مقدمه
بخش بزرگی از اقتصاد کشورها را شرکتها و صنایع کوچک و متوسط تشکیل میدهند. به موازات تکامل و نوآوری این شرکتها در فضای کسبوکار فعلی، توانایی آنها در پذیرش مالکیت فکری (IP) و ملاحظات مرتبط با آن، به الزامی کلیدی برای موفقیت در اقتصاد دانشبنیان آینده مبدل شده است.
در شرایط حال حاضر، بدون آنکه به کووید-۱۹ و تبعات اقتصادی آن توجه داشته باشیم، نمیتوانیم در خصوص اقتصاد صحبت کنیم. بسیاری از شرکتهای کوچک و متوسط با مشکلات فراوانی مواجه شده و آسیبهای جدی دیدهاند، بهخصوص آنهایی که نیاز به ارتباط و تعامل فیزیکی یا سفر داشتهاند. این در حالی است که این شرکتها بخش بزرگی از اقتصاد را در اختیار دارند که شامل ۹۰ درصد از کسبوکارها و بیش از ۷۰ درصد از نیروی کاری جهانی است. در چنین شرایطی، درک نمودن این شرکتها و حمایت از آنها، اصلی مهم و حیاتی خواهد بود.
راه اصلی شرکتها برای پشتیبانی از خودشان در مسیر رساندن ایدهها به بازار، ساختن سبدی از مالکیت فکری است. آئودری یاپ (Audrey Yap)، مدیر «LESI»
تسریع روندهای دیجیتالی شدن
بر اساس مطالعات صورت گرفته توسط «Ocean Tomo» که اخیراً در مجله انجمن بینالمللی مجوز بهرهبرداری (LESI) منتشر شده، اپیدمی کرونا موجب تسریع دیجیتالسازی اقتصاد جهانی شده که نمونههایی از آن را میتوان در پزشکی از راه دور، دورکاری، خرید آنلاین و آموزش مجازی مشاهده نمود.
خرید آنلاین با رشدهای نمایی و قابل توجه روبرو شده و دورکاری نه تنها دیگر غیرعادی نیست، بلکه به یک روش پرتقاضا تبدیل شده است. در کنار این موارد، برگزاری جلسات و رویدادهای آنلاین، سرویسهایی مانند اسکایپ، زوم، ویچت، وبکس و دینگتاک را با مخاطبان زیادی روبرو نموده است. این پیشرفتها، اهمیت فوقالعاده مالکیت فکری را نشان میدهد. در واقع، به لطف مشوقهای ناشی از سیستم «IP» است که میتوانیم به راحتی به این فناوریها دسترسی داشته و با یکدیگر در ارتباط باشیم.
تجاریسازی داراییهای فکری در مرکز توجه رادارها
در دنیای پس از کرونا هم، مالکیت فکری همچنان یک کانون پایدار و مورد توجه باقی میماند. بخشی از این مسئله، ناشی از ادامه روند سرمایهگذاری شرکتها در مدلهای کسبوکار مبتنی بر فناوریهای دیجیتال خواهد بود. این روند، منجر به توجه بیشتر به داراییهای نامشهود نسبت به داراییهای فیزیکی شده و آنها را به ارزش اصلی بازار در اقتصاد جهانی تبدیل میکند. بر اسا تخمینهای «Ocean Tomo»، هماکنون داراییهای نامشهود حدود ۹۰ درصد از ارزش کل کسبوکارها را تشکیل میدهند.
با وجود خلاقیت و نوآوری مداوم در «SME»ها، بسیاری از آنها فراموش میکنند که در مورد ایجاد مجموعهای از حقوق انحصاری مالکیت فکری برای محافظت از ایدههای جدید و ارزشمند خود فکر کنند. شاید به همین دلیل است که سازمان جهانی مالکیت فکری، تم کلی برای جشن گرفتن روز جهانی مالکیت فکری در سال جدید را مبتنی بر "مالکیت فکری و «SME»ها" قرار داد. مالکیت فکری به این شرکتها کمک میکند تا در مسیر تبدیل خدمات و محصولات خود به چیزی قابل عرضه به بازار، قویتر و محکمتر قدم بردارند.
یکی از سادهترین چالشها، عدم آگاهی صاحبان کسبوکارها نسبت به داراییهای فکری و چگونگی تجاریسازی نوآوری در سایه سیستمهای مختلف «IP» است. حقوق مالکیت فکری، شامل مجموعه متنوعی از حقوق انحصاری است که از جنبههای مختلف یک اختراع یا یک اثر خلاقانه محافظت میکنند. برای مثال، پتنت از فناوریها و ابداعات نوآورانه محافظت میکند، علائم تجاری به محافظت از شهرت، حسن نیت و هویت تولیدکننده (منبع کالا یا خدمات) و تضمین کیفیت برای مصرفکنندگان کمک میکند و کپیرایت هم از حقوق مؤلف و صاحبان آثار هنری حفاظت مینماید. «SME»ها باید بدانند که هر یک از این حقوق «IP» چه کاربردی داشته و چگونه برای رسیدن به اهداف تجاری میتوانند به آنها کمک کنند. دستیابی به این هدف، تا حد زیادی در گرو متقاعد ساختن جامعه جهانی کسبوکارهای کوچک و متوسط نسبت به اهمیت «IP» و نقش کلیدی آن در منافع کسبوکار است. علاوه بر این، ایجاد یک مجموعه از حقوق مالکیت فکری کارآمد، نیاز به تأمل و برنامهریزی دقیق دارد. بذرها باید در مراحل اولیه کاشته شوند تا در زمان مناسب، درختان رشد کرده و میوه بدهند.
برخی از صاحبنظران بر این باورند که ارزش بالقوه فناوریها و داراییهای فکری، تنها در صورت همراهی با دیدگاههای مردممحور قابل درک خواهد بود. به عبارت بهتر، یک اختراع یا فناوری جدید، تا قبل از تجاریسازی و عرضه به بازار، ارزش چندانی نخواهد داشت. از این منظر، استقبال بازار و تأیید نوآوری از سوی مصرفکنندگان، یکی از مهمترین عوامل در ارزیابی ارزش داراییهای فکری خواهد بود. این موضوع را میتوان در قالب معاملات تجاری مبتنی بر نوآوری و «IP» بررسی نمود که ارزش بالقوه فناوری یا دارایی فکری را مشخص مینماید. در واقع، تفاوت بزرگ علم بهعنوان یک کالای غیر قابل مبادله و فناوری پتنت شده بهعنوان یک دارایی قابل مبادله، در همین نکته نهفته است. تا وقتی که دانش جدید تنها در ذهن فرد قرار دارد، ارزش تجاری خاصی نخواهد داشت. همچنین با افشای عمومی چنین دانشی، دیگران هم به آن دست یافته و دیگر نمیتواند ارزشافزوده خاصی برای صاحبش به همراه داشته باشد. این در حالی است که یک دارایی فکری تحت حفاظت را میتوان مبادله نموده و برای آن نرخ مشخصی در نظر گرفت.
با توجه به موارد یاد شده، «SME»ها در این مسیر باید:
- بدانند که مالکیت فکری چیست و از داراییهای فکری که ممکن است در اختیار داشته یا در آینده ایجاد شوند، تصور روشنی داشته باشند.
- کارکنان خود را هر چه زودتر و ترجیحاً به صورت یکپارچه درگیر این موضوع کنند.
- از داراییهای فکری خود با استفاده از سیستمهای مالکیت فکری محافظت نموده تا پایه محکمی برای مبادلات تجاری مبتنی بر «IP» و درآمدزایی از طریق آنها ایجاد گردد.
از این منظر، تجاریسازی یعنی دانستن چگونگی تبدیل شدن به یک «دارایی فکری جذاب». در بازار جهانی بیش از حد رقابتی امروز، صرف اختراع یک تجهیز نوآورانه یا محصول کارآمد کافی نخواهد بود. کسبوکارها باید ارزش داشتههای خود را بفهمند، آنها را شناسایی کرده و به خوبی آگاه باشند که چگونه میتوان داراییهای فکری را قیمتگذاری نموده و به فروش رسانید.
برای درک بهتر، دو قرن پیش را در نظر بگیرید. شرکتهای بزرگی که در بازار موفق بودند، دارای بیشترین منابع مالی بوده و با تکیه بر اصل اقتصاد مقیاس و کاهش هزینههای ناشی از افزایش تیراژ تولید، مزیت رقابتی را برای خود ایجاد میکردند. این پارادایم با گذشت زمان و افزایش نقش فناوری و نوآوری تغییر یافت و عملاً دیگر صرف بزرگ بودن شرکت یا داشتن اهرمهای مالی، نمیتوانست تعیینکننده باشد. در فضای رقابتی جدید، نوآوری و تمایز با محصولات موجود، کلید موفقیت در بازار محسوب میشد. مثالهای بسیاری از موفقیت شرکتهای کوچک چند نفره وجود دارد که از گاراژ خانه خود شروع به کار کرده و طی چند دهه به غولهای فناوری جهان بدل شدهاند. با این حال، تکامل فضای کسبوکار باز هم ادامه یافت و چیزی که هماکنون به مزیت رقابتی اصلی مبدل شده، دیگر به همان محصولات نوآورانه و متمایز محدود نیست. شرکتی را میتوان موفق نامید که از داراییهای فکری به شکلی گسترده و در قالبهای گوناگون استفاده میکند. تغییر مدل کسبوکار برخی شرکتهای فناور تولیدی مشهور، مانند نوکیا و تمرکز بر فروش و واگذاری داراییهای فکری (صدور مجوز)، یکی از بهترین مثالها در این زمینه میباشد.
نقلقولی از داگلاس انگلبارت (Douglas C Engelbart)، پیشگام فناوریهای کامپیوتری و مخترع ماوس (Mouse)، اهمیت درک بازار و زمان و مکان عرضه محصول جدید را به خوبی نشان میدهد. وی میگوید: «مؤسسه تحقیقاتی استنفورد، ماوس را به ثبت رسانید. اما آنها برای برآورد ارزش احتمالی آن واقعاً ایدهای نداشتند. چند سال بعد فهمیدم که مجوز بهرهبرداری از این ایده را در ازای ۴۰ هزار دلار به اپل واگذار کردند». اگر این مؤسسه درک بهتری از پتانسیل تجاری اختراع خود داشت، به نظرتان چه مبلغی باید از شرکت اپل دریافت میکرد؟
اولین قدم مهم: ایجاد سبدی از داراییهای فکری
اولین گام برای انتقال موفقیتآمیز ایدههای نوآورانه به بازار و دریافت منابع مالی، ایجاد یک سبد از حقوق انحصاری مالکیت فکری است. اگر برای شروع کار هیچ دارایی حفاظت شدهای وجود نداشته باشد، بعید است که شرکت بتواند سرمایهگذاران (که نیاز به اطمینان از بازگشت سرمایه خود را دارند) یا اخذکنندگان بالقوه مجوز بهرهبرداری از «IP» را به خود جذب کند. در چنین شرایطی، یک متقاضی فناوری باهوش از خود میپرسد: «وقتی میتوانم بدون هیچ هزینهای فناوری مدنظر خودم را کپی و استفاده کنم، چرا باید برای آن پولی پرداخت کنم؟» سرمایهگذاران نیز چنین سؤالی را از خودشان میپرسند: «چرا باید روی چیزی سرمایهگذاری کنم که دیگران به راحتی میتوانند آن را کپی کنند؟»
هنگام تجاریسازی داراییهای فکری، یادآوری این نکته به صاحبان کسبوکار ضروری است که ثبت تنها یک درخواست برای حفاظت از نوآوریها و اخذ حقوق مالکیت فکری، تنها مرحله ضروری نبوده و لزوماً کافی نخواهد بود. از این منظر، تجاریسازی فراتر از داشتن یک گواهی ثبت اختراع یا یک علامت تجاری است. از همین رو، لازم است که «SME»ها با اتخاذ استراتژیهای منسجم مالکیت فکری، ارزیابی و پیشبینی سبد داراییهای فکری خود را در صدر اولویتها قرار دهند.
درآمدزایی به کمک رفع شکافهای نوآوری
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت، استفاده از «IP» برای رفع شکافهای نوآوری است. حضور در بازار و عرضه محصول اگرچه مسیر خوبی است، اما شاید بهتر باشد که کارهای دیگری هم در این بین انجام شود. همیشه تعداد زیادی فرصت تجاری پیش روی شما قرار دارد. موفقیت شرکت شما، در گروی استفاده بهینه از تمامی این فرصتها است که گاهاً از طریق همکاری با دیگران برای حل مشکلات فنی و رفع شکافهای نوآوری انجام میشود.
اگر فعالیت تجاری موفق را مبتنی بر نوعی همکاری فناورانه برای رفع شکافهای نوآوری تعریف کنیم، مبادله فناوری از طریق توافقنامههای صدور مجوز، ابزار بسیار مؤثری خواهد بود. این استراتژی، میتواند بهرهوری و کارایی شرکت را بالا برده و آن را چابکتر از قبل سازد. نحوه بهرهگیری کارآفرینان از مفهوم نوآوری باز، بخش مهمی از استراتژی «IP» است که همه کسبوکارها بایستی حین انتقال ایدههای خود به بازار، به آن اشراف داشته باشند.
در یک نگاه کلی، استفاده از همکاری در قالب فرآیند نوآوری باز و تأکید بر مبادله فناوری، میتواند رشد کسبوکارهای کوچک را تضمین کند. اما اگر کمی دقیقتر بررسی کنیم، سؤالات جدیتری هم مطرح میشود. برای مثال، کارآفرینان اغلب نگران سرعت شکلگیری و نقش فناوریهای جدید در بازار رقابتی هستند. آنها برای توسعه سریع محصولات و خدمات خود تلاش میکنند، در حالی که این نگرانی با سرعت شگرف توسعه فناوری، تشدید هم میشود.
درک عمیقتر از نیاز به نوآوری سریع، به کسبوکارهای کوچکتر کمک میکند تا برای ماندن در بازار (و یا ایجاد برتری در بازار) و اطمینان از دستیابی به فناوری مورد نیاز، رویکرد یکپارچهتری اتخاذ کنند. بهطور خاص، پاسخ به این پرسش که مجوز بهرهبرداری از فناوری را به دیگران واگذار کنیم یا برای پیشرفت در تولید داخلی و درآمدزایی مستقیم از آن استفاده کنیم، یک تصمیم استراتژیک خواهد بود. این همان کاری است که شرکتهای بزرگی مانند اپل، فیسبوک و گوگل انجام میدهند و شما هم بهعنوان یک «SME» میتوانید آن را دنبال کنید. صاحبان کسبوکارهای کوچکتر باید شروع به پرسیدن همین سؤالات کنند. اما این فقط یک نقطه آغاز است. هنگام صدور مجوز به شرکت دیگر و یا حتی اخذ مجوز یک فناوری خارجی (بهویژه هنگامی که بودجه محدود است)، شرکتهای کوچک و متوسط باید درک درستی از فناوری و مزایای بالقوه ناشی از آن داشته باشند.