتری خود را از دانشگاه وین اخذ نموده بود، به آمریکا بازگشت و با آنا جانسون (Anna Johnson)، استاد جامعه‌شناسی و فردی که از یک خانواده برجسته آفریقایی‌تبار در بالتیمور بود، ازدواج کرد. آن‌ها صاحب یک پسر و دختر شدند. با این حال، هنوز هم سرنوشت برخلاف میل وی بود و به رغم تحقیقات فراوان و اخذ درجات علمی، خیلی زود خود را بدون شغل یافت.

جولیان با کمک استاد قدیمی خود، ویلیام بلانچارد، دوباره به دانشگاه «DePauw» رفت. وی فردی به نام پیکل (Pikl) را به‌عنوان شریک تحقیقاتی خود استخدام کرد و طی مدت‌زمان کوتاهی، توانستند نتایج تحقیقات خود را در مجلات برجسته شیمی منتشر کنند. نقطه عطف موفقیت‌های جولیان و همکارش، سنتز فیزوستیگمین در سال ۱۹۳۵ میلادی بود که محققین قبلی، آن را در لوبیای کالابار یافته بودند. این ماده سمی و بومی مناطق گرمسیری آفریقا، از دهه ۱۸۰۰ میلادی، دانشمندان را مجذوب خود نموده بود و حتی پزشکان هم می‌دانستند که این ماده، به درمان گلوکوم کمک می‌کند، اما آن‌ها نمی‌دانستند که چگونه مقدار لازم از این ماده شگفت‌انگیز را به دست آورند.

فناوری ابداعی جولیان برای سنتز فیزوستیگمین، داستان بسیار جالبی در پشت خود دارد. اول از همه این‌که یکی از برجسته‌ترین شیمیدانان آن دوران، به نام رابرت رابینسون (Robert Robinson) هم در حال تحقیق بر روی آن بود و حتی مقاله خود را تقریباً هم‌زمان با جولیان منتشر نمود. جولیان در خاطراتش می‌گوید: «این یک شوک غیرقابل تحمل بود. ما اولین نفر نبودیم! چرا او با این همه شهرت، آن هم در حالی‌که اصلاً به آن احتیاجی نداشت، این جایزه و افتخار را از ما گرفت».

اما البته همه چیز تمام نشده بود؛ جولیان متوجه اشتباهی در روش رابینسون شد و در مقاله بعدی، به خطای رابینسون اشاره کرده و فرآیند سنتز ابداعی خود را توصیف کرد. جولیان می‌دانست که اگر اشتباه کند، کارش به پایان می‌رسد.

پس از کش و قوس‌های فراوان، بررسی‌ها تکمیل شد و روش ابداعی جولیان مورد تأیید قرار گرفت. در سال ۱۹۹۹ میلادی، انجمن شیمی آمریکا، کار وی در این زمینه را به‌عنوان یک نشان شیمیایی تاریخی نام‌گذاری کرد و عملاً نخستین موفقیت جولیان در سنتز شیمیایی محصولات طبیعی رقم خورد. این پیروزی، جولیان را به یک چهره فاخر در تحقیقات شیمی تبدیل کرد. جالب است که حتی با وجود این کشف بزرگ، هنوز هم زندگی حرفه‌ای وی امن نبود. پس از آن‌که منتقدان محلی، استخدام وی را به چالش کشیدند، مجبور به ترک «DePauw» شد. او به دنبال موقعیت‌های دیگر بود، اما هیچ کس به دلیل رنگش او را استخدام نمی‌کرد!

جولیان درباره آن روزها می‌گوید: «وقتی وارد شرکت‌ها می‌شدم و مدارک خود را برای یک موقعیت شغلی ارائه می‌دادم، به نظر می‌رسید که یک جواب مشابه، فقط از طریق سیم، از یک شرکت به شرکت دیگر منتقل شده است». جواب همه یکسان بود، آن‌ها تا قبل از وی، هرگز یک شیمیدان سیاه‌پوست استخدام نکرده بودند.

جولیان ناامید نشد و سرانجام توانست در شرکت «Glidden» استخدام شود. وی تحقیقات خود در بخش محصولات مرتبط با گیاه سویا را آغاز کرد. او توانست مشتقات سویا را در مقیاس صنعتی جدا نموده و طیفی از محصولات متنوع، از پوشش‌های کاغذی و رنگ گرفته تا مواد غذایی و مواد ضد آتش را تولید کند. تنها در یک نمونه از این نوآوری‌ها، رنگ‌های خانگی لاتکس توانستند میلیون‌ها دلار برای «Glidden» به ارمغان آورند.

به نظر می‌رسید که همه چیز بر وفق مراد است. اما این بار، اختلاف‌نظر پیرامون مسیر آتی تحقیقات، راه جولیان و شرکت «Glidden» را جدا ساخت. علیرغم پیشرفت‌هایی که وی در زمینه استروئیدها به دست آورده بود، «Glidden» می‌خواست که او صرفاً روی رنگ‌ها و محصولات صنعتی تمرکز کند. این شرکت، از برنامه‌های جدید برای ادامه کار زیست‌پزشکی با سویا جلوگیری کرد و به همین دلیل، جولیان از شرکت استعفا داد تا شرکت خود را در سال ۱۹۵۳ میلادی تأسیس نماید. وی با استفاده از مواد شیمیایی گیاهان، به یافتن راه‌هایی برای ایجاد هورمون‌های جدید قابل استفاده در درمان بیماری‌های انسانی ادامه داد و تولید انبوه این مواد را امکان‌پذیر نمود.

در سال ۱۹۵۰ میلادی، موفقیت حرفه‌ای جولیان به وی امکان خرید خانه‌ای در حومه شیکاگو داد. در حالی‌که وی همراه با همسر و پسر ده ساله‌اش از خانه خارج شده بود، یک فرد افراطی مخالف سیاه‌پوستان، با استفاده از یک بمب دست‌ساز، خانه‌اش را به آتش کشید. برخلاف تصور، او و خانواده‌اش تصمیم گرفتند که خانه را ترک نکنند: «من و آنا احساس کردیم که چاره‌ای جز ماندن نداریم. حق مردم برای زندگی در جایی که می‌خواهند، آن هم بدون ترس، حتی از علم هم مهم‌تر است».

به موازات این نگرانی‌های امنیتی، کار تحقیقاتی در شرکت به خوبی پیش می‌رفت. جولیان با استخدام دانشمندان رنگین‌پوست، به پیشرفت اجتماعی کمک کرد و حتی سخنرانی‌هایی علیه موانع غیرقابل قبولی که نژادپرستی ایجاد می‌کرد، ایراد نمود. وی در یکی از این سخنرانی‌ها می‌گوید: «احساس می‌کنم که در کشور خودم، فرصتی برای کسب تجربیات عالی مورد علاقه‌ام، از من گرفته شد. در عوض، من شغلی را انتخاب کردم و سعی کردم تا از آن بهترین استفاده را ببرم. شاید من یک شیمیدان خوب بوده‌ام، اما شیمیدانی که آرزو داشتم باشم، نبودم».

جولیان توانست موفق شود و به همه ثابت کند که رنگ پوست و نژاد انسان، ارتباطی با اختراع و نوآوری ذهنی ندارد. وی بیش از ۱۳۰ ثبت اختراع داشت و خود را به‌عنوان یکی از بهترین شیمیدان‌های قرن بیستم مطرح نمود. جیمز اندرسون (James Anderson)، مورخ دانشگاه ایلینویز (University of Illinois) در خصوص جولیان می‌گوید: «داستان او، یک داستان موفقیت بزرگ، همراه با تلاش قهرمانانه و غلبه بر چالش‌های بزرگ است. این داستانی است در مورد این‌که چه کسی هستیم و برای چه چیزی ایستاده‌ایم، چالش‌هایی که قبلاً وجود داشته‌اند و چالش‌هایی که هنوز هم با ما همراه هستند».

لحظه‌ای به این فکر کنید که چند پرسی جولیان دیگر در این جهان وجود داشته که به دلیل در دسترس نبودن فرصت‌های لازم، نمی‌توانند کاری را انجام دهند که به‌خوبی از پس آن بر می‌آیند. این باعث تعجب است؛ آیا ما می‌خواهیم ۱۰۰ درصد مشکلات جهان را با نیرویی کمتر از ۱۰۰ درصد از ذهن‌های خلاق و خوش‌فکر موجود حل کنیم؟ این پرسشی است که هر علاقه‌مند به نوآوری و حل مشکلات جهانی باید از خود بپرسد!

منابع و ماخذ