یکی از کارهای معمول و روزمره مردان، تراشیدن ریشها و مرتب کردن آنها است. اگرچه امروزه این کار با استفاده از انواع ریشتراشهای برقی و تیغهای ایمن یک بار مصرف صورت میگیرد، اما تا قبل از اختراع این تجهیزات، بسیاری از افراد با چالشهای زیادی برای اصلاح روزانه صورت مواجه بودند.
تصور کنید که پس از یک روز تعطیل و در حالیکه جلسهای بسیار مهم در پیش رو دارید، از خواب بر میخیزید. در حال مسواک زدن هستید که ناگهان با مشاهده صورتتان در آینه، متوجه میشوید که ریشهای خود را اصلاح نکردهاید. شانهای بالا انداخته و پس از برداشتن یک ژیلت جدید، سریعاً مشکل را حل میکنید. احتمالاً با خود میگویید که این یک اتفاق کاملاً عادی است، اما باید بدانید که دسترسی فراگیر به این تیغهای ریشتراش ارزان و کارآمد، به همین سادگیها هم نبوده و فردی خلاق، مخترع و به شدت متعهد به تجاریسازی، در پشت آن قرار داشته است.
کینگ کمپ ژیلت (King Camp Gillette)، عضو یکی از هزاران خانواده مهاجری بود که در قرن هفدهم میلادی، به آمریکا مهاجرت کرده و در آنجا ساکن شد. وی که اصلیتی فرانسوی داشت، در سال ۱۸۸۵ میلادی متولد شد و بخش عمده دوران کودکی و نوجوانی خود را در شیکاگو گذراند. ژیلت به تجارت و کسبوکار علاقه فراوانی داشت و همین موضوع، موجب شد تا به این حرفه روی آورد. وی نتوانست به آنچه در ذهن داشت برسد و عملاً در دهه چهارم زندگی خود، به یک فروشنده خردهپا تبدیل شده بود. وی برای مخترع درپوشهای چوب پنبهای بطریهای نوشیدنی کار میکرد. روزی رئیسش به وی گفت: «چیزی را اختراع کن که مردم از آن استفاده کنند و سپس آن را دور بریزند. این ایده، برای من جواب داده است». ژیلت کمی تعجب کرد، اما تمام آن روز فکرش مشغول شد که چه چیز یک بار مصرفی را میتواند اختراع کند!
چیزی را اختراع کن که مردم از آن استفاده کنند و سپس آن را دور بریزند.
یک روز صبح که در مقابل آینه و در حال اصلاح صورت خود بود، ناگهان ایدهای در ذهنش جرقه زد: چه میشد اگر یک تیغه تیز، ایمن و یک بار مصرف تولید میشد؟
برای درک بهتر این ایده و اینکه چرا به ذهن ژیلت خطور کرد، باید این توضیح را اضافه نمود که در آن سالها، تراشیدن روزانه ریش در میان بسیاری از مردان آمریکایی رایج بود. با این حال، مشکل اصلی، تیغهایی بود که بسیار تیز و خطرناک بودند. کافی بود لحظهای حواستان پرت شود تا با کوچکترین خطا، زخمی عمیق بر روی صورت یا گردن خودنمایی کند. ژیلت به این فکر افتاد که فرآیند هر روزه اصلاح صورت و تراشیدن ریشها را بهتر و سادهتر نماید. او تلاش کرد تا تیغهای کلفت و خطرناک را که بارها و بارها استفاده میشد، با تیغهای نازک، ایمن و یک بار مصرف جایگزین کند. وی در نهایت، با همکاری فردی به نام ویلیام نیکرسون (William Nickerson)، موفق به دستیابی به چیزی شد که در ذهنش میپروراند.
لازم به تأکید است که قبل از ژیلت و نیکرسون هم، تلاشهایی برای ساخت تیغهای ایمن انجام گرفت و حتی نمونههایی ابتدایی به بازار عرضه شد. با این حال، ژیلت توانست یک محصول کاملاً کاربردی و با کیفیت بهتر عرضه نماید. از آن مهمتر، ژیلت به بحث ثبت و حفاظت از اختراعش، اهتمام کافی داشت و در سوم دسامبر ۱۹۰۱ میلادی، درخواست خود را در دفتر ثبت اختراعات و علائم تجاری آمریکا به ثبت رسانید. نتیجه این اقدام، گواهی ثبت اختراعی به شماره «US 775134» بود که در پانزدهم نوامبر سال ۱۹۰۴ میلادی، به این اختراع تخصیص یافت. این پتنت، نقش بهسزایی در تجاریسازی و کسب درآمد ژیلت از تیغ ابداعیش ایفا نمود.
ژیلت و نیکرسون، فروش محصول خود را در سال ۱۹۰۳ آغاز کردند. اگرچه در آن سال، تنها ۵۱ دستگاه خودتراش و ۱۶۸ تیغ فروخته شد، اما با افزایش استقبال عمومی، فروش محصولات به یکباره افزایش یافت. تنها یک سال بعد، فروش دستگاههای خودتراش، از ۹۰ هزار و تیغها هم، از دو میلیون عدد عبور کرد.
ژیلت فردی خلاق و نوآور بود. وی نوآوری را منحصر به اختراع محصولش ندانست و مدلی جالب برای فروش محصولات در نظر گرفت. وی در حالیکه دستگاه خودتراش را با قیمتی بسیار پایین میفروخت (و حتی با ضرر نسبی) ، قیمت بالایی برای بستههای دهتایی تیغها در نظر گرفت که این ضرر را کاملاً جبران میکرد. بهترین مثال از این مدل فروش محصول که سودآوری بر مبنای محصولات مصرفی و وابسته کردن مشتری از طریق یک دستگاه مادر را دنبال میکند، فروش دستگاههای چاپگر و کارتریجهای مصرفی آنها است که به نظر میرسد، ژیلت هم از همین مدل برای درآمدزایی خود استفاده نمود.
با نوآوری منحصربهفرد ژیلت (که به تعبیری حتی ابتکار شخص خودش هم نبود)، مشکلی که انسانها برای قرنهای متمادی با آن درگیر بوده و زمانی با پوست صدف و سنگهای تیز و زمانی با تیغهای تیز و بسیار خطرناک رفع مینمودند، به سادگی حل شد. سالها بعد، ژیلت حرفی را که زمانی شنیده بود و با تکیه بر آن، به موفقیت دست یافته بود را به شکل دیگری به کارمندانش انتقال داد: «ما باید چیزی را عرضه کنیم که از یک طرف، مشتری همیشه به آن نیاز داشته باشد و از طرف دیگر، دور انداختنی و یک بار مصرف باشد، تا مجدداً برای خریداری آن به سراغ ما بیاید».
ژیلت با اختراع ساده و در عین حال، بسیار کلیدی خود، قلههای شهرت را یکی پس از دیگری درنوردید و به یکی از میلیونرهای عصر خود بدل شد. با این حال، وی عقاید جالب دیگری هم داشت. رؤیای وی، آرمانشهری سوسیالیستی بود که در آن، همه صنایع زیر نظر یک شرکت بزرگ کار کرده و مالکیت این شرکت هم در اختیار همه مردم باشد. ژیلت مصمم بود، کلانشهری راه بیندازد که تمامی ۶۰ میلیون جمعیت آمریکا در آن جای گرفته، برقش از آبشار نیاگارا تأمین شده و حتی غذای عموم مردم در سالنهای غذاخوری عظیمی سرو شود. او نمیدانست ظرافت ساده تیغ ایمنی صورت تراشی با پیچیدگی امور انسانی سازگار نیست!
ما باید چیزی را عرضه کنیم که از یک طرف، مشتری همیشه به آن نیاز داشته باشد و از طرف دیگر، دور انداختنی و یک بار مصرف باشد، تا مجدداً برای خریداری آن به سراغ ما بیاید.