نوار چسب
اختراع نوار چسب
US1760820
ریچارد درو

دنیای امروز، دنیای نوآوری و فناوری است. برای لحظه‌ای به آخرین پیشرفت‌های حوزه حمل‌ونقل فکر کنید؛ تلاش‌های والمارت و آمازون برای استفاده از پهپادهای هوشمند برای حمل کالا و تحویل سفارشات مشتریان، پیشرفت‌های خیره‌کننده تسلا در زمینه توسعه خودروهای الکتریکی و رقابت فزاینده برای عرضه خودروهای خودران، همگی نشان‌دهنده نقش کلیدی نوآوری و فناوری در فضای کسب‌وکار و حتی زندگی افراد است.

اما اختراع و نوآوری تنها در فناوری‌های پیشرفته‌ای همچون اینترنت، خودروهای خودران و یا فناوری‌های نوظهور دارویی و پزشکی نظیر «CRISPR» خلاصه نمی‌شود. برخی اختراعات کوچک و به ظاهر کم‌اهمیت نیز وجود دارند که در زمان خود، مشکلات بزرگی را از پیش روی مردم برداشته‌اند. یک مثال ساده از این اختراعات، نوار چسب است. اگر کمی دقیق‌تر به اطراف خود بنگرید، کاربرد نوار چسب را در همه جا می‌بینید، از چسب زخم گرفته تا نوارهای شیشه‌ای و نامرئی بسیار ظریف و یا حتی نوارهای بزرگ و ضخیم مورد استفاده در صنعت. اصلاً کمی کلان‌تر فکر کنید. آیا زندگی بدون نوار چسب را می‌توان تصور نمود؟ هدایا را با چه چیزی بسته‌بندی کنیم، کاغذهای ارزشمند پاره شده مانند اسناد و مدارک را چگونه می‌توان اصلاح کرد و یا حتی چگونه می‌توان لباس‌های محبوب رنگارنگ که از نوارهای رنگی مختلف تشکیل شده‌اند را آماده نموده و به بازار عرضه کرد؟ تمامی این‌ها به لطف ایده‌ای خلاقانه از یک مهندس شاغل در یک کارخانه تولید سمباده امکان‌پذیر شده است.

داستان اختراع نوار چسب، از یک نیاز و یا به معنای بهتر، تقاضای بازار آغاز شد؛ تقاضایی که یک مهندس جوان در یک شرکت فناور آمریکایی را به خود جلب نمود و نتیجه تلاش‌ها و آزمایشات وی، نوارهایی بود که علاوه بر پوشش دادن مشکل اولیه که رنگ‌آمیزی اتومبیل‌ها در نوارهایی صاف و دقیق بود، طیف وسیعی از مسائل دیگر را نیز پوشش می‌داد.

ریچارد درو «Richard Drew» را می‌توان نمادی از نوآوری قرن بیستم دانست، فردی که تحصیلات دانشگاهی خود را نیمه‌کاره رها کرد و با این‌که هیچ‌گاه فکر نمی‌کرد در یک موقعیت شغلی کارمندی قرار گیرد، حدود چهار دهه از عمر حرفه‌ای خود را در یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های آمریکایی گذراند و یکی از پرفروش‌ترین محصولات خانگی تاریخ را اختراع کرد. نواری رول مانند و مات که وقتی آن را صاف کرده و به جایی می‌چسبانید، کاملاً نامرئی است. «3M» به‌عنوان سازنده چسب‌های نواری، همه ساله آنقدر از این محصول تولید می‌کند که با آن می‌توان ۱۶۵ بار به دور کره زمین (چیزی در حدود ۶.۶ میلیون کیلومتر) چرخید.

ریچارد جوان که در ۲۲ ژوئن سال ۱۸۹۹ در «Minnesota» آمریکا متولد شده بود، پس از حضور در دوره مهندسی دانشگاه این ایالت و ترک آن تنها پس از ۱۸ ماه، دوره غیرحضوری طراحی ماشین را گذراند و خیلی زود به‌عنوان متخصص فنی آزمایشگاه در شرکت «Minnesota Mining and Manufacturing Company» مشغول به کار شد. شرکتی که در آن زمان به ساخت و فروش کاغذ سمباده مشغول بود.

نخستین نوآوری این مخترع جوان، یک نوار پوشش‌دار یا «Masking Tape» بود. بخشی از مشتریان کاغذ سمباده‌های تولیدی «3M»، صنعت اتومبیل و به‌طور خاص، فعالان صنعت رنگ و نقاشی خودرو بودند که از سمباده برای آماده‌سازی رنگ اتومبیل استفاده می‌کردند. گفتنی است که در دهه ۱۹۲۰ میلادی، ایجاد نوارهای رنگی متمایز از رنگ اصلی خودرو در بدنه آن، بسیار محبوب بود. ریچارد در تعامل با یک فروشگاه محلی اتومبیل دریافت که رنگ‌آمیزی این خودروها تا چه حد دشوار است. رنگ‌آمیزی خودرو به‌طوری که یک مرز دقیق و صاف بین دو رنگ ایجاد شود، عملاً غیرممکن بود و هنگامی که کاغذهای مورد استفاده برای پوشاندن خودرو (اغلب روزنامه) از روی آن برداشته می‌شد، بخشی از رنگ تازه نقاشی شده را با خود از بین می‌برد و این مسئله، خود باعث افزایش زمان رنگ‌آمیزی و هزینه این کار می‌شد.

ریچارد به مدت دو سال در آزمایشگاه «3M» بر روی این موضوع کار کرد. هدف وی ساخت نواری بود که در عین چسبندگی کافی، به سادگی از روی بدنه خودرو جدا شود. وی آیتم‌های زیادی را آزمایش کرد، از روغن خوراکی گرفته تا شیره درختان و تا جایی این مسئله به طول انجامید که یکی از مدیران بالاسری وی به نام ویلیام مک‌نایت «William McKnight»، دستور توقف این پروژه و بازگشت ریچارد به کارهای قبلی را داد. وی به کار قبلی خود بازگشت، اما آزمایشات مربوط به ساخت نوار را هم فراموش نکرد. این روند ادامه داشت تا این‌که فرمول برنده و جادویی کشف شد: «نوعی کاغذ مات به نام Crepe، همراه با چسب کابینت مخلوط شده با گلیسیرین». این نوار که در سال ۱۹۲۵ میلادی ساخته شد و عنوان نخستین نوار روکش‌دار را به خود اختصاص داد، یک نوار دو اینچی با رنگ قهوه‌ای متمایل به زرد و قدرت چسبندگی بسیار پایین بود. برخلاف نوار چسب‌های امروزی، تنها لبه‌های نوار به چسب آغشته بود و وسط نوار هیچ‌گونه چسبندگی نداشت.

اولین آزمایش این نوارها یک شکست تمام‌عیار بود. چسب‌ها ضعیف بودند و به همین دلیل، نوار بلافاصله از بدنه اتومبیل جدا شد. نقاش که از این قضیه بسیار ناامید شده بود، بر سر ریچارد فریاد زد و گفت: «این نوار را نزد رؤسای اسکاتلندی خود (کنایه از خسیس بودن) ببر و به آن‌ها بگو چسب بیشتری به آن بزنند». درو به شرکت بازگشت و با افزایش درصد چسب، سعی کرد تا کارایی محصول ابداعی خود را بهبود دهد و به این وسیله، نوار جدید تحت عنوان «Scotch Brand Cellulose Tape» ارائه شد.

ریچارد درو در تاریخ ۲۸ می سال ۱۹۲۸ میلادی، اقدام به ثبت اختراع خود در سیستم پتنت آمریکا نمود که پس از ارزیابی‌های صورت گرفته از سوی دفتر ثبت اختراعات و علائم تجاری آمریکا، در تاریخ ۲۷ می سال ۱۹۳۰، گواهی ثبت اختراعی با شماره «US1760820»، برای اختراع چسب نواری «Adhesive Tape» به وی اعطا شد. لازم به ذکر است که نام ریچارد درو به‌عنوان مخترع این پتنت ذکر شده و مالک و صاحب‌امتیاز این پتنت نیز، کمپانی «3M» است.

همانند بسیاری از اختراعات و فناوری‌ها، ساخت نوار چسب توسط ریچارد درو نیز، تنها آغازی برای مجموعه‌ای از تلاش‌های نوآورانه بود که بهبود مداوم این محصول را در پی داشت. برای مثال، رنگ نوارچسب‌های اولیه تیره بود (قهوه‌ای مایل به زرد) و با محصولات شفاف امروز کلاً متفاوت بود. درو اولین نوار چسب شفاف و ضد آب را با استفاده از نوعی چسب تقریباً نامرئی (ترکیبی از لاستیک، روغن و رزین) تولید کرد. این چسب، به روی نوعی سلفون می‌چسبید که هم خاصیت ضدآبی داشت و هم قادر به تحمل طیف وسیعی از دما و رطوبت بود. این اختراع ارزشمند، در ژوئن ۱۹۳۳ به ثبت رسید و گواهی ثبت اختراع آن در ۳۱ اکتبر سال ۱۹۳۹ میلادی، با شماره «US2177627» از سوی دفتر ثبت اختراعات و علائم تجاری آمریکا صادر گردید.

جالب اینجاست که این نوار چسب شفاف، در ابتدا برای پلمپ بسته‌بندی‌های مواد غذایی ساخته شد، اما در دوران رکود بزرگ آن زمان که استفاده از وسایل و ابزارهای قدیمی و اصلاح مجدد آن‌ها بسیار مورد توجه بود، یک ابزار چندکاره و اصطلاحاً همه‌فن‌حریف نام گرفت که برای بسته‌بندی‌های مختلف، اصلاح پارگی لباس و حتی پول‌های کاغذی بکار می‌رفت. در آن شرایط بد اقتصادی که بسیاری از شرکت‌ها با خطر ورشکستگی مواجه بودند، فروش نوارچسب‌های جدید، به «3M» کمک کرد تا خود را از خطر فروپاشی نجات داده و به یک کسب‌وکار چند میلیاردی امروز مبدل شود.

ویلیام مک‌نایت که زمانی به ریچارد درو دستور توقف تحقیق بر روی پروژه نوار چسب را داده بود، رئیس هیئت‌مدیره «3M» شد و تجربه اختراع نوار چسب، این ایده را در ذهنش ایجاد کرد که آزاد گذاشتن محققین برای آزمایش ایده‌هایشان، می‌تواند نوآوری‌های بزرگی پدید آورد. وی سیاست جدیدی در این شرکت به اجرا درآورد که به «قانون ۱۵ درصد» معروف است. بنا بر این قانون، مهندسان شرکت «3M»، می‌توانند ۱۵ درصد از ساعات کاری خود را صرف پروژه‌هایی نمایند که ایده‌ای در آن‌ها داشته و فکر می‌کنند به نوآوری جدیدی ختم می‌شود. به گفته مک‌نایت، اگر اطراف مردم را حصارکشی کنید، همچون گوسفند می‌شوند؛ این در حالی است که باید فضای لازم را در اختیار آن‌ها قرار داد.

این قانون و موارد مشابه آن، تأثیری عمیق بر فرهنگ دره سیلیکون داشته است؛ شرکت‌هایی مانند «Google» و هیولت پاکارد «HP»، از جمله شرکت‌هایی هستند که به کارکنان خود فرصت رایگانی برای آزمایش ایده‌ها داده‌اند. داستان اختراع نوار چسب در شرکت «3M»، یک داستان کلاسیک و یک درس بزرگ برای کسب‌وکارهای مختلف است که ارزش غریزه و سرنوشت را در اختراعات و نوآوری‌ها نشان می‌دهد: «یافتن چیزی ارزشمند هنگامی که حتی دنبال آن نیستید.»

گفتنی است که در پی موفقیت اختراع ریچارد درو، رهبری آزمایشگاه ساخت محصولات «3M» بر عهده وی قرار گرفت و با همراهی تیم تحقیقاتیش، بیش از ۳۰ پتنت جدید به ثبت رسانیدند. درو در سال ۱۹۶۲ بازنشسته شد و در سال ۱۹۸۰ نیز جان باخت. نام درو در سال ۲۰۰۷ میلادی، در تالار مشاهیر و مخترعین ملی آمریکا درج گردید. وی نمادی از یک مخترع با انگیزه و دارای پشتکار بود که به مهندسین جوان کمک می‌کرد تا به غریزه خود اعتماد نموده و ایده‌هایشان را توسعه دهند.