نیروهای پلیس و مأموران قانون، بهواسطه شغل خود، روزانه با افراد خطرناک و تبهکار زیادی درگیر میشوند؛ بنابراین اتخاذ اقدامات احتیاطی برای آنها، مسئله مرگ و زندگی است. یکی از ابزارهای امنیتی بسیار مهم که در اکثر عملیاتها مورد استفاده قرار میگیرد، جلیقه ضدگلوله است. این پوشش محافظ، تاکنون جان هزاران انسان را در میادین جنگ و درگیریهای شهری، نجات داده است. تحقیقات نشان داده که احتمال آسیب دیدن یک مأمور پلیس فاقد جلیقه ضدگلوله در درگیریها، ۱۴ برابر مأموری است که جلیقه به تن دارد.
از ابتدای تاریخ، بشر به منظور محافظت از بدن خود در برابر انواع جراحتهایی ناشی از جنگها و دیگر شرایط خطرناک، از مواد مختلفی بهعنوان زره استفاده نموده است. اولین لباسهای محافظی که برای این منظور استفاده شد، از پوست حیوانات بود. با توسعه نسبی تمدن، سپرهای چوبی و فلزی، مورد استفاده قرار گرفت. در نهایت، چیزی که ما از پوشش جنگآوران باستان میشناسیم، زرههای فلزی است. هرچند که با اختراع اسلحه گرم در سال ۱۵۰۰، این زرههای فلزی نیز، دیگر کارایی خود را از دست دادند و در ابتدا، محافظ واقعی در برابر این سلاح بیرحم، دیوار سنگی، سنگر، موانع طبیعی همچون صخرهها، درختان و گودالها بود.
پس از یک دوره گذار، در جنگها و درگیریهای مختلف، استفاده از پوششهای فلزی سنگین و ضخیم، جهت مقابل با گلوله متداول شد. در سال ۱۸۸۰، چهار نفر از باند تبهکاران معروف استرالیا، به نام «Kelly»، طی درگیری با پلیس، با استفاده از پوشش ضدگلوله فلزی که طراحی نموده بودند، تعجب همگان را جلب کردند. این تبهکاران، با استفاده از این پوشش که شامل کلاه، جلیقه، چکمه و ... بود، ساعتها در مقابل شلیک بیوقفه پلیس ایستاند و در نهایت، سه تن از آنها بهواسطه اصابت گلوله به جاهایی از بدنشان که توسط پوشش محافظت نمیشد و خونریزی شدید، به هلاکت رسیده و سردسته باند نیز دستگیر و اعدام شد. پوشش مورد استفاده توسط این افراد، در موزه ملبورن نگهداری میشود که عدم انعطافپذیری و وزنی در حدود ۴۵ کیلوگرم، از معایب عمده آن بود.
در جنگ جهانی اول، آمریکا از چنین ایدهای استفاده نمود و تعداد معدودی از نظامیان خود را به کلاه جنگی و جلیقههای ساخته شده از فولاد نیکل-کروم، مجهز نمود. کلاه مورد استفاده، وزنی بیش از ۱۸ کیلوگرم داشت. عدم انعطافپذیری و محدود شدن حرکات کاربر، باعث میشد که این تجهیزات تنها توسط سربازانی که در یکجا ساکن بودند، مانند مسئولین بهکارگیری تیربار و ضد هوایی، استفاده شود. طی جنگ جهانی اول، علیرغم تبلیغات شرکتهای خصوصی در رابطه با ساخت جلیقههای ضدگلوله و محافظهای فردی، طرفین درگیر، هیچ تلاشی برای مجهز کردن سربازان به این پوششها انجام ندادند؛ چراکه به نظر آنها، این تجهیزات برای یک سرباز معمولی، بسیار گرانقیمت بود. این در حالی بود که پس از اتمام جنگ، خدمات درمانی ارتش انگلیس، برآورد نمود که در صورت استفاده گسترده از پوششهای محافظ، تلفات جنگ به یکچهارم کاهش مییافت.
البته قبل از جنگ جهانی اول، جلیقههای انعطافپذیری نیز وجود داشت. اولین جلیقه ضدگلوله بافتهشده، توسط مهندسی به نام کازیمیر زگلن «Casimir Zeglen» ابداع شد. کازیمیر، اصالتاً اهل هلند بود و به آمریکا مهاجرت کرده بود. ترورهای مختلف در پی ناآرامیهای آمریکا در سال ۱۸۹۳، وی را بر آن داشت که ماده مقاومی را برای نجات جان انسانها در برابر شیک گلوله، توسعه دهد. وی به آزمایش بر روی منسوجاتی که از گیاهان و فلزات بافتهشده بودند، میپرداخت. کازیمیر، در ادامه با نتایج آزمایشهای جورج گودفلو «George Goodfellow» آشنا شد. وی پزشکی نامی بود که خدمات و تحقیقات گستردهای در خصوص مداوای جراحات ناشی از گلولهها انجام داده بود. گودفلو همچنین در مورد ویژگی ضدگلوله بودن ابریشم نیز مطالبی نوشته بود و همین موضوع، ایده اولیه جلیقه کازیمیر شد. کازیمیر میدانست که نوع بافت، تأثیر زیادی در مقاومت جلیقه خواهد داشت. وی بعد از بازدیدهای متعدد از کارخانههای نساجی اتریش و آلمان، روشی برای بافتن ابریشم پیدا نمود و در نهایت، در سال ۱۸۹۷ میلادی، اولین جلیقه ضدگلوله منعطف را ساخت و موفق به اخذ گواهی ثبت اختراع از اداره ثبت اختراعات و علائم تجاری آمریکا «USPTO»، با شماره «US604870A» گردید.
جلیقه ابداعی کازیمیر، ضخامتی در حدود ۳.۲ میلیمتر داشت و ۴ لایه بود. این پوشش، در مقابل گلولههایی با سرعت بسیار پایین و در حدود ۱۲۰ متر بر ثانیه، بهطور مؤثر عمل میکرد و در مقابل مهماتی که سرعت و قدرت بیشتری داشتند، عملکردی پایین داشت. جلیقههای کازیمیر، با دست بافته میشد و وی نتوانست ماشینی برای بافت سریعتر و تضمین ایمنی آنها توسعه دهد. از نکات جالبتوجه این است که کازیمیر برای آزمایش این جلیقه، خود را در مقابل گلوله قرار میداد. در نمایشهای مختلف، جلیقه را به تن میکرد و تیرانداز ماهری با اسلحه رولور، چندین گلوله به وی شلیک میکرد. هیچیک از گلولهها، کازیمیر را آزرده نمیکرد و در عکسهایی که از این صحنهها وجود دارد، لبخند بر لب دارد! وی قبل از این نمایشها، جلیقههای خود را تست نمیکرد و در واقع، بسیار خوششانس بود که از تمامی آزمایشها جان سالم به در برد.
بعد از مدتی، کازیمیر به اروپا سفر کرد و در آنجا با جان شیپنیک «Jan Szczepanik»، کسی که به ادیسون هلند معروف بود و صدها اختراع و کشفیات به نامش ثبت شده بود، ملاقات کرد. آن دو با همکاری یکدیگر، بر روی ماشینی که بتوان با استفاده از آن، جلیقههای ضدگلوله را سریعتر و باکیفیت پایدارتری تولید نمود، کار کردند. تلاشهای این دو، بعد از چند ماه نتیجه داد و خط تولیدی برای تولید جلیقههای ضدگلوله راهاندازی نمودند. البته قیمت بالای آن، باعث شد که فقط ثروتمندان و سیاستمداران بتوانند از آن استفاده نمایند. جان آینده درخشانی برای این اختراع میدید و سعی داشت که پتنت آن را از کازیمیر خریداری کند، ولی هیچگاه موفق به این کار نشد. با وجود این، تلاش کرد که خود را مخترع جلیقه ضدگلوله نشان دهد و نمایشهای آزمایشی متعددی را بهتنهایی در سراسر اروپا اجرا کرد. وی در این کار موفق بود و امروزه بسیاری از افراد در اروپا، اختراع جلیقه ضدگلوله را به وی نسبت میدهند.
این دو، بعد از ساخت ماشین بافت جلیقه ضدگلوله، به همکاری خود ادامه نداند و کازیمیر با دانش جدیدی که به دست آورده بود، عازم آمریکا شد تا در آنجا، سرمایهگذاری برای راهاندازی خط تولید خود پیدا نماید. با این حال، وی توفیق چندانی در آمریکا به دست نیاورد. سالها بعد، این ایده را رها کرد و شرکتی برای تولید تایر تأسیس نمود. در طرف دیگر ماجرا، جان کارآفرین بهتری بود و توانست این محصول را با ترفندهای مختلف، بهسرعت محبوب سازد. اوج محبوبیت، زمانی بود که با استفاده از روش ابداعی خود و بافت کازیمیر، برای کالسکه سلطنتی پادشاه اسپانیا (آلفوسوی سیزدهم)، چادری به عنوان زره ساخته بود و این چادر، جان او را طی یک اقدام تروریستی نجات داد. در این حادثه، بمبی به سمت کالسکه آلفونسوی پرتاب شد، ولی ترکشهای آن نتوانست از چادر عبور کند. یکی از ترفندهای وی برای تبلیغ محصولش، به راه انداختن شایعه بود. بعد از ترور افراد نامی، وی شایعه میکرد که استفاده از جلیقه ضدگلولهاش را به آنها پیشنهاد نموده بود، ولی آنها نپذیرفتند. بزرگترین این موارد، مربوط به ترور «آرشیدوک فرانتس فردیتال»، وارث تاجوتخت اتریش بود که ترور وی، آتش جنگ جهانی را برافروخت. این اقدام جان، باعث تحریک احساسات و ایجاد رعب و وحشت در سیاستمدران میشد و آنها را به خرید جلیقههای ضدگلوله با هر قیمتی، وامیداشت.
از نکات جالبتوجه، این است که در برهههایی از زمان، این سلاحها بودند که خود را با جلیقههای ضدگلوله تطبیق دادند. بین سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰، باندهای تبهکار در آمریکا، بهطور گسترده از جلیقههای ضدگلولهای که آنها را در مقابل فشنگهای ضعیف متداول مصون میداشت، استفاده میکردند. همین عامل، باعث شد تا پلیس برای غلبه بر این جلیقهها، به دنبال استفاده از فشنگهای قویتر، مانند مگنوم ۳۵۷ و سوپر ۳۸ باشند.
تجربه جنگ جهانی اول و شروع جنگ جهانی دوم، زمینهساز تحقیقات و توسعه بیشتر پوششهای محافظتی شد. گونهای از جلیقهها و پوششهای محافظتی تولید شده از الیاف نایلونی، بهصورت محدودی توسط نیروی هوایی انگلیس مورد استفاده قرار میگرفت. هزینه بالا، حجیم بودن و محدود بودن حرکات، از معایب این پوشش بود. از طرفی، این پوشش خلبانان را در مقابل ترکش بمبها و گلولههای ضدهوایی محافظت میکرد. البته به خاطر اینکه اصابت ترکش بیش از اصابت گلوله باعث مرگ سربازان در میدان جنگ میشود، استفاده گسترده از آن، میتوانست منجر به نجات جان بسیاری از افراد شود.
لازم به ذکر است که بعد از جنگ جهانی، بهواسطه توسعه الیاف و کامپوزیتها و بر پایه ایده کازیمیر که با استفاده از الیاف بافتهشده میتوان گلوله را متوقف نمود، جلیقههایی سبکتر، مقاومتر و ارزانتر، ساخته شد.